دوشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۲ - ۱۵:۱۰
ژاله آموزگار: ایرج افشار ایران‌ را به خوبی شناخته بود/ توسعه بلای جان میراث نیاکان

ژاله آموزگار گفت: بر عکس نگاه جمشید کیانفر که معتقد است به ایرج افشار نمی‌توان گفت ایران‌شناس! من در تائید سخنان خیلی خوبش باید بگویم ایران را باید شناخت. ایران‌شناسی برای همه ما لازم است مثل این‌که ما همه فارسی حرف می‌زنیم، اما آیا همه ما فارسی می‌دانیم؟

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا): جمشید کیانفر در پاسخ به پرسشی درباره ایران‌شناس بودن ایرج افشار گفت: اکنون چهره ژاله آموزگار نشان داد که چقدر این پرسش درباره ایران‌شناس بودن ایرج افشار و افرد دیگر می‌تواند صادق باشد؟ ما گاهی اوقات مفاهیم را آمیخته می‌کنیم بدون این‌که معنای حقیقی واژه و کاربرد را بدانیم و مورد استفاده قرار دهیم. از یک واژه خوشمان می‌آید بدون اینکه بدانیم کجا کاربرد دارد و چگونه باید استفاده کرد برای هر کسی که دوست داریم، اطلاق می‌کنیم. 

او افزود: واژه ایران‌شناس و ایران‌شناسی به هیچ ایرانی نمی‌شود اطلاق کرد، چون ایران‌دوست و وطن‌پرستند، واژه ایران‌شناسی برای کسانی است که خارج از این مرز و بوم همت خودشان را صرف تحقیق و پژوهش برای شناخت این آب و خاک، تاریخ، تمدن و فرهنگ و مذهب و... کردند. آن فردی که غیرایرانی است و در خارج به دنیا آمده و زمان و وقتش را صرف تحقیق و پژوهش درباره ایران می‌کند پس باید فرقی میان ایرج افشار و ریچارد فرای باشد، فرای ایرانی نیست اما هم و غمش را گذاشت برای شناخت ترویج فرهنگ ایرانی. او ایران‌شناس است و افشار یک ایران‌دوست و وطن‌پرست.

این مصحح و نسخه‌شناس اظهار کرد: در ایران بنیادی به نام ایران‌شناسی داریم که یکی از کارهای عجیب و غریب است که در ایران اصلا بنیاد ایران‌شناسی چه معنایی می‌دهد؟ چه فرقی میان دانشجوی رشته ایران‌شناسی میان دانشگاه ملی قدیم(دانشگاه شهید بهشتی فعلی) با همین رشته در دانشگاه میبد هست؟ تفاوت این رشته ایران‌شناسی با رشته تاریخ و ادبیات در چیست؟ وقتی نگاه می‌کنیم آن را تلفیقی از رشته ادبیات، تاریخ و جغرافیاست که دروس آنها را در هم ریختند و نامش را ایران‌شناسی گذاشتند! 

جمشید کیانفر گفت: شاید مرحوم حسن حبیبی در مقطعی کار درستی انجام داد با انقلابی که صورت گرفت و کمک‌هایی که برای توسعه رشته ایران‌شناسی در خارج از کشور بود، قطع شد، خواست با این حرکت رشته ایران‌شناسی را دوباره احیا کند. دو همایش هم برپا و برخی از ایران‌شناسان را هم دعوت کرد و برای اینکه بگوید کارتان را انجام دهید، کمک‌هایی هم به آنها کرد. شاید اگر زنده بود امروز این بنیاد را به موضوع دیگری اختصاص می‌داد. نمی‌دانم شاید هم این روال را ادامه می‌داد. اما به نظرم این بنیاد از آن کارهای من درآوری است که برایش هیچ بو و خاصیتی نمی‌بینم. این سخنان را قبلا هم در همین بنیاد گفتم که طبق معمول کسی برای حرف من اهمیت قائل نشد و کسی هم به دل نگرفت. 

شناخت ایران علاقه می‌آورد

ژاله آموزگار گفت: من هم درباره ایرج افشار مطلب نوشتم و یکی از مقالاتم که درباره کتابخانه آشور بانی‌پال را به او تقدیم کردم و بزرگ‌ترین صفتی که برایش قائل هستم، دست سایه‌داری داشت، یعنی به این شکل بود که همه چیز را بگوید من انجام می‌دهم. همیشه جوان‌ها را به کار می‌کشید و احترام برایشان قائل بود حتی اگر آنها تبحر خاصی نداشتند. این ویژگی شاگردپروری خیلی مهم است که در فرهنگ ما ریشه داشت اما نمی‌دانم چرا بعدا از بین رفت و نسل ما از این اخلاق خوب قدری کنار گرفت.

او افزود: پیش از فوت عبدالله انوار به او گفتم من شما را نمی‌بخشم! چرا مثل خودتان کسی را تربیت نکردید؟! این موضوع خیلی مهم است و قبلا همه می‌گفتند فلانی جانشین دارد. می‌دانید که همه ما برای مرحوم انوار بسیار احترام قائلیم. او در پاسخ من گفت: دیگر کسی حوصله نداشت که کارهای ما را بکند. این موضوع هم هست، متاسفانه جوانان ما حوصله ندارند، یعنی آن‌قدر عادت کردند که در فضای مجازی یک جست‌وجوی ساده انجام دهید و کلی مطلب پیدا کنید، دیگر هیچ وقت مانند کریستین سن نخواهید بود که وقتی کتاب‌هایش را می‌خوانید با تعداد زیادی منبع مواجه می‌شوید که همه را دیده و مطالعه کرده است. وقتی ما (به همراه زنده‌یاد احمد تفضلی) کتابش را ترجمه می‌کردیم دوباره تمام منابع را دیدیم. 

این استاد فرهنگ و زبان‌های باستانی دانشگاه تهران بیان کرد: ایرج افشار آدم بزرگی است، این جمله را صرف تعارف نمی‌گویم واقعا بزرگ بود و شاید برخی بگویند متکبر بود، اما به نظرم نبود این همه موقعیت خوب داشت و در دنیا شناخته شده بود و همه جا نامش را می‌بردند اما من در او ذره‌ای غرور نسبت به چنین مسائلی ندیدم. 
 
ژاله آموزگار گفت: بر عکس نگاه جمشید کیانفر که معتقد است به ایرج افشار نمی‌توان گفت ایران‌شناس! من در تائید سخنان خیلی خوبش باید بگویم ایران را باید شناخت. ایران‌شناسی برای همه ما لازم است مثل این‌که ما همه فارسی حرف می‌زنیم، اما آیت همه ما فارسی می‌دانیم؟ نه. شما باید ایران را ببینید از کوه، کویر، دهات‌ها و لاله‌زار خرم‌آباد و ... اگر اینها را نبینید چطور باید ایران را دوست داشته باشید؟ شما بگویید من بچه‌ام را دوست دارم باید در نگاه نخست بدانی بچه‌ات کیست؟ همین طوری حتی بچه را نمی‌توان دوست داشت. بر عکس نگاه جناب کیانفر ایران را باید شناخت، ما ایران را نمی‌شناسیم به همین دلیل برایش کاری نمی‌کنیم. من یک جمله دارم و همیشه می‌گویم شناخت علاقه می‌آورد. 

توسعه بلای جان میراث نیاکان

فرهاد نظری، پژوهشگر مرمت آثار تاریخی گفت: ایرج افشار در مقدمه کتاب  «یادگارهای یزد، معرفی ابنیه تاریخی و باستانی» می‌نویسد: متوجه شده بودم سودای نوسازی و توسعه‌ای که مبتنی بر تکیه بر هویت و اصالت ایران نیست و غریبه و ناآشنا با خصلت‌های فرهنگی اقلیمی ایران است در حال از بین بردن تک تک آثاری است که یادگار گذشتگان و نشان دهنده ذوق، سلیقه، خلاقیت و هنرمندی نیاکان ماست.

او ادامه داد: در دهه چهل افشار همراه با مرحوم سید محمدتقی مصطفوی صحبت می‌کند و پیشنهاد می‌دهد که انجمن آثار ملی از پژوهشگرانی که علاقه‌مند هستند و در این حوزه کار می‌کنند دعوت بکند تا هر یک درباره استانی از ایران شناسنامه آثار تاریخی را تهیه کنند که خود او جزء پیشگامان این حوزه است. این پیشنهاد مورد پذیرش انجمن آثار ملی قرار می‌گیرد و این کار انجام می‌شود. 

این پژوهشگر مرمت آثار تاریخی بیان کرد: یکی از کتاب‌هایی که در این زمینه تهیه شد محصول پژوهش‌های میدانی است مثل «از آستارا تا استرآباد» مرحوم منوچهر ستوده یا »هفت وادی» ابراهیم باستانی پاریزی و «آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان» احمد اقتداری شاید به دنبال همین پیشنهاد بود. به هر حال افشار در یک دوره زمانی دست به این کار زد و ضرورت و حساسیت موضوع را دریافت که چرخ توسعه داشت تک تک این آثار را از بین می‌برد. 

فرهاد نظری گفت: ایرج افشار برای تهیه کتاب «یادگارهای یزد» پنج بار به یزد سفر کرد که در این سفرها، منوچهر ستوده و حافظ فرمانفرمائیان، حبیب یغمایی و عباس زریاب‌خویی همراهی‌اش کردند. 

آروزی هفته فرهنگی برای افشار

اکبر ایرانی، مدیرعامل موسسه میراث مکتوب در پایان این برنامه گفت: هر چه قدر درباره زنده‌یاد افشار نکوداشت و بزرگداشت گرفته شود، خیلی خیلی کم است، چون حقش ادا نشد چه در زمان حیاتش و چه بعد از مماتش. 

او افزود: یکی از آرزوهایم این است که برای او یک هفته فرهنگی برگزار کنیم، ایرج افشار است تا تمام ابعاد زندگی او را بررسی کنیم. تلاش زیادی شد تا در تهران خیابانی به نامش بشود اما تا امروز میسر نشد. 

مدیرعامل موسسه میراث مکتوب عنوان کرد: او همیشه تصور می‌کرد زمان کمی دارد و در پی سروسامان دادن به کارهایش بود، برای همین می‌گفتند در مکتب سرعت بود. او اغلب کار را آغاز و مواد آن را آماده و یک نخبه را پیدا می‌کرد و خودش ناظر بود تا کار تمام شود. فقط در بخش نسخ خطی موسسه ما 15 عنوان کتاب از او چاپ رساند. کتاب «کاغذ در فرهنگ ایرانی» فیش‌های کوچک کوچک بود که به دوستان داد تا کار تنظیم و چاپ آن را انجام دهند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها