به مناسبت درگذشت عزالدین المناصره شاعر فلسطینی، مرتضی کاردر، روزنامهنگار فرهنگی یادداشتی نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا قرار داده است.
عزالدین المناصره مثل همه ستارههای نسل طلایی شعر فلسطین شاعری را از سالهای دهه شصت میلادی آغاز کرد. نام او در سالهای پایانی دهه شصت میلادی در کنار محمود درویش و سمیح القاسم و توفیق زیاد به عنوان چهار شاعر بزرگ فلسطین قرار میگرفت. اما به مرور زمان کمتر شعر سرود و شخصیت دانشگاهی او در مقام تحلیلگر و منتقد ادبیات و هنر از شاعریاش پیشی گرفت.
زندگی عزالدین المناصره مثل بسیاری از شاعران فلسطینی به سکونت در کشورهای گوناگون گذشت. او در ۱۹۴۶ در بنینعیم از توابع الخلیل در فلسطین به دنیا آمد. از ۱۹۶۴ به تفاریق ایام سالهایی را قاهره، اردن، بیروت، صوفیه، الجزیره و... توأمان به شاعری و تحصیل و روزنامهنگاری و مبارزه گذراند. گاهی نیز به کشور اشغالشده خود رفتوآمد میکرد.
المناصره تحصیلات خود را در رشته «زبان عربی و علوم اسلامی» در دانشگاه قاهره آغاز کرد و در نهایت در دهه هشتاد میلادی از دانشگاه صوفیه بلغارستان در رشته «نقد مدرن و ادبیات تطبیقی» دکتری گرفت. از سال 1991 نیز در اردن مقیم شد و تا پایان عمر به تدریس در دانشگاه فیلادلفیای امان مشغول بود.
«ای انگورهای الخلیل»، «خروج از دریای میت»، «خاطرات دریای میت» «جفرا»، «آسمان سقف ندارد»، « او را سبز کفن کردیم» از جمله دفترهای شعر المناصره است. «مشکله قصیده النثر»، «هنر فیگوراتیو فلسطین» (دو جلد)، «سینمای اسرائیل در قرن بیستم»، «نقد شعر در قرن بیستم»، «نقد تطبیقی مدرن» از جمله آثار پژوهشی او است.
امپریالیسم زبانی یکی از طرحهای اصلی پژوهشی المناصره بوده است. مسئله جهانی شدن و بررسی استیلای زبانی زبانهای انگلیسی و فرانسه در کشورهایی که پیشتر تحت سلطه آنها بودهاند و محوریت اروپایی و امریکایی زبان از جمله مسائلی است که او در حوزه ادبیات تطبیقی ذیل عنوان امپریالیسم زبانی بررسی کرده است.
ویژگی دیگری که عزالدین المناصره را از شاعران فلسطینی متمایز میکند حضور او در صف مبارزان فلسطینی است. او به جز فعالیتهای سیاسی و ادبی در جبهه ادبیات مقاومت، در قیامهای عمومی فلسطینیان نیز حاضر میشد و شخصیت او در مقام شاعر یا استاد دانشگاه سبب نمیشد که او از حضور در میان عموم فلسطینیان دست بکشد. عکسی هست که او را سوار بر کامیونی پس از شکسته شدن محاصره بیروت در دهه هشتاد میلادی نشان میدهد.
•••
خبر درگذشت عزالدین المناصره را شامگاه دوشنبه موسی بیدج، شاعر و مترجم نامآشنای شعر عرب، در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد. «صبر ایوب» عنوان تنها مجموعه شعر مستقل المناصره است که موسی بیدج در سال ۱۳۷۵ در سلسله کتابهای شعر مقاومت فلسطین به فارسی برگردانده.
مکانها در شعر شاعران فلسطین جایگاهی فراتر از موقعیت جغرافیایی دارند. نام یک روستا و شهر یا نام وطن برای شاعرانی که وطن ندارند گاه دستمایه تغزل قرار میگیرد، گاه دستمایه تفلسف. هر بار به شکلی درمیآید؛ گاه به صورت یک انسان تشخص مییابد، گاه موجودی دیگر میشود، گاه وطن است، گاه مادر. جفرا در شعر عزالدین المناصره چنین جایگاهی دارد و به جز اینکه نام یکی از دفترهای شعر المناصره است، در بسیاری از شعرهای او تکرار شده. مارسل خلیفه، خواننده نامدار عرب، شعر جفرا را خوانده است. سطرهایی که در ذیل آمده از شعر جفرای عزالدین المناصره به ترجمه موسی بیدج است.
برای درختان عاشق میخوانم/ برای پیادهروهای سخت میخوانم، برای عشق میخوانم/ برای بانویی میخوانم که در سبد انجیرش رمز و راز میبرد/ سبدی که آرزوهای در تبعید را میبرد./ برای دوستانم در زندان میخوانم.
و برای «جفرا» خواهم خواند.
برای شعر نوشته شده روی پیادهروهای شهیدان گمنام،/ برای کارگران اخراج شده/ و برای جفرا خواهم خواند.
در نبود مادر، جفرا مادرمن است/ در اسارت، جفرا میهن من است،
گلی است که از جنگل زیتون سراغ دارد،/ و از بال زدن کبوتران
و از اشعار برای فقیران.
جفرا/ هر که جفرا را دوست ندارد،/ بگذارسرش را در زمین داغ مدفون کند.
تیر از کمان رها کردم و گفتم: «قاتل خواهد مرد»– اما/ آن چشمان غول زرد را سوراخ نکند، بیابان بر او چیره میشود/ جفرا انگور است، گردنبندی دارد از سنبل.
جفرا، آیا به بیروت پرواز کرده؟/ جفرا پشت پنجره بود، گریان.
جفرا شعر میخواند و راز مدفون شدهاش در ساحل «اکر» را
فاش میکرد و میخواند.
و برای چشمان تو، جفرا، خواهم خواند/ خواهم خواند/ خواهم خواند
نظر شما