چهارشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۲ - ۱۲:۳۹
پروین اعتصامی مبارزی خاموش بود

پروین را باید مبارزی خاموش لقب داد؛ چراکه در لابه‌لای اشعار دیوانش هیچ اثری از جرقّه‌ای که بتواند حکومتی را دچار مخاطره کند دیده نمی‌شود، چه برسد به اینکه بخواهد به نابودی‌اش بینجامد.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- احمدرضا نظری چروده، پژوهشگر و مدرس زبان و ادبیات فارسی:  تعداد اشعار پروین و شمار ابیات دیوان او آن قدر نیست که بتوان ذیل هر موضوع و عنوانی، شواهد شعری جدیدی را ذکر کرد. ازین رو، کسی که بخواهد شعر پروین را مورد نقد و بررسی قرار دهد، فی المثل چنان است که از چندین زاویه به یک تندیس نظر بیفکند.

پُر واضح است که در این نگاه دقیق و هدفمند، منتقدْ لامَحاله در دام تکرار می‌افتد. اینجاست که او باید بضاعت و مایه خویش را دستمایه قرار دهد و به انحای گونه‌گون، یافته‌های خود را سَحبان‌وار ارائه کند تا هم خود را از شرّ تتابع گزاره‌های گوش‌خراش و دلگَزا برهاند و هم به مقصود خود که شناساندن درست و دقیق اثر هنری است نایل شود.

علاوه بر موضوع یادشده، واژگان شعر پروینْ خواننده ناصبور را از خود می‌رماند؛ چه، مخاطب در پسِ پشتِ شعر او، به‌ویژه ناصرِ خسرو را می‌بیند که از وزن گرفته تا فضای مسلّط بر شعر را به دختر یوسف اعتصامی قرض داده؛ با این تفاوت که از شدّت و حدّت و عصبیّت آن کاسته شده است و اگر محاکات از انوری و دیگران را نیز به این موارد علاوه کنیم، دیگر هیچ داعیه و انگیزه‌ای قادر به ترغیب مخاطب برای ادامۀ خوانش اشعار پروین نخواهد بود.

واقعیّت دیگر در مورد شعر پروین این است که او را نباید با شاعران کلاسیک و حتّی شعرای معاصرش سنجید. او جربزه رودررو شدن با دیوصفتان ضحّاک‌نژاد را ندارد. او فرّخی یزدی نیست، میرزاده عشقی و ایرج میرزا نیست. حتّی بهار هم نمی‌تواند باشد که یک ضربه به میخ بزند و یکی به نعل و یا بخواهد با دربار و طبقۀ حاکم کج دار و مریز رفتار کند.

او پروین است؛ اختر چرخ ادب، نجیب و حیامند، مدافع حقوق از دست رفته محرومان، دشمن ظلم و بی‌عدالتی. با تمام دلبستگی‌اش به سنّت، مانند روشنفکران متجدّد می‌اندیشد و دانش‌اندوزی را برای زنان ضروری می‌داند. امّا در آثار او هیچ اشاره‌ای به مرجعی خاص نشده است و همین نکته است که مهمترین عامل انتشار دیوان اوست؛ بی آنکه کارگزاران حکومتی و عمّال دولتی خطری را از جانب او احساس کنند.

 با این توصیفات مخاطبان با نگارنده همداستان خواهند بود در اینکه باید پروین را مبارزی خاموش لقب داد؛ چراکه در لابه‌لای اشعار دیوانش هیچ اثری از جرقّه‌ای که بتواند حکومتی را دچارمخاطره کند دیده نمی‌شود، چه برسد به اینکه بخواهد به نابودی‌اش بینجامد.

اگر از روح عاطفی و مادرانه‌ای که در برخی از قطعات پروین موج می‌زند و شعر او را مناسب حال کودکان و نوجوانان وانمود می‌کند، چشم بپوشیم بر روی هم شعر او مردانه و از نظر فکر و موسیقی و صور خیال ادامه اشعار پیشین زبان فارسی است. او کم‌بهره از خرد پوياي ادب تعليمي کهن و بي‌بهره از خشم و خروش شعر مشروطه، پيوسته در عوالم رام و آرام خود به سر برده؛ به پند و مهرآموزي به سياق کهن خشنود بوده است.

پرويـن جست‌وجوگـر عدالـت و عاطفـه است؛ امّا صداي او در دهليزهاي تنـگ زمانه ستم‌آلود گم مي‌شود. تقریباً در همۀ آثار خود پروین شاعر حقیقت‌جو و واقع‌بین است و به همین سبب تلخی‌های حیات را از هرکس بهتر درک می‌کند و با مهارتی خاص به خواننده نشان می‌دهد» عواطف بشردوستی و حمایت از مردم محروم و یتیمان و سالخوردگان و ستمدیدگان از درون جان او جوشیده و سرشار از صمیمیّت و صداقت است و رنگ ویژۀ طبع و ذوق  وی را دارد.

مجاز در شعر پروین موج می‌زند، تمام حرف‌هایی که اسناد کرده است به عناصر بیجان و از مفهوم آنها نتیجه و معنویت کسب کرده است؛ مجاز است.

به سه مورد ازاندیشه های اجتماعی پروین به اختصار می‌پردازم:

1-وطن پرستی
دفـاع از فرهنگ بومی، مانع استحالة فرهنگ می‌شود و به خودباوری و پرهیز از بیگانه تأکید می‌کند. از آنجا که پروین زن بوده و عملاً نمی‌توانسته از نزدیک به مبارزه با استعمار و ایادی آن بپردازد، تنهـا در اشعـار خود به نفـی بیگانه‌پرستی و مبـارزه با استعمار که از مصادیق وطنپرستی است اشاره کرده است:
چو بگرویم به کرباس خود چه غم داریم که حُلّة حَلَب ارزان شده ست یا که گران
از آن حریــر که بیـگانـه بـود نسّـاجـش هــزار بــار بـرازنـدهتـر بُــوَد خُـلقــان

2-استبداد ستیزی
 پروین برخلاف برخی از معاصران خود فعالیت اجتماعی قابل توّجهی نداشت و به برخی از جریان‌های فکری اجتماعی کمتر توجّه می‌کرد به گونه‌ای که برخی گفته‌اند: «هنر بزرگ او در آن بود که توانست افکار و عقاید جدید را با متانت و استحکام و لطف بیان در همان قالبهای معمول و معهود عروض فارسی بریزد». در اندیشة پروین ریشة برخی از گرفتاری‌های اجتماعی، خودِ مردم هستند. امّا چنین مفاهیمی به صورت سر پوشیده و در لفافۀ حکایات و تمثیلات و مناظرات بیان می‌شود. او می‌کوشد تا
مردم را به آزادی و رهایی از سلطه استبداد برانگیزد:
درخت جور و ستم هیچ برگ و بار نداشت اگر که دست مجازات میزدش تبر
سپهرِ پیـر نمیدوخـت جامـۀ بیـداد اگر نبود ز صبر و سکوتش  آستـری
اگر که بدمنشی را کشند بر سـرِ دار به جای او ننشیند به زور از او بتری
قطعة دیگر که «صاعقه ما ستم اغنیاست» نام دارد، شعری است بسیار لطیف و در عین حال انتقادی. اشارات، واژگان و تعابیر این شعر، گذشته از آن که جرأت و شهامت سراینده را نشان می‌دهد، حاکی از آگاهی او از پیامدهای اجتماعی سلطة استبداد و عزمی قوی در مبارزه با آن است:
برزگری پند به فرزند داد
کای پسر این پیشه پس از من تُراست
مدّت ما جمله به محنت گذشت
نوبت خون خوردن و رنج شماست...
دور کن از دامن اندیشه دست
 از پی مقصود برو پات پاست
گفت چنین کای پدر نیک رای
 صاعقۀ ما ستم اغنیاست...

3-حقوق زنان
در ایران در این دوره مورد نظر، مسئلة زنان از بعد فرهنگی گذشته خارج گشته و به مسئلة سیاسی تبدیل شده بود و دلیل اصلی آن تأثیر پذیری از تحوّلات جهان بود. امّا پروین اگرچه در جریانات اجتماعی مربوط به زنان در جنبش آزادی و حقوق زنان عملاً مداخله نکرد، با همة اینها هنگامی که زمینه برای دخالت فعّال زنان در امور اجتماعی مساعد شد اشعاری سرود. محتوای همین اشعار نشان می‌دهد که پروین از اوضاع عصر خویش مطّلع بوده و از مسائل زنان غافل نبوده است. ازین رو پیوسته زنان را به کار و تلاش و تحصیل هنر و دانش تشویق می‌کند و یکی از دلایل عقب ماندگی زنان را بی‌دانشی می‌داند:
پستی نسوان ایران، جمله از بیدانشی است
مرد یا زن برتری در رتبت از دانستن است...
بِه که هر دختر بداند قدر علم آموختن
 تا نگوید کس، پسر هُشیار و دختر کودن است
زن ز تحصیل هنر شد شهره در هر کشوری
 بر نکرد از ما کسی زین خواب بیدردی سری

زن در شعر پروین، به دنبال جایگاه از دست رفته‌ای است که سالها ظلم وتعدی را در پستوی خانه و یا در زیر کار مشقت‌بار یا زایمان‌های پی درپی تحمل کرده است. اما نه عصیان گر است و نه آنچنان شم زن فمنیستی به مشامش خورده است. می‌خواهد پا به پای تجدد نصفه و نیمه‌ای که با نهضت مشروطه شروع شده است، حرکت کند و در این گیرودار گروه‌های اجتماعی مثل تشکل‌های زنان در انقلاب مشروطیت، در دفاع از انقلاب مشروطیت و احقاق حق برابری و رفع ستم بر زنان به وجود آمدند، به فعالیت‌های اجتماعی رو آوردند و خواهان کسب موقعیت‌های ازدست رفته خود شدند. لذا بعد از تصویب قانون کشف حجاب ، پروین اعتصامی قصیده‌ای در دفاع از قانون کشف حجاب سرود و از ظلم‌هایی که بر زنان در دوره قاجار و به طورکلی در جامعه بزرگ اجتماعی ایران رفته بود، پرده بر می‌دارد.

پروین این دوره مشروطه را برای آزادی زنان از اسارات بردگی و بندگی، دوره‌ای باشکوه می‌داند، زیرا زنان که از ابتدایی‌ترین حقوق اجتماعی محروم بودند، هم‌اکنون گشایشی حاصل شده تا زنان وارد اجتماع شوند و از میوه دانش و آموختن بهره‌مند شوند.

پروین برای اول بار بی‌پرده‌پوشی، از رضا شاه، تجلیل و ستایش می‌کند؛ هرچند ظاهرا در بسیاری از اشعار خود، حاکم ظالم را نکوهش می‌کند. لفظ خسرو و شاه را در پایان این قصیده آورده است می‌گوید: دست توانای تو کارها را آسان کرد وگرنه در این این امر مهم آزادی برای زنان امیدی چندانی وجود نداشت و درحقیقت شریطه گونه‌ای است با چشم داشت یا بی‌توقع برای پادشاه وقت.

زن در ایران، پیش از این گویی که ایرانی نبود
پیشه‌اش جز تیره‌روزی و پریشانی نبود
زندگی و مرگش اندر کنج عزلت می‌گذشت
زن چه بود آن روزها، گر زآنکه زندانی نبود؟!
کس چو زن اندر سیاهی قرن‌ها منزل نکرد
کس چو زن در معبد سالوس، قربانی نبود
در عدالت‌خانه انصاف زن شاهد نداشت
در دبستان فضیلت، زن دبستانی نبود
دادخواهی‌های زن می‌ماند عمری بی‌جواب
آشکارا بود این بیداد، پنهانی نبود
از برای زن به میدان فراخ زندگی
سرنوشت و قسمتی جز تنگ‌میدانی نبود
نور دانش را ز چشم زن نهان می‌داشتند
این ندانستن، ز پستی و گران‌جانی نبود
در قفس می‌آرمید و در قفس می‌داد جان
در گلستان نام ازین مرغ گلستانی نبود...
زن چو گنجور است و عفت گنج و حرص و آز دزد
وای اگر آگه ز آیین نگهبانی نبود...
خسروا! دست توانای تو آسان کرد کار
ور نه در این کار سخت امید آسانی نبود
شه نمی‌شد گر‌ در این گمگشته ‌کشتی ‌ناخدای
ساحلی پیدا از این دریای طوفانی نبود
باید این انوار را پروین به چشم عقل دید
مِهر رخشان را نشاید گفت نورانی نبود
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها