به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ رمان نوجوان «سلما»؛ هم‌سفری از گنبد خضرا به قلم معصومه یزدانی، داستان شاهزاده خانمی دوازده‌ساله است که یک روز ظهر با شمشیری به کمر و عبای خدمتکاری از دروازه گنبد خضرا بیرون رفت و برنگشت و کسی از دلیل گم شدنش باخبر نشد؛ غیر از دوستی که خائن بود، گدایی که جاسوس بود، زندان‌بانی که حریص بود، عمویی که ترسو بود و وزیری که دو چهره داشت. «سلما» داستانی است برای آشنایی مخاطبان نوجوان با سبک و سیره حضرت امام موسی کاظم (ع).
این اثر از مجموعه رمان‌های نوجوان به‌نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) است که مانند «انتقام»، «من و آقای همسایه»، «منِ ضامن» و «پرواز اسب سفید» به موضوعات دینی، اعتقادی و چالش‌های نوجوانان پرداخته است و قصه‌ای از مواجهه مستقیم نوجوانان با این مسائل می‌گوید.
در بخشی از متن کتاب می‌خوانیم:
«ساختمان دارالخضرا مثل لاک‌پشت زیر نور خورشیدِ در حال غروب، پهن شده بود روی زمین و با رنگ سفید دیوارها و سبزی گنبدش به ابوسلامه دهن‌کجی می‌کرد. از قصر بدش می‌آمد، امروز که باروبندیلش را بسته بود تا برود، بیشتر از هر روز. صبح همین امروزی که تمامی نداشت، عزمش جزم شده بود، درست وقتی که فضل بن ربیع، زیر سایۀ درخت خرمای خانه‌اش نشسته بود تا حجامتش کند. ابوسلامه نوک نیشتر را روی آتش گرفته بود تا برای حجامت آماده شود که فضل کاسۀ شربت را دراز کرده بود طرفش و گفته بود: "این روزها هارون نفرستاده پی تو؟"
ابوسلامه کاسه را پس زده و جواب داده بود: "هارون که بغداد نیست."
فضل کاسه را سر کشیده و گفته بود: "خودش نه؛ اما سایه‌اش که هست."»
چاپ دوم کتاب «سلما» به قلم معصومه یزدانی در 112 صفحه به بهای 30 هزار تومان در دسترس نوجوانان ایرانی قرار گرفته است.
این اثر از مجموعه رمان‌های نوجوان به‌نشر (انتشارات آستان قدس رضوی) است که مانند «انتقام»، «من و آقای همسایه»، «منِ ضامن» و «پرواز اسب سفید» به موضوعات دینی، اعتقادی و چالش‌های نوجوانان پرداخته است و قصه‌ای از مواجهه مستقیم نوجوانان با این مسائل می‌گوید.
در بخشی از متن کتاب می‌خوانیم:
«ساختمان دارالخضرا مثل لاک‌پشت زیر نور خورشیدِ در حال غروب، پهن شده بود روی زمین و با رنگ سفید دیوارها و سبزی گنبدش به ابوسلامه دهن‌کجی می‌کرد. از قصر بدش می‌آمد، امروز که باروبندیلش را بسته بود تا برود، بیشتر از هر روز. صبح همین امروزی که تمامی نداشت، عزمش جزم شده بود، درست وقتی که فضل بن ربیع، زیر سایۀ درخت خرمای خانه‌اش نشسته بود تا حجامتش کند. ابوسلامه نوک نیشتر را روی آتش گرفته بود تا برای حجامت آماده شود که فضل کاسۀ شربت را دراز کرده بود طرفش و گفته بود: "این روزها هارون نفرستاده پی تو؟"
ابوسلامه کاسه را پس زده و جواب داده بود: "هارون که بغداد نیست."
فضل کاسه را سر کشیده و گفته بود: "خودش نه؛ اما سایه‌اش که هست."»
چاپ دوم کتاب «سلما» به قلم معصومه یزدانی در 112 صفحه به بهای 30 هزار تومان در دسترس نوجوانان ایرانی قرار گرفته است.
نظر شما