دوشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۹ - ۱۳:۴۱
انفجار «حسینیه رهپویان وصال» شیراز نخ تسبیح رمان «حافظ هفت» بود

«اکبر صحرایی»، نویسنده شیرازی که با رمان «حافظ هفت» در پنجمین دوره جایزه ادبی جلال آل‌احمد عنوان برگزیده را از آن خود کرد، این رمان را حاصل تحقیق، ریسک‌پذیری و کنار آمدن با بسیاری از مسایل حاشیه‌ای می‌داند که در نهایت آن را به اثری ماندگار تبدیل کرد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در فارس، رمان «حافظ هفت» اثر اکبر صحرایی با محوریت سفر ۹ روزه مقام معظم رهبری در سال ۱۳۸۷ به شیراز نوشته شده است. این رمان در ۹ فصل، این سفر را در قالب داستان روایت می‌کند. «حافظ هفت» توانست نظر منتقدان را به سمت خود جلب کند و در پنجمین جایزه جلال آل‌احمد به عنوان اثری شایسته تقدیر تجلیل شد.

شخصیت‌های اصلی این رمان را «پانوسیان» و نویسنده‌ای از دوران جنگ به نام «جعفر» تشکیل می‌دهند. «پانوسیان» شخصیتی ارمنی و دوست جعفر است که به اصرار وی در نخستین روز حضور مقام معظم رهبری در شیراز به میان مردم می‌آید، اما بعد به دلیل اتفاقاتی که برای جعفر پیش می‌آید و او را راهی بیمارستان می‌کند، مجبور می‌شود که تمام این ۹ روز را در شیراز بماند. او در بیمارستان با دفترچه خاطرات جعفر رو به رو می‌شود. یادآوری این خاطرات باعث برگشت به گذشته و سال‌های حضور رهبر انقلاب در جبهه می‌شود.

چندی پیش و با اعلام خبر دستگیری «جمشید شارمهد» سرکرده گروهک تروریستی «تندر» که در انفجار «حسینیه رهپویان وصال شیراز» نقش داشت، بازخوانی رمان «حافظ هفت» به موضوعی داغ در میان اهالی کتاب تبدیل و توجه کتابخوان‌ها به این اثر جلب شده است. سراغ «اکبر صحرایی» نویسنده رمان «حافظ هفت» رفتیم تا بیشتر درباره چگونگی خلق این اثر و ارجاعاتی که در این روزها به آن صورت گرفته است، آگاه شویم.
 
با اعلام خبر دستگیری «جمشید شارمهد»، بحث «حافظ هفت» و رجوع به این اثر هم در میان کتابخوان‌ها داغ شده است. وقوع چنین اتفاقی را برای کتابتان پیش‌بینی می‌کردید؟
 
وقتی که از سوی سوره مهر پیشنهاد شد در آستانه سفر رهبری به استان فارس سفرنامه‌ای نوشته شود، این شرط را گذاشتم که کتاب را در حوزه رمان بنویسم و فقط این نباشد که در حوزه سفرنامه چیزی بنویسم؛ زیرا تا پیش از این نویسندگانی نظیر سالاری، امیرخانی و بایرامی سفرنامه‌هایی نوشته بودند و تقریباً جامعه از این سفرنامه‌ها سیراب شده بود، بنابراین من تقاضا کردم که دستم را در این زمینه آزاد بگذارند و خوشبختانه با این نظر موافقت شد. تا پیش از اینکه رهبری به استان فارس بیایند، من دست به کار شدم و ایده‌پردازی را آغاز کردم. در این احوالات بودم که یک ماه پیش از سفر رهبری به استان فارس، توسط «انجمن پادشاهی ایران» در حسینیه رهپویان وصال شیراز، انفجار پیش آمد.

در پی این اتفاق پیامکی برای من ارسال شد که در حسینیه رهپویان وصال انفجاری رخ داده است و تعدادی هم به شهادت رسیده و زخمی شده‌اند؛ ذهن من متوجه این نبود که انفجار توسط چه کسی یا کسانی رخ داده است چراکه بعدها اعلامیه‌ای صادر شد و در هایت اینکه جرقه رمان «حافظ هفت» با یک پیامک و استارت رمان با یک خبر زده شد، البته حادثه و تعلیق این رویداد جذابیت خاص خودش را داشت و می‌توانست به روند رمان کمک کند.

نام این کتاب از کجا نشات گرفته و بر چه اساسی انتخاب شد؟
 
کلید این رمان با نام «شام آخر» بر اساس تابلو شام آخر لئوناردو داوینچی زده شد؛ با توجه به اینکه راوی داستان و شخصیت اول رمان، فردی ارمنی به نام «پانوسیان» است، راوی را جای خودم نشاندم که دارد رمان را بر اساس یک خبر می‌نویسد. اینگونه بود که این انفجار را بُردم به نزدیکی خانه پانوسیان یعنی در کنار حسینیه رهپویان وصال.
 
هیجان، ترس و واهمه‌ای که به راوی دست می‌دهد از آنجا صحنه برخورد و انفجار و ادامه داستان روایت می‌شود. انگار پانوسیان با فاصله یک یا دو ساعت دارد روایت را می‌شنود. انفجار حسینیه نکته ظریفی بود که شد نخ تسبیح رمان حافظ هفت.
 
در ادامه رمان این نخ من را رها نکرد، زیرا هنوز مشخص نبود که انفجار کار چه کسی یا کسانی است که نهایت در ۹ روز سفر رهبری به شخصیت پانوسیان و جعفر جانباز جنگ منتهی شد.

 
در پایان سفر رهبری بود که اطلاعیه وزارت اطلاعات مبنی بر اینکه توسط انجمن یادشده این انفجار روی داده است که با دستگیری دو نفری که در انفجار دست داشتند، رمان به پایان رسید. این در حالی بود که در طول رمان هم، حسینیه رهپویان وصال و انفجار و تعداد شهدا، شخصیت اصلی رمان را رها نمی‌کند. انفجار حسینیه در ادامه‌ی ترس و واهمه‌هایی بود که گروهک تروریستی «تندر» می‌خواست ایجاد کند برای اینکه سفر رهبری را به استان فارس تحت الشعاع قرار دهد؛ بنابراین اتفاق فوق به یکی از موارد جذاب رمان‌ تبدیل شد و جواب هم داد چون در سال بعد آن جایزه جلال را کسب کرد.
 
البته یکی از عوامل جذابیت این رمان در پیچیده و نخ تسبیح بودن وقایع است که آن را برای مخاطب جذاب می‌کند. اکنون با دستگیری جمشید شارمهد، رئیس باند تندر که اخیراً توسط وزارت اطلاعات اطلاعیه‌ی دستگیری وی صادر شد، دوباره مباحث پیرامون رمان حافظ هفت در فضای مجازی داغ شده و گروهی معتقدند که «حافظ هفت» قابل خواندن دوباره به این مناسبت است. این رمان می‌تواند یادآور جنایتی باشد توسط گروهکی که عمده فعالیت‌شان این بود و دیگر عملیات‌ها را موفق به انجام نشدند.
 
پس از انقلاب حوادث مشابهِ متعددی که قابلیت تبدیل شدن به کتاب و فیلم سینمایی را دارند و عنصر درام در آنها مستتر است، رخ داده است. به نظر شما آیا به اندازه کافی به این مسائل در قالب رمان و دیگر گونه‌های ادبی پرداخته شده است؟
 
سوال کلیدی و به‌جایی بود؛ خارجی‌ها و یا بهتر بگویم غربی‌ها یک انفجار دارند مشابه این رویداد تلخ که دستمایه بسیاری آثار قرار می‌گیرد؛ فرض کنید فلسطینی‌ها در سال ۱۹۶۲ یک انفجار در هواپیمایی رقم می‌زنند که به یاد دارم چند فیلم و رمان بر اساس آن تولید شد؛ یعنی یک حادثه‌ای در غرب تبدیل به چندین فیلم و سریال و رمان می‌شود اما در ایران ما ده‌ها انفجار داشته‌ایم که قابلیت تبدیل به رمان کتاب و آثار هنری داشته‌اند که به ندرت مورد توجه قرار گرفتند و بعضاً به‌صورت اشاره‌ای کوتاه در اثری هنری، فیلم، سریالی یا کتاب شده است. این، یکی از ضعف‌هایی است که متاسفانه در این حوزه وجود دارد و نویسندگان ما توجه نمی‌کنند که موضوعی مانند کشتار و عملیات تروریستی هم می‌تواند تعلیق داشته باشد و درعین حالی که داستان تاسف‌آوری است، حتی می‌تواند برای مخاطب روشنگر باشد.
 
چرا نویسندگان ایرانی تمایل اندکی به خلق چنین آثاری دارند؟
 
دلیل اینکه نویسندگان ما به این موضوع توجه نمی‌کنند، نیاز به تحقیق و دردسرهای پس از آن است که باعث می‌شود حاضر نشوند به چنین موضوعاتی تمایل پیدا کنند. نویسندگان به‌دنبال ریسک کردن و قبول مسئولیت در این زمینه نیستند و نوشتن یک رمان آپارتمانی یا عاشقانه موجب می‌شود به کسی بر نخورد و تبعات نداشته باشد.
 
در شیراز ما شاهد دست‌کم بیست حادثه تروریستی بودیم؛ ترورهایی که توسط منافقین انجام می‌شود و حتی افراد عادی جامعه را مورد هدف قرار دادند. متاسفانه درخصوص این حوادث کاری انجام نگرفته است و حتی درباره انفجارهای عمومی مانند حادثه ترور شهید آیت‌الله دستغیب هم من دست به قلم شدم و خوشبختانه این کتاب با نام جدید «آواز، بچه، آتش» در انتشارات جمکران تجدید چاپ شده است. اینها سوژه‌های خوبی هستند، اما همچنان نویسندگان از نداشتن سوژه می‌نالند، درحالی که سوژه به وفور پیش رویشان است و در این چهل سال اخیر در مقابل فشردگی سوژه قرار گرفتیم که نمی‌دانیم با این سوژه‌ها چه کار کنیم.
 
عده‌ای معتقدند که اکبر صحرایی پُرکار است؛ دلیل آن این است که وارد این حوزه‌ها می‌شود چراکه سوژه بسیار است. کسی که «کتیبه ژنرال» من را بخواند، اوج عملیات‌های تروریستی را در این کتاب تا آخرین عملیات منافقین که با شکست مواجه می‌شود، می‌بیند و می‌خواند. بنابراین تاریخ چهل و اندی ساله انقلاب اسلامی پُر از چنین رویدادهایی است که می‌تواند برای یک نویسنده دستمایه نوشتن رمان‌های بسیاری قرار گیرد.
 
متاسفانه نویسندگان به‌دلیل اینکه سوژه‌های اینچنینی نیاز به تحقیق و تفحص و پژوهش دارد، کمتر به آن تمایل پیدا می‌کنند؛ سپس ممکن است حاشیه‌هایی به دنبال داشته باشد که حاضر نباشند با آن به مقابله بپردازند.
 
تمامی زندگینامه‌هایی که در قالب کتاب نوشته‌ام، با تبعاتی روبرو بوده است چه آنها که از سوی نزدیکان سوژه‌ها مورد انتقاد قرار گرفته است و چه آثاری که هنوز حاشیه‌ساز است اما نویسنده باید این ریسک‌ها را بپذیرد زیرا ریسک‌پذیری نیز بخشی از کار نویسنده است؛ همینگوی را نگاه کنید ببینید که به جنگ می‌رود در عمق ماجرا قرار می‌گیرد و برای نوشتنِ «وداع با اسلحه» خود را با آب و آتش می‌زند و برای نگارش «پیرمرد و دریا» در نقش ماهیگیر قرار می‌گیرد و دل به دریا می‌زند و پانزده روز درگیر ماهیگیری در میانه‌ی اقیانوس می‌شود. بدین‌گونه سوژه را می‌بیند و در نهایت برنده جایزه نوبل ادبیات برای اثری می‌شود که با آن از نزدیک به تجربه پرداخته است.
 
باید اشاره کنم که ارزیابی کتاب «حافظ هفت» هم حدود 3 سال به درازا کشید و بین هوا و زمین معلق بود؛ حتی در برهه‌ای امکان داشت چاپ نشود.

در کتاب «دار و دسته دارعلی» خیلی نقدها وارد کردم زیرا اعتقاد دارم قلم نویسنده باید در مسیر نقد و اصلاح قرار گیرد و مبارزه جزیی از کار نویسنده است.
 
این در حالیست که پس از من، حوادث حسینیه رهپویان وصال توسط «طاهره کوهکن» دست‌مایه نوشتن کتابی به نام «راض بابا» قرار گرفت که تاکنون از سوی انتشارات کاظمی به چاپ هشتم رسیده است.
 
برخی نهادها ممکن است خوشایندشان نباشد که ریز مسائل در قالب کتاب یا آثار هنری و فرهنگی بیان شود. برای حل این مسئله، نویسندگان باید چه راه حلی را در پیش بگیرند؟
 
ما تا امتحان نکنیم، قضاوت نمی‌توانیم بکنیم؛ خود من در کتاب «تپه جاویدی و راز اشلو» اولین مشکلی که داشتم، با اطرافیان و نزدیکان شهید بود که هنوز برایشان جا نیفتاده بود که زندگینامه داستانی یعنی چه. برای این مورد نزدیک یک سال حاشیه‌هایی داشتیم و در رونمایی هم این مسائل ادامه یافت. اینها طبیعت کار نویسنده است چراکه مستند است و از تاریخ دارید می‌نویسید؛ نویسندگان جویای نام به‌ویژه نسل جوان با این مسائل به هیجان می‌آید، البته برخی هم می‌خواهند به سرعت بیایند و نقد کنند و سپس نقش اپوزیسیون را بازی کنند؛ خب، خیلی‌ها نسبت به این مسئله موضع می‌گیرند و در این میان ارگان‌هایی هم هستند که نسبت به این مسائل حساس می‌شوند اما وقتی که در مقام یک ایرانی مسلمان و حتی ایرانی وطن‌دوست باشیم نقد و نظر و ایرادها را هم بگوییم، قابل پذیریش است. کتاب «حافظ هفت» حدود سه سال مورد ارزیابی قرار گرفت و میان هوا و زمین مانده بود اما بالاخره چاپ شد.
 
بالاخره مبارزه جزئی از کار نویسنده است البته هیچ یک از کتاب‌های من نبوده است که دچار سانسور شود حتی در کتاب «دار و دسته دارعلی» در پوشش طنز، خیلی مسائل مطرح شده است؛ به حدی که یکی از روسای شبکه گفته بود این کتاب اکبر صحرایی، ضد جنگ است. بنابراین اعتقاد من این است که چون ممکن است وارد وادی سیاسی شویم دست به قلم نبریم درحالی‌که من نویسنده اعتقاد دارم نویسنده باید با قلمش اثبات کند که به کشورش پایبند است. من اعتقاد دارم که در زمینه کتاب حساسیت‌ها نسبت به دیگر آثار کمتر است و می‌شود کار کرد.
 
شما از معدود نویسندگان استان فارس هستید که پیشتر کتاب‌هایتان به دیگر زبان‌ها ترجمه شده بود. این اتفاق برای کتاب «حافظ هفت» هم افتاده است؟
 
سه کتاب من ترجمه شده است؛ دو کتاب به انگلیسی و یک کتاب به عربی. برای ترجمه کتاب «حافظ هفت» هم توسط ناشر لبنانی پیش از بیماری کرونا مذاکره کردیم و ناشری از بیروت برای انتشار این کتاب به زبان عربی در کشورهای عربی ابراز تمایل کرد؛ اما متاسفانه با همه‌گیری این ویروس، کار به کُندی پیش رفت و موجب متوقف شدن این روند شد.
 
«حافظ هفت» در نمایشگاه کتاب دهلی نو مورد توجه یک ناشر بیروتی قرار گرفته بود و توافق اولیه هم صورت گرفت تا در گام اول کتاب به زبان عربی ترجمه و در کشورهای عربی ارائه شود، البته پیشتر کتاب «تپه جاویدی» هم به زبان عربی توسط یک ناشر لبنانی و با نام «تله جاویدی و سر اشلو» متعلق به موسسه «جمعیه المعارف اسلامیه الثقافیه» در سال 2017 توسط یک بانو و یک آقای لبنانی ترجمه و توزیع شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها