مجموعه داستان «جاماندهها» اولین اثر «مریم عربی» است که در واپسین روزهای سال نودونه توسط نشر «بان» وارد بازار نشر شده است، مهدیه کوهیکار نویسنده و منتقد یادداشتی بر این اثر نوشته و برای انتشار در اختیار ایبنا قرار داده است.
«جاماندهها» نیز چون روایت روزهای گذشته این سال داستان ستیزیدن است، ماجرای نبردی عظیم با خود؛ زیرا که انسان امروز بیش از هرکس با خویش در جنگ است؛ از همین روست که راویان این شانزده داستان نیز در تمامی لحظاتی که قصه خویش سر میدهند در ستیز با خودند، چه زیر آتش دشمن باشند و تفنگ بر دوش و دلواپس جان و مال و ناموس و چه در تنهایی غوطهور باشند و از بیکسی به همصحبتی با سگی وحشی پناه برده باشند و چه در میان ورقپارهها و تابلونقاشیها به دنبال وصلهکردن تکههای گذشته به حال خویش باشند.
«مریم عربی» در این داستانها، انسان امروز را به تهران میبرد و با نثری روان و ساده اما گویا، قصهاش را روایت میکند و گاه مخاطبش را مهمان لهجه خبات کردستان میسازد و در داستانی دیگر پیش چشمش جاده پر پیچ و خم جنگلهای شمال را ترسیم میکند. تنهایی بزرگ و نبرد سترگ این آدمها با خود یا عزیزانشان گاه از مرزها فراتر رفته و تا کشوری اروپایی چون آلمان ادامه مییابد و حتی تا آسمان شهاب باران سوئد نیز میرسد. با این همه تهران بیش از هر شهر دیگری در این روایتها نمود یافته است، تهران حقیقی؛ آنگونه که در آلبومهای قدیمی و نگاتیوهای سالیان دور یا در تقویمها و سالنامهها یافت میشود، نه پایتختی که در اغلب داستانها تنها به آپارتمانهای کوچک و بزرگ و پیشخانهای آشپزخانهاش بسنده میشود.
نویسنده در این داستانها، شخصیتها را به خیابانها و فضای باز کشانده و زیر سقف آسمان روایتگر درونیات ذهنی آنان شده است. از همین روست که خواننده هنگام خواندن «جاماندهها» از پل طبیعت به کافه شمیران سرک میکشد و به ناگاه به امامزاده صالح میرسد و چند صفحه جلوتر، در داستانی دیگر، همزمان با کودتای مصدق در پی روایت زنی کلاه به سر از عکسی سیاهوسفید، شاهد سوختن عمارتی قدیمی و کودکی با کفشی بندچرمی میگردد.
گرچه جنگ به معنای سیاسی آن جزو مضامین تکرار شونده در تعدادی از داستانهای این مجموعه است اما تلاش نویسنده بر آن بوده تا هربار از دریچهای تازه به این تلخترین پدیدهی اجتماعی بنگرد. تلاشی موفق که بیشک حاصل انتخاب موقعیتهای خاص و پرداخت مناسب جزییات است، از این دست است داستان سربازی که در پی اسارت آخرین بازماندهی دشمن، خسته و خاکآلود، پا به اتاقی میگذارد که زنی در حال به دنیا آوردن نوزداش است. نویسنده در این داستان با کمترین دیالوگ از پس ساخت شخصیت زن قابله و تردید و دودلی سرباز به خوبی برآمده است. همچنین حالتهای چهره و چشمهای از حدقه درآمدهی زائو را میتوان از تاثیرگذارترین تصاویر کتاب محسوب کرد.
«مریم عربی» در خلق موقعیتها و به هنگام بازآفرینی وضعیتهای تکراری از تکنیک نیز غافل نبوده است، به نحوی که کاربرد مناسب آن گاه نجاتدهنده داستانی شده که محتوای آن بارها تکرار و چه بسا نخنما شده است. در داستان «رفیق کشی» نویسنده روایتگر تنهایی دختری است که در کودکی پدر خود را در جنگ از دست داده، سوژهای تکراری که میتواند کسلکننده یا دستکم خوانشی بدون لذت باشد، اما نویسنده با انتخاب راوی مرده غیر همجنس از مضمونی تکراری موقعیتی تازه ساختهاست. جز این غوطهور شدن فرد متوفا در لحظه حال و کش آمدن ثانیهها که حادثه اصلی را به دوپاره تقسیم میکند به زیبایی داستان افزوده و از آن روایتی ماندگار در ذهن ساخته است.
در این بین «کیلومترها راه نرفته» بیش از هر داستان دیگری روایتگر این روزهای ماست. داستان در فضایی سوررئال در زیر بارانی از خاکستر جریان دارد. راوی پس از این که همسر خود را در خانه نمیبیند مجبور به خروج از منزل و سپس تهرانگردی میشود. صدای ناقوس کلیسا در زیر بارانی از خاکستر و مردمان شمع به دست ماسک زده که در پی یافتن مامنی برای خروج از این کابوسند از تصاویر جذاب و قابل تاویل کتاب است.
گرچه کاستیهایی چون پایان شتاب زده در برخی از داستانها (کلافهای رنگی) یا پرداخت ناکافی برخی شخصیتها که به تیپیک شدن آنها انجامیده (داستان دیر نرسی!) درتعدادی دیگر از روایتها به چشم میخورد، با اینهمه نمیتوان چشم بر مهمترین ویژگی این مجموعه بست. این ویژگی که در مقایسه با اغلب مجموعههایی که به قلم نویسندگان زن نوشته شده حائز اهمیت است چیزی جز حفظ تعادل نیروهای زنانه و مردانه در اغلب داستانهای این کتاب نیست.
نویسنده مجموعه «جاماندهها» کوشیده تا با انتخاب زاویه دیدی مناسب (سوم شخص) و به کمک افزودن جزییات و مولفههایی دیگر از مضامین کلیشهای چون خیانت یا میل به فرزندآوری، که اغلب موضوعاتی زنانه تلقی میگردد، فاصله گرفته و به تعادل نیرو در این گونه روایتها کمک کند. به عنوان نمونه در داستان «زن پای قطار» ذهنیات افراد حاضر در محل و عدم قطعیت حضور بچه و در داستان «پرواز روی درخت کاج» ورود ناپدری و نیز شرایط ویژه نامادری و گفتوگوی این دو سبب شده تا به شخصیت زن داستان، فارغ از جنسیت و موقعیت او توجه گردد.
«جاماندهها» روایت انسانهایی حقیقی است که در پس جنگ با خود یا نبرد با دنیای بیرون، در آرزو یا در تلاش دست یافتن به جهانیاند که در آن حیوانات، فرزندخواندهها و سربازان دشمن نیز به اندازه انسانهای مقابلشان ارزشمند هستند. دنیایی که در آن نه سربازی در حیاط خانهای دفن میگردد و نه زنی فرزندش را در هیاهوی کودکان پای قطار گم میکند.
نظر شما