زنان تاریخنگار در عصر صفویه
کمبود اسناد و اطلاعات درباره زنان عصر صفوی در آرشیوهای ایران/ سفرنامههای حج، کلید تاریخنگاری زنان صفوی
زنان در دوره صفوی محدودیتهای بسیاری داشتند و شناخت شیوه روایت آنها از تاریخ به سادگی ممکن نیست. بر این اساس، پژوهشگران بهدنبال یافتن رد پای زنان تاریخنگار در بستر سفرنامههای حج و وقفنامههای آنان هستند.
با این حال در دوران صفوی نیز مانند تمامی دوران پیشین، حضور زنان به دلیل جامعه مردسالار آنچنان که باید دیده نشده است. در این دوران نیز زنان کمتر امکان تحصیل داشتند و تنها زنانی که از خانوادههای سلطنتی، ثروتمند یا اهل علم بودند این امکان را بهدست میآوردند. در این میان زنانی فرهیخته، هنرمند و ادیب هم بودند که بهدلیل روایت مردانه تاریخ در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. اگرچه فعالیتهای آنها در زمینههای علمی، هنری (نقاشی، خطاطی و شعر)، مدرسهسازی و ... در قالب وقف نقش مهمی در فرهنگسازی این دوران داشته است.
عبدالرسول خیراندیش درباره دشواریهای مطالعات تاریخی درباره زنان در طول تاریخ ایران مینویسد: «شکی نمیتوان داشت که نیمی از تاریخ تعلق به زنان دارد... با این حال بیهیچ شک و تردیدی، تاریخنگاری ما مردانه است و تقریبا تمامی صفحات تاریخ را به مردان اختصاص دادهاند... به هر حال چنین مینماید که نمیتوان به سادگی به مساله حضور زنان در تاریخ و تاریخنگاری پرداخت.»
امروز اما آثار بسیاری درباره وضعیت زنان در دوران صفوی نوشته شده است که میتوان به کتابهایی چون «زنان تاریخساز دربار صفوی» تالیف مریم نجفزادهترک، «زن در تاریخنگاری صفویه» تالیف عباسقلی غفاریفرد، «وضعیت زنان در عصر صفوی (از دید سیاحان اروپایی)» بههمت زینب حاتمزاده، «ضعیفه (بررسی جایگاه زن ایرانی در عصر صفوی)» نوشته بنفشه حجازی، «زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه» تالیف عبدالمجید شجاع و «زن در عصر صفوی» مهرداد نوری مجیری اشاره کرد.
زنان و فعالیتهای عامالمنفعه در دوره صفوی
در همان دوران، کتابهایی مانند «جهانگشای خاقان» هم موجود است که در آنها اشارههایی به زنان شناختهشده آن دوران داشتهاند اما زنان در دوره صفوی با ایجاد فضای سیاسی و اقتصادی مناسب بیشتر دست به فعالیتهای عامالمنفعه و وقف میزدند. این کمبودها و محدودیتها بهخصوص درباره دورههای تاریخی پیش از قاجار بسیار معمول است بهطوریکه بهزاد کریمی، دانشآموخته تاریخ و عضو هیأت علمی دانشگاه آیتالله حائری میبد با تایید این موضوع میگوید: «منابع ایرانی در جایگاه منابع اصلی پژوهشگران کنونی، به دلیل وجود چنین پنداری نسبت به زنان، آنها را شایسته نامبردن نمیدانسته، هنگام نیاز نیز تنها اشارههایی اندک به آنها داشتهاند. ادبیات سفرنامهنویسی تاریخی نیز به دلیل محدودیتهای عرفی و مذهبی تماس اروپاییان با زنان ایرانی، تنها بازتابنده ویژگیهای زنان طبقههای بالای جامعه ایران عصر صفوی است و کمتر در آن از زنان قشرهای فرودست میتوان نشانه یافت.»
این پژوهشگر با بیان اینکه درباره زن صفوی اگر پژوهشهایی هم باشد، به دادههای سفرنامههای تاریخی این دوره بیشتر پشتوانه دارد، میافزاید: «سفرنامههای تاریخی حج زنان، منابعیاند که کوشیدم از آگاهیهای درون آنها همچون پایهای برای مقایسه زن در عرصههای گفتمانی مختلف بهره گیرم. آثار مکتوب به قلم زنان تا پیش از مشروطه اندک بودهاند. سفرنامهنگاری حج، از عرصههایی به شمار میآید که زنان در انجام آن بهعنوان یک فعالیت اجتماعی میتوانستند فعال باشند. این عرصه البته با توجه به میزان اندک سواد در میان زنان که آن هم به زنان طبقههای بالای جامعه محدود میشد، به تنهایی خواستهها یا وضع توده زنان در این دوره یا دیگر دورهها را نمیتواند نمایندگی کند.»
سفرنامه حج شهربانو بیگم
بر این اساس تنها یک سفرنامه حج از زنان دوره صفوی تاکنون بهدست آمده که یک مثنوی بلند شامل ۱۲۰۰ بیت است. این ابیات گزارش یک سفر زمینی بهمدت هفت ماه است که زنی بهنام شهربانو بیگم پس از مرگ همسرش راهی سفر شده است. این سفر که اواخر قرن دوازدهم هجری قمری انجام شده، از کنار آرامگاه شوهرش که در منطقه گز اصفهان شروع شده و مسیر کاشان، قم، ساوه، قزوین، سلطانیه، زنجان، میانه، تبریز، اردوباد، نخجوان و ایروان را طی کرده و وارد کشور عثمانی شده است.
به گفته رسول جعفریان، پژوهشگر تاریخ، این اثر به دلایلی ارزش بسیاری در پژوهشهای این دوره دارد، «نخست از آن روی که یک سفرنامه حج از دوره صفوی و از یکی از سالهای سه دهه نخست قرن دوازدهم هجری است، دورهای که سفرنامه حج از آن نمیشناسیم. دوم آن که این اثر، یک متن ادبی منظوم است و در تاریخ ادبیات فارسی، آن هم با توجه به موضوع و محتوای آن، اثری بکر و بدیع و بسا منحصربهفرد است. البته سالها بعد، در دوره قاجار، سفرنامههای حج منظوم متعددی پدید آمد، اما این اثر هم متنی ابتکاری و از نظر زمانی پیش از آثار دیگر است، و هم روانی و زیبایی آن بر آنچه ما در این حول و حوش میشناسیم، ترجیح دارد.»
گزارشهای تاریخی ـ جغرافیایی از سفرنامه حج شهربانو بیگم
این پژوهشگر دوره صفوی مینویسد: دلیل سوم این است که «منظومه حاضر اثری از یک زن فرهیخته است. دانایان آگاهند که آثاری از این دست که تراوش فکری ذهن و قلم زنان مسلمان ایرانی باشد، در ادبیات ما اندک است. بنابرین در دسترس بودن یک متن کامل از آن دوره در میان ادبیات زنانه ما بسیار با ارزش خواهد بود و چهارم آنکه سفرنامه حاضر، طبق معمول سفرنامهها، یک اثر جغرافی است، زیرا نویسنده بخش مهمی از گزارش خود را به شرح و وصف توقفگاههای خود از شهر و روستا اختصاص داده و با نیمنگاهی به هر یک به شرح برخی از ویژگیها آن پرداخته است.»
جعفریان با بیان مثالی از کتاب میگوید: «او در کتاب خود، حمله رومیان به کاروان خود را ذکر کرده و درگیریها و مشکلات مسیر، از کنار رود فرات تا حلب را شرح داده است. این امر نشان میدهد که در آن دوره، مسیر آناتولی برای حجاج ایرانی امنیت لازم را نداشته است. او در مورد درگیری عجم آقاسی با مهاجمان میان ارزروم و ارزینجان، معلومات کاملی ارائه میکند. این امر در واقع درگیری و نزاع صرف نبود، بلکه جنگی بود که بانوی اصفهانی آن را به زبانی شیوا آورده است. همچنین راهپیمایی کاروان در کنار مسیر فرات و سختیهای گذر از رود، دشواریهای سفر با شتر، باریکی راه و اذیتهای موجود در این مسیر را میتوان از اشعار شهربانو بیگم دریافت کرد.»
او در ادامه سفرش به حلب و دمشق رفت و از آنجا همراه با کاروان شام عازم حج شد. او در اشعارش شهر حلب را مانند اصفهان میداند و میگوید که حلب بسیار شبیه اصفهان است؛ گویی که شهری از شهرهای ایران است. در مغازهها، بازارها و میدانهای شهری هرچه بخواهی، پیدا میشود... مردمان حلب از خواهر و مادران خودمان هم مهربانتر و خونگرمتر هستند.
وقفنامه خانش بیگم
مورد دیگری که مربوط به زنان میشود، وقفیاتی است که زنان داشتهاند. در دوره صفوی با توجه به محدودیتهای زنان، تنها زنان ثروتمند و نزدیک به خانواده سلطنتی این توانایی را داشتند که اموال خود را وقف کنند. وقفنامهها اطلاعات ارزشمند تاریخی و جغرافیایی در خود دارند.
بهطور مثال، خانش بیگم، بزرگترین دختر شاه اسماعیل و خواهر شاه طهماسب بود. او در سال 971 هجری درگذشت و بخشی از املاک و رقبات شهر یزد و توابع آن را که در تصرفش بود، بر مرقد امام حسین (ع) وقف کرد. بر همین اساس، متن وقفنامه خانش بیگم به تاریخ 963 هجری قمری، مهمترین سندی که امروز در دست است که مطالعه روی آن بسیاری از حقیقتهای تاریخی را در عصر خود بازگو میکند.
در وقفنامه خانش بیگم، حدود املاکِ وقفی را خارج از موضع یزد: قریه قهستان (شامل: ارنان، رشکوئیه و جوناباد)، میبد، شرفاباد و نِدوک بیان کرده است و در داخل شهر یزد: حمام قاضی در محله سرریگ نزدیک میدان خواجه و بازارچهای واقع در مصلی نزدیک مزار شیخ جمالالاسلام ذکر شده است. همچنین تمام عایدات باغ خواجه واقع در مهریجرد را نیز صرف روشنایی حرم امام حسین (ع) قرار داده است.
وی همچنین موقوفاتی را بر مزار فرزندانش قرار داد و شامل کلیه املاک واقع در قریه مهرجرد میبد و باغ خواجه حسینی در قریه نعیمآباد است که قسمتی بر مزار میرمیران و چهار دانگ نیز بر مزار دخترش قرار داده است.
اطلاعات ارزشمند وقفنامهها
در ادامه این وقفنامه، خانش بیگم علاوه بر بخشیدن مهریه خود که مبلغ یک هزار تومان بوده است، بخشیدن کلیه اسباب و امتعه خود در راه خیر، شرط آزادسازی غلامان و کنیزان خود بعد از فوتش ذکر کرده است. نکته قابل توجه اینکه در این وقفنامه، نام 15 کنیز و غلام دیده میشود، و این امر بیانگر آن است که استفاده از کنیز و غلام در عصر صفوی معمول و متداول بوده است.
در سجلات و مُهرهایی که برای تأیید در زمینه وقفنامه در دوره خود و با به فاصله چند سال آورده شده، نام بسیاری از بزرگان دینی و سیاسی عصرش بیان شده که مطالعه روی هر یک قابل تأمل است و حداقل به استناد آن میتوان بسیاری اشخاص عصر صفوی را که برای ما مجهول بودهاند شناسایی کرد که از لحاظ اجتماعی حائز اهمیت است.
به هر حال، با توجه به کمبود اسناد و اطلاعات درباره زنان در عصر صفوی در آرشیوهای ایران، بسیار لازم و ضروری است که به آرشیوهای کشورهای همسایه مانند ترکیه (عثمانی)، روسیه و مانند آن که اسناد و نسخ خطی فراوانی مربوط به ایران را نگهداری میکنند، مراجعه و نسخههایی از آنها تهیه شود؛ همچنین یادداشتهای سفیران کشورهای خارجی که ارتباط بیشتری با زندگی اجتماعی در ایران داشتند نیز گزینههای ارزشمندی برای پژوهش درباره زنان تاریخنگار دوره صفوی محسوب میشوند.
نظر شما