او درباره معضل تألیف و ترجمه گفت: قسمتی از آن به تقابل سنت و مدرنیته مربوط است که قدمت فراوانی دارد، از مشروطه و حتی قبلتر از آن. من خودم در خارج از کشور درس خواندهام و خواهینخواهی تمایل به غربزدگی دارم. بالاخره در جهان به هر دو سمت ماجرا نیاز داریم؛ قرمز و آبی، سفید و سیاه، سرد و گرم و... البته نقطه مخالف غربزدگی، وطنپرستی نیست. دایره وطنپرستی وسیعتر است. خیلی از افراد میتوانند وطنپرست باشند و برای پیشرفت وطن تز غربزدگی را تجویز کنند. من از نظر شخصی این پیشزمینهها را دارم و طی مطالعه با گفتمان و نظرهای مختلفی آشنا شدهام که امروزه دیدگاهم را به جهان تغییر داده است.
وی افزود: من به این نتیجه رسیدهام که کار دیگری بلد نیستم. من خارج از ایران درس خواندهام. بهقول دکتر عبدالکریمی «در یک سنت فکری رشد کردهام» و عوضکردن این سنت فکری کار بسیار سختی است. ما در دانشگاه که بسیار با اساتید صحبت میکنیم، باور عموم این است که باید تألیف کتاب افزایش پیدا کند و این ایده بسیار خوب است. من هم از آن حمایت میکنم. به نظر من اساتید دانشگاه باید این کار را انجام دهند زیرا برای همین کار حقوق میگیرند. وقتی این افراد استاد دانشگاه میشوند احتمالاً به این معناست که حرفی برای زدن دارند؛ پس چه بهتر که این حرف را به رشته تحریر در بیاورند.
مقیمی تصریح کرد: من نگاهی نیز دارم؛ فارغ از این قضیه که غرب به کدام سو میرود و غربگرایی اساساً چه مزیت و معایبی دارد، میتوانیم روی این موضوع توافق کنیم که سرعت علم غرب از سایرین بیشتر است و اختلاف ما با غرب بسیار است. فرض دوم این است که انسان نمیتواند فهمیده را نفهمد. تو نمیتوانی فهم یک موضوع را از ذهن خود پاک کنی و تنها میتوانی فهم را با فهمی دیگر جایگزین کنی. فهم جدید تو قطعاً چیزی ورای فهم قبلی است؛ زیرا فهم جدید به قبلی آگاه است. در نتیجه بهقول دکتر عبدالکریمی «ما در مدرنیته زندگی میکنیم؛ فکر میکنند که میتوانند آن را کنار بگذارند»
او بیان کرد: به نظر من اگر میخواهیم راه جدیدی را بسازیم باید به فضای غرب آگاه باشد. من فضای غرب را تبیین میکنم زیرا کار بهتری بلد نیستم. اگر فرد جدیدی بخواهد یک مسیر را بسازد باید به چند عامل آگاه باشد و کار من بیان کردن این عاملها است.
نظر شما