سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - علیاکبر سبزیان، نویسنده کتاب «زندگی به سبک روح الله»: اول: ۷ ساله بودم (۱۴ خرداد ۱۳۶۸) که قیامت را دیدم.آن روزها در ایران قیامتی برپا شده بود، و در خانه ما هم. وقتی گریههای ملت ایران از رادیو پخش میشد، نمیدانستم چرا پدرم اشک میریزد، اما میدانستم که کسی رفته که همه او را دوست داشتند. پدرم، آن معلم عاشق امام، اولین کسی بود که نام «روح الله» را با چنان شوری بر زبان میآورد که گویی از بزرگمردی آسمانی سخن میگوید. خانه ما پر بود از عکس و کتابهای امام. من، آن کودک کنجکاو، در میان انبوه خاطرات خانوادگیام، نخستین بارقههای عشق به امام را در نگاه پدرم یافتم. پدر گاهی از امام برایم میگفت؛ شاید آن روزها به عمق این شخصیت پی نمیبردم، اما همین روایتهای ساده پدرم، اولین تصویر از امام را در ذهنم ساخت.
سالها بعد، وقتی در مسیر طلبگی قدم گذاشتم، کم کم با مطالعه صحیفه امام و خاطرات نزدیکانش، این تصویر کودکانه، جای خود را به شناختی عمیقتر داد. فهمیدم آنچه مرا مجذوب امام میکند، فقط نقش تاریخیاش نیست، بلکه رفتارهای کوچک و روزمرهای است که از عمق ایمان و اخلاقش سرچشمه میگرفت.
دوم: شهریور سال ۱۳۹۸، وقتی مدیربالادستیام مرا به گوشهای دنج منتقل کرد، گویی تقدیر دستی بر شانهام زد و گفت: «حالا وقتش است!» دفتر دغدغههایم را باز کردم و میان صدها فیش تحقیقاتی که از آغاز طلبگی درباره امام جمع کرده بودم، متوجه شدم کمتر کسی به آن «امامِ خانواده دوست» پرداخته است. همان امامی که برای همسرش چای میریخت، برای نگهداری بچهها به همسرش کمک میکرد و اگر همسرش سر سفره حاضر نمیشد، غذا نمیخورد.
سوم: در دنیای پرسرعت امروز که حوصلۀ مردم برای خواندن کتابهای قطور کم شده، میخواستم گنجینۀ سیرۀ امام را در قالب «نوشتههای کوتاه اما پرنور» ارائه دهم. هر صفحه کتاب «زندگی به سبک روح الله» مانند پنجرهای کوچک اما روشن به زندگی خصوصی امام باز می شد: از نحوه برخورد با همسر و فرزندان تا سبک لباس پوشیدن و مدیریت اقتصاد خانواده. هر خاطره را با حدیثی کوتاه از معصومین (ع) آراستم تا خواننده هم لذت خاطره را ببرد و هم حکمت اسلامی را بیاموزد.
چهارم: یادم هست وقتی آن دوست فاضلم پرسید: «فکر میکنی این کتاب چقدر تیراژ پیدا کند؟» با اطمینان گفتم: «صد هزار نسخه!» و وقتی خندید، اضافه کردم: «نخند! از صد هزار هم بیشتر خواهد شد». امروز میفهمم که این فقط یک پیشبینی نبود؛ حسِ یک مؤمن به برکتِ کاری بود که برای معرفی یکی از اولیاء خدا و در مسیر ترویج سیرۀ امام انجام میدادم.
پنجم: جامعه تشنۀ شنیدن از آن «امامِ مهربان» است؛ امامی که نه فقط رهبر انقلاب، که الگوی یک زندگی اسلامی-ایرانی اصیل بود.
ششم: این کتاب با سرمایه شخصی چاپ شد، بدون حمایت نهادهای دولتی اما راز واقعی، در جاذبۀ بیبدیل شخصیت عرفانی و اخلاقی امام خمینی (ره) بود که حتی پس از گذشت سالها از رحلتش، قلبهای مشتاق را به سوی خود میکشاند. این کتاب فقط مجموعهای از خاطرات نبود؛ پنجرهای بود به سبک زندگی مردی که خود، ترجمان عملی اسلام ناب بود.
هفتم: امروز که جشن یک میلیونی کتاب را آماده میشویم، به آن روزهای اولیه فکر می کنم که تنها با عشق به امام و ایمان به اهمیت این کار، قدم در این راه گذاشتم. «زندگی به سبک روح الله» ثابت کرد که جامعه ما هنوز تشنۀ سیره و سبک زندگی مردان بزرگ و اثرگذار دین است، فقط باید آن را به زبان روز و در قالبهای جذاب ارائه داد.
هشتم: امروز وقتی می بینم ترجمههای انگلیسی، عربی، فرانسوی، ترکی، اردو، دانمارکی و بلغاری این کتاب رونمایی میشود، به یاد آن جمله امام به فرزندانشان میافتم که فرمودند: «اگرشما هم همینقدر فداکاری کنید، همسرانتان تا آخر همینقدر به شما علاقه خواهند داشت!».
زندگی به سبک روح الله داستان همین امامِ مهربان خانواده دوست است؛ امامی که سبک زندگیاش می تواند راهنمای همه ما برای زندگی سعادتمندانه باشد.
نظر شما