چه مقدس است خاک آن رختشویخانه که خون و گوشت و استخوان جانبازان و شهدا در آن به یادگار مانده است و چه فداکاریهایی که مادران و زنان اندیمشکی کردهاند.
از جمله ویژگیهای خوب این کتاب، زاویهای است که به جنگ پرداخته است؛ بیشتر خاطرات و کتابهای حوزه دفاع مقدس معمولا به عملیاتها و مردان جنگ پرداختهاند نه به حوادث پشت جبهه و زنان جنگ، در این کتاب نه از عملیاتها گفته شده و نه از مردان جنگ، از کسانی گفته شده است که نه در میدان جنگ بودند و نه البته کارشان کمتر از مردان جنگ بوده است. زنانی که فقط شنیده بودیم در پشت جبههها کارهایی انجام میدادند و لباسهایی شُستشو میدادند، ولی وقتی این کتاب را مطالعه کردم فهمیدم آنچه فکر میکردم، با آنچه خواندم، چقدر فرق میکند و حال آنچه در این کتاب میخوانم، با آنچه که این زنان لمس کردهاند، چقدر فرق میکند. خودم در همین حد که کتاب را خواندم، فهمیدم که در میدان جنگ بودن، آسانتر از کاری است که این زنان با روحیه لطیف و زنانهشان انجام میدادهاند؛ زنانی که مشغول شُستن لباسهای رزمندگان، مجروحان و شهدا و ملحفه های خونی بیمارستانی بودهاند که جگر آدم را آتش میزند. علاوه بر اینکه باید صدمات جسمیای را تحمل میکنند که از طریق تاید و مواد شوینده و اثرات بمبهای شیمیایی روی لباسهای رزمندگان، متأسفانه عدهای از آنها را دچار مریضیهای پوستی و ریوی کرده است. از سویی دیگر باید صدمات روحی را هم تحمل کنند. این زنان، هر روز و هر ساعت، باید شاهد لباسها و لختههای خون و تکههای ابدان رزمندگان در لابهلای لباسهایی میبودند که معلوم نیست مربوط به بدن یک شهید است یا جانباز و یا اینکه اصلاً مادری و خواهری در انتظار اینهاست یا خیر و یا معلوم نیست که این لباسِ عزیز خودشان هست یا خیر. یا اینکه شاهد تکه گوشتهای سوخته و نسوخته و تکه استخوانهای شکسته در میان لباسهاست و تو باید روحیه داشته باشی که اینها را از هم جدا کنی و شُستشو دهی و همه را جایی جمع و کفن و دفن کنی.
چه سخت است خونهایی را شُستشو دهی که جانشان را در کف میدان جنگ با عشق دادهاند و تو فقط شاهد خون و گوشت و لباس پارهپارهشان باشی که به دست تو رسیده است و دوباره و چند باره، رختهایی را که شُسته بودی، دوباره خونی شود و هر روز همین است و همین. این چرخه، ماهها و حتی سالها طول کشیده است.
نکته دیگر درباره این کتاب، روحیه و نشاط معنوی جمعی زنان است که می توان فهمید آنها با همه دردها و رنج ها مثل تنهایی و بیکسی، بارداری یا بچهداری و غم از دست دادن اقوام و حتی شاهد تکهتکه شدن همسایهها، ولی باز هم پا در این میدان سخت گذاشتهاند و تا جان در بدن دارند برای دینشان کوشش کردند. این روحیه و نشاط معنوی باعث شد تا غم و درد جسمی و روحی کمتر در آنها اثرگذار شود و وقتی که این موقعیت و فرصت معنوی از آنها گرفته شد، تازه فهمیدند چه عارضههای جسمی و روحی بهشان وارد شده ولی این روحیه و نشاط معنوی همه را به کناری زد و فهمیدند که فقط عشق است و عشق است و عشق.
نکته دیگر این است که وقتی دیگر همراهان، علیالخصوص فرزندانی که شاهد چنین صحنههای زیبای جانفشانی و عشق برای امر مقدس هستند و میبینند مادرشان چگونه التماس پدرشان را میکند و یا اینکه مادرشان با اینکه فرزندش یا برادرش یا همسرش را در این جنگ ناجوانمردانه از دست داده، باز هم برای کمکرسانی و شُستن رختها، سر از پا نمیشناسند، باعث می شود که فرزندان و افرادی که این روحیه را میبینند، مجذوب آنها شوند و لحظهشماری کنند که در کنار اینها باشند. از دامن چنین زنانی، مردان به معراج رفتند و می روند.
نکته بعد اینکه «یدالله مع الجماعه» را در این زنان میتوان دید و در این جمعهاست که خداوند یاریرسان هست تا بتوانی بر مشکلات مادی و روحی، بهتر غلبه کنی و هر وقت میخواهی روحیه خود را از دست بدهی، این جمع معنوی به شما کمک میکنند تا روحیهات را از دست ندهی. ما نیازمند چنین جمعها و در کنار هم بودنهای حقیقی و معنوی هستیم. در اینجاست میتوان فهمید که در کنار هم بودن در فضای حقیقی، با در کنار هم بودن در فضای مجازی، بسیار فرق میکند.
نکته دیگر غیرت مادرانه زنان اندیمشکی است؛ آنهایی که از جان، مال، فرزندان و همسرشان گذشتند و در این شهر زخمی و جنگزده و در دل آوار ساختمانها و خیابانهای خراب ماندند و در همان حال، برای رزمندگان سراسر کشور مادری کردند تا رزمندگان عزیز احساس تنهایی نکنند و وقتی رزمندگان ببینند زنان پشت جبهه، چنین جانفشانیهایی میکنند و برایشان مادری میکنند، آنها هم روحیه و انرژی میگرفتند.
چه مقدس است خاک آن رختشویخانه که خون و گوشت و استخوان جانبازان و شهدا در آن به یادگار مانده است و چه فداکاریهایی که مادران و زنان اندیمشکی کردهاند. این خاک و این مکان میتواند نماد و الگویی بزرگی برای جوانان و زنان دنیا شود که میتوان با تمام مشکلات، در کنار هم بود و کاری کرد تا مشکلات بر ما غلبه نکند و فقط به دنبال خدا بود و خدا و خدا.
کتاب 504صفحهای «حوض خون» توسط انتشارات «راهیار» منتشر شده است و علاقمندان برای تهیه آن، علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق سایت و صفحات مجازی ناشر raheyarpub.ir اقدام کنند.
نظر شما