به حرفهای دکتر گوش میدادم؛ اما از میکروبی که بتواند مغز نوزادی یککیلووچهارصد گرمی بشود و خطری که دکتر میگفت، هیچ تصوری نداشتم.
این کتاب که روایتی واقعی از زندگی نویسنده است به داستان تلاشهای او و همسرش برای زنده نگهداشتن کودک نوزادشان میپردازد که تمامی پزشکان از زنده ماندن او قطع امید کردهاند. مرضیه اعتمادی در این کتاب، با روایتی عاشقانه از مبارزات مادر و پدری جوان برای حفظ جان کودکشان میگوید که تمامی راههای سخت و دشوار را طی میکنند تا شاید کورسوی امیدی به بهبود و حفظ جان کودک در انتهای یکی از این راهها بیابند.
در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
«با لباس فرم مادرهای تبعیدشده به انآیسییو روبهروی دکتر ایستاده بودم؛ یک روپوش صورتی بلند با سرآستینهای گشاد که برای ورود به بخش باید میپوشیدیم، بهعلاوۀ کاورهای پلاستیکی یکبارمصرف آبی نفتی روی کفشها. به حرفهای دکتر گوش میدادم؛ اما از میکروبی که بتواند مغز نوزادی یککیلووچهارصد گرمی بشود و خطری که دکتر میگفت، هیچ تصوری نداشتم. دکتر جملهاش را اینطور کامل کرد: «باید هرچه زودتر، جلوی این آتش شعلهور رو بگیرید. وضعیت خیلیخیلی خطرناکه مامان زینب. فکر کنید یه خونه آتش گرفته و داره میسوزه. یک ثانیه هم یک ثانیه است.»
کتاب «شصت» جدیدترین اثر انتشارات امیرکبیر است که در 110 صفحه و به قیمت 30هزار تومان در بازار کتاب عرضه شده است.
نظر شما