یکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰ - ۰۸:۰۰
آثار نویسندگان افغانی به دلیل پراکندگی در قفسه‌های کتابخانه‌های ایران گم می‌شود/ کوچ نویسند‌گان و ناشران افغان

حسینی شاهترابی گفت: بسیاری از آثار نویسندگان افغانی به دلیل پراکندگی در قفسه‌های کتابخانه‌های ایران گم می‌شود. از سوی دیگر گاهی بازتر بودن فضای نشر در خارج از ایران، کند بودن فرایند چاپ کتاب، عدم پذیرش برخی از آثار نویسندگان افغان توسط ناشران ایرانی باعث شده تا علی‌رغم اینکه نویسنده افغان در ایران زندگی می‌کند؛ اما کتابش در افغانستان منتشر شود.  

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) خانه کتاب و ادبیات ایران با همکاری انجمن دیاران، نشست «بررسی کتاب‌های تالیفی مهاجران حاضر در ایران» را با سخنرانی نادر موسوی، احمد مدقق، سیدمرتضی حسینی شاهترابی و پیمان حقیقت‌طلب روز شنبه 29 آبان برگزار کرد.

سیدمرتضی حسینی شاهترابی در این نشست طی سخنانی گفت: نویسندگان مهاجر افغانستان ظرفیت قابل توجهی در اختیار ایران فرهنگی قرار می‌دهند که اگر استفاده شود، به پویایی زبان و ادبیات فارسی کمک می‌کند.

او با اشاره به نشریه شهرزاد سیمرغ گفت: برخی از آثار هستند که در قالب ادبیات داستانی کار می‌شوند اما چون در ویترین بازار کتاب به دلیل افغانستانی بودنش قرار نمی‌گیرد از اقبال عمومی دور می‌شود.
 
او درباره پیشینه آثار تالیفی نویسنده‌های مهاجر در ایران سخن گفت و افزود: شاید جالب باشد که بدانید چاپ و انتشار کتاب‌های تالیفی مهاجران در ایران به بعد از انقلاب بر نمی‌گردد و از اواخر قرن سیزدهم شمسی، ما آثاری مانند بحر الفوائد هروی ریاضی را داریم که در حوزه تاریخ، ادبیات و ... است. بعد از آن در آغاز قرن چهاردهم خورشیدی مجموعه آثار سردار کابلی منتشر می‌شود. او یک عالم دینی است که بعد از رسیدن به مرحله اجتهاد 30 عنوان کتاب منتشر می‌کند که از آن جمله کتاب قبله‌شناسی و ... است. او تا 1331 خورشیدی زندگی می‌کند و آثار او در بین علمای دینی شناخته شده است.
 
حسینی شاهترابی با بیان اینکه تا دهه 40 و 50 دوباره انتشار آثار تالیفی مهاجران اوج می‌گیرد یادآور شد: با حضور دانشجویان افغان در دوره‌های تحصیلات تکمیلی آثار تالیفی آنها را می‌بینیم که از آن جمله می‌توان به «داستان بلند پنجره» اشاره کرد. از سوی دیگر آثاری مانند نثر دری افغانستان نیز به چاپ می‌رسد که جزء نخستین آثار است که در آنتولوژی ادبی به چاپ رسیده است.
 
به گفته وی، دهه 40 و 50 خورشیدی دهه تبادل فرهنگی در میان ایرانیان و افغانستان است و آثار هر دو کشور برای استفاده در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد اما به تدریج می‌بینیم که بیشتر آثار نویسندگان افغانستان در ایران رواج می‌یابد تا آثار نویسندگان ایرانی در افغانستان.
 
او با اشاره به کتاب‌های نجیب مایل هروی افزود: او در دهه 60 تالیفات بسیاری را در کنار تصحیحات خود روانه بازار نشر می‌کند. در کنار این‌ها ما آثار محمد آصف فکرت را داریم. از سوی دیگر ما با محمد سرور مولایی آشنا می‌شویم که در دهه 60 خود را با تصحیح و تالیف به مخاطب می‌شناساند. در مقابل طیف آکادمیک نویسندگان افغانستان مانند نجیب مایل هروی نویسندگان مستقلی هم داریم که از آن جمله می‌توان به محمد سرور دانش مولف کتاب «افغانستان سقف جهان» اشاره کرد.
 
این محقق با اشاره به سردرگمی نویسندگان افغانستانی در دهه 60 در ایران توضیح داد: نویسندگان در این دوره دچار سردرگمی در کار کردن می‌شوند و به تدریج نویسندگان تلاش می‌کنند در دهه 70 با کتاب «شناسنامه افغانستان» بیشتر روی تاریخ افغانستان و شناساندن این کشور به مخاطبان ایرانی متمرکز شوند. در دهه 70 و 80 آثار از تصحیح خارج می‌شود و ما در حوزه‌های مختلف اعم از دین، روضه، ادبیات، تاریخ و ... شاهد کتاب‌های تالیفی هستیم. همچنین در این دوره می‌بینیم کسانی که در حوزه ادبیات کار می‌کنند تمایل زیادی پیدا می‌کنند آثار خود را در پیشاور و پاکستان منتشر کنند.
 
شاهترابی گفت: در دهه 80 و 90 اما شهرهای اروپایی و افغانستانی جایگزین پیشاور می‌شود. بنابراین ما در دهه 90 شاهد کوچ ناشران هستیم و نویسندگانی داریم که در ایران زندگی می‌کنند؛ اما در کابل کتاب‌هایشان منتشر می‌شود. در دهه 80 و 90 نیز غلبه با موضوع ادبیات است و ما مهاجران افغانستانی را با حوزه ادبیات می‌شناسیم در حالیکه نویسندگان افغانستانی در حوزه‌های دیگر هم فعال هستند. در دهه 90 یک احساس نیاز را از سوی ناشران ایرانی می‌بینیم. آنها چه بسا ردیفی برای کتاب‌های افغانستان باز می‌کنند تا آنها را چاپ کنند اما در ادامه دچار آسیب می‌شوند.
 
این محقق یادآور شد: این فضایی که در چاپ و انتشار کتاب از دهه 60 تا 90 رخ می‌دهد به گونه‌ای پراکنده است که گاهی نویسندگان بدون شابک آثارشان را چاپ می‌کنند و این آشفتگی سبب مشکل بزرگی برای بررسی کارنامه نشر مهاجران افغانستانی در ایران می‌شود. ما در کتابشناسی مهاجران افغانستانی به برخی عناوین می‌رسیم که اساسا آن را در هیچ آرشیوی نمی‌توانیم پیدا کنیم و این پراکندگی و گستردگی باعث شده ما به اندازه کافی با آثار مهاجران افغانستانی در ایران آشنا نشویم و فکر کنیم آنها کم کارند در حالی که نویسندگان افغان ظرفیت بسیاری دارند که اگر متولیان ادب، فرهنگ و علم در ایران ببیند به بهترین شکل می‌توانند از آن استفاده کنند و رونق ادبیات و فرهنگ را در ایران ببینند.
 
او درباره آسیب‌شناسی کتاب‌های نویسندگان افغان گفت: بسیاری از آثار نویسندگان افغانی به دلیل پراکندگی در قفسه‌های کتابخانه‌های ایران گم می‌شود.
 
حسینی شاهترابی با تاکید بر سیاست‌های ناشران ایرانی در کوچ کردن نویسندگان افغانستانی گفت: گاهی بازتر بودن فضای نشر در خارج از ایران، کند بودن فرایند چاپ کتاب، عدم پذیرش برخی از آثار نویسندگان افغان توسط ناشران ایرانی باعث شده تا علی‌رغم اینکه نویسنده افغانی که در ایران زندگی می‌کند؛ اما کتابش در افغانستان منتشر شود.
 
او در پایان عنوان کرد: ظرفیت را نباید فقط در نویسندگان مهاجر افغان دید بلکه بازار ایران مهمترین بازار برای نویسندگان فارسی زبان است یعنی حتی نویسندگان مهاجر افغان در کشورهای اروپایی و غربی هم باید بازار ایران را به عنوان یک مارکت خوب ببینند.

مدقق نیز در ادامه این نشست در پاسخ به این سوال که آیا نویسندگان افغانستان نیاز به حمایت دولتی دارند گفت: به نظر می‌رسد حمایت‌های عمومی قابل انکار نیست و ضروری است اما این حمایت ویژه نویسنده افغان نیست بلکه حمایت عام است. آنچه که در کتاب‌های داستانی پرداخته می‌شود و مساله اصلی آن داستان است مساله مهاجر افغانستانی نیست. مسایل عاطفی و هویتی که مهاجر افغان در ایران با آن مواجه است کمتر در ادبیات داستانی دیده می‌شود و به دلیل تاثرات شدید از افغانستان مربوط به جغرافیای افغانستان است. یکی از دلایلی که ادبیات افغان اکنون در افغانستان بیشتر منتشر می‌شود به همین دلیل است.
 
او تاکید کرد که باید بازتعریف وطن و هویت توسط نویسندگان افغانستانی در ایران صورت گیرد و این مسایل در داستان‌های نویسندگان مهاجر دیده شود.

نوروزی نیز درباره نیازهای خاص کودکان مهاجر افغانستانی گفت: عدم شناخت از جامعه مبدا یعنی افغانستان یکی از مشکلات است. یعنی کودک باید از قلمرو و محیط خودش دور نشود و اگر خواست به افغانستان برگردد دچار مشکل نشود. ناشران و نویسندگان باید نیازسنجی از کودکان افغان داشته باشند و کتاب‌هایی درباره تاریخ و جغرافیای افغانستان و... تهیه شود. ما در ایران چهار دهه حضور مهاجران را شاهد هستیم و نیاز به نسل دوم و سوم برای شناساندن افغانستان و تاریخ، فرهنگ، لباس و .. به کودکان احساس می‌شود. اکنون باید کودک مهاجر افغان بداند که کلاه شهید مسعود به نماد مقاومت تبدیل شده است.
 
نوروزی یادآور شد: امروزه مهاجران در کشورهای مقصد ادغام شدند و از سوی کشورهای مبدا برایشان برنامه‌ریزی شده است؛ ولی در ایران شاید کمتر این فرصت‌ها فراهم شود.
 
حقیقت‌طلب نیز در پایان تاکید کرد که مشکلات اقامتی نویسندگان و ناشران از جمله موضوعاتی است که باید مورد توجه قرار بگیرد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها