مولف کتابهای کارآفرینی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد؛
اهالی فرهنگ چگونه میتوانند تهدید کرونا و قرنطینه خانگی را به فرصت تبدیل کنند؟
محمود کاتبیپور، مولف چندین کتاب در حوزه کارآفرینی، گفت: در فضای تهدید کرونا و قرنطینه خانگی، بیشترین فرصت برای اهالی فرهنگ فرهم آمده است تا با اتخاذ تصمیمات راهبردی، نسبت به ترویج فرهنگ مطالعه، ارتقای آگاهی و اجرای فرایندهای نو در قالبهای جذاب و در نهایت رونق اقتصاد فرهنگ اقدام کنند.
در این رابطه با محمود کاتبیپور، از اساتید کارآفرینی در دانشگاه و فارغالتحصیل مقطع دکترای حرفهای مدیریت کسب و کار از دانشگاه تهران به گفتوگو نشستیم. وی علاقهمند به تالیف و تحقیق در حوزه مدیریت بهویژه کارآفرینی در شاخههای مختلف آن است که ماحصل این فعالیت تا امروز علاوه بر تالیف هفت عنوان کتاب و تعداد زیادی مقالات علمی و پژوهشی منتشر شده در مجلات داخلی و خارجی، مشاوره و تسهیلگری کسب و کارهای نوپا در کنار داوری طرحها و ایدهها در رویدادهای شتابی متعدد در سطح کشور است.
در این گفتوگو در ابتدا به بررسی فرهنگ کارآفرینی در جامعه ما پرداختهایم و سپس شرایط حاضر یعنی انتشار ویروس مرموز کرونا و قرنطینهی خانگی و تعطیلی کسب و کارها و فرصتها و تهدیدهایی که این شرایط برای جامعه و بهویژه اهالی فرهنگ بوجود آورده است را مورد توجه قرار دادهایم.
یکی از ابزارهای مهم رشد و توسعه كارآفرینی وجود فرهنگ حامی كارآفرینی است. قدری درباره این فرهنگ کارآفرینانه توضیح دهید.
ارتباط میان كارآفرینی و فرهنگ، از دو سو قابل بحث است. از یك سو، نتایج كارآفرینی است كه بر جامعه تاثیر میگذارد و از سوی دیگر، خود فرآیند كارآفرینی و فرهنگ حاكم بر آن است كه هم متاثر از مبانی فرهنگ جامعه است و هم میتواند در آن تحولات اساسی ایجاد كند؛ از یك سو، كارآفرینی با ایجاد فرصتهای شغلی و تولید ثروت و بهبود شرایط اقتصادی، پیشزمینهای اساسی برای ارتقای سطح فرهنگی جامعه است. با برآورده شدن نیازهای اولیه معیشتی، زمینه برای بروز نیازهای عالیتر انسانی فراهم میشود كه اگر در مسیری درست هدایت شود، به شكوفایی و تعالی انسانها و جامعه میانجامد. علاوه بر این نوآوری كه از مشخصههای اساسی كارآفرینی است، منجر به تولید محصولات جدیدتر و ارایه خدمات جدیدتر و متنوعتر شده و به این ترتیب قدرت انتخاب مردم افزایش یافته و زندگی سادهتر میشود. با بالا رفتن سطح رفاه و آسایش و افزایش اوقات فراغت، فرصتهای بیشتری برای فعالیتهای فرهنگی ایجاد میشود. این امر در درازمدت موجب تشكیل و گسترش تشكلهای مردمی میشود كه با هدایت مناسب آنها میتوان گامهای بلندی در جهت ارتقای فرهنگی جامعه برداشت.
از سوی دیگر، نحوه شكلگیری و ثمربخشی كارآفرینی، روشها و شیوههای خاصی را میطلبد كه بر پایه باورها و ارزشهای ویژهای استوار شده است. مجموعه این روشها و باورها را میتوان یك فرهنگ تلقی کرد. درواقع فرآیند كارآفرینی در بطن خود فرهنگ خاصی را نهفته دارد. این فرهنگ را میتوان همان فرهنگ حاكم بر شركتهای كارآفرینی كوچك دانست: مفهوم مشتركی است كه اعضای شركت پذیرفتهاند و ارزشها، باورها و روشهای مشتركی است كه بر فعالیت شركت حاكم است. ویژگیهای این فرهنگ را به طور خلاصه میتوان در چند عنوان كلی بیان كرد:
1- كارآفرینی، فرهنگ درك تغییر و كشف فرصت
كارآفرینان و شركتهای كارآفرین همگام با تغییرات گام برمیدارند و میكوشند فرصتهای ایجادشده در جریان این تغییرات را كشف و از آنها بهرهبرداری كنند. همگامی با تغییرات مستلزم بستری فرهنگی است كه به تغییر بها میدهد و به استقبال آن میرود. بستری كه میتواند در صورت لزوم، رهیافتها و عملكردهای سنتی و قدیمی را كنار گذاشته و رهیافتهای نوینی را برگزیند.
در عمیقترین لایههای فرهنگ كارآفرینی یك باور اساسی نهفته است و آن اینكه: «نمیتوان در امواج سهمگین تحولات، جزیرهای كوچك و باثبات ساخت و با قراردادن حصارهای به ظاهر مستحكم، جامعه را از تبعات مثبت و منفی تحولات مصون نگاه داشت.»
این باور اساسی در جوامعی كه به تعمیق و گسترش مبانی فرهنگی خود اهتمام ویژهای دارند، باوری ارزشمند و سرنوشتساز است. دنیا به سوی جهانی شدن پیش میرود. با گسترش سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطی، مرزهای فرهنگی میان ملتها روزبهروز كمرنگتر میشود. فرهنگها در دنیای آینده تعاملی نزدیك و گسترده دارند. فرهنگ كشورهای پیشرفته و ارزشهای حاكم بر آنها، چه درست و چه نادرست، همچون سیل عظیمی موجودیت فرهنگی سایر ملتها را به خطر خواهد افكند. بنای یك سد عظیم، راه رویارویی با این سیل نیست. بلكه شناخت مسیر و پیریزی آبراههای مناسب بر سر راه آن است كه میتواند آن را به سمت و سویی مناسب رهنمون شود. اگر میخواهیم در مسیر تحولات فرهنگی جهان آینده نقشی فعال و مثبت ایفا كنیم، باید این تحولات را بشناسیم، موجودیت آنها را بپذیریم و فرصتهای موجود در آنها را تشخیص دهیم و بهموقع از این فرصتها بهرهبرداری كنیم.
2- كارآفرینی، فرهنگ مشاركت:
در مسیر كارآفرینی، افراد باید بتوانند در سایه مشاركت و در قالب كار گروهی، فعالیتها را انجام دهند تا شركت پا بگیرد. بعلاوه در شركتهای كوچك كارآفرین ساختار سازمانی سادهتری وجود دارد و سلسله مراتب، بسیار مختصر و مفید است. در حالیكه در ساختارهای منسجم و گسترده سازمانهای سنتی، سلسله مراتب گستردهای حكمفرماست. در این سازمانها فرهنگ «تضمین امنیت شغلی» در مقابل «اطاعت» شكل میگیرد. اما در كارآفرینیها بیشتر ساختار شبكهای وجود دارد و بهجای فرآیندهای عمودی، فرآیندهای افقی در آنها جاری است. با كمشدن سلسله مراتب و برداشتن مرزها، روابط بیشتر بر مبنای مشاركت و درك متقابل شكل میگیرد و اطاعت سهم كمتری در این ساختار تشكیلاتی دارد. در شركتهای كوچك كارآفرین، كاركنان به تدریج میآموزند كه چگونه در مواضع برابر با یكدیگر همكاری و مشاركت كنند و این همكاری را به سوی یك موقعیت برد-برد سوق دهند. بنای فرهنگ بر مفاهمه و گفتوگو استوار است.
3- كارآفرینی، فرهنگ خلاقیت:
فرهنگ كارآفرینی بر بهادادن به خلاقیت و نوآوری استوار است. كارآفرینان افراد خلاقی هستند كه ایدههای نو تولید كرده و آن را در قالب یك شركت به سرانجام میرسانند. بعلاوه در شركتهای كارآفرین، كاركنان میتوانند به دنبال ناشناختهها بروند و روشهای جدید را به محك تجربه بگذارند. در این شركتها افراد به خلاقیت و ابتكار عمل تشویق میشوند. بها دادان به خلاقیت نهتنها در درازمدت باعث رشد و توسعه شركتها میشود، بلكه زمینه مناسبی را برای رشد و شكوفایی استعدادها و ظرفیتهای انسانی فراهم میكند و این شكوفایی خود بستر مناسبی برای رشد فضایل اخلاقی و معنوی در انسانهاست.
4- كارآفرینی، فرهنگ استقلالطلبی و قبول مسئولیت:
كارآفرینان افرادی هستند كه روحیه استقلالطلبی (روی پای خود ایستادن) را دارند و حاضرند مسئولیت كار و اشتغال خود (و حتی دیگران) را برعهده گیرند. این افراد معتقدند باید برپایه تواناییها، شایستگیها و فكرهای خود، امرار معاش كنند و اساساً روحیه «كارمندی» ندارند. در ساختار سازمانهای گسترده و سنتی «امنیت شغلی» بهایی بود كه در مقابل «اطاعت» به كاركنان پرداخت میشد. اما در شركتهای كوچكِ كارآفرینی نه «امنیت شغلی» به معنای فراگیر آن وجود دارد و نه «اطاعت». در چنین شركتی كاركنان، خودگردان، خطرپذیر و مسئولیتپذیرند و همه خود را در برابر منافع خود و شركت و جلب رضایت مشتری مسئول و پاسخگو میدانند. افراد در حیطه كاری خود تصمیم میگیرند و مسئولیت تصمیمات خود را بر دوش مدیران خود نمیگذارند.
5- كارآفرینی، فرهنگ مخاطرهپذیری:
كارآفرینان باید مخاطرهپذیر (ریسكپذیر) باشند یعنی بتوانند نسبت به موقعیت، شرایط، امكانات و در یك كلام آینده خود ریسك كرده و برای كسب «موفقیتی محتمل» مبارزه نمایند. این یك بعد قضیه است. بعد دیگر آن، مخاطرهپذیری پشتیبانان و حمایتكنندگان است. همواره كارآفرینان قادر به تامین تمامی سرمایه و امكانات موردنیازِ كسبوكار جدید خود نیستند. به این علت، باید دولت یا دیگر حامیان مستقل، حاضر به پذیرش ریسك موردنیاز كارآفرین بوده، «سرمایه مخاطرهپذیر» برایش فراهم نموده و او را در مراحل مختلف كارآفرینی همراهی كنند. افرادی كه دارای روحیه محافظهكاری و یا كارمندی هستند، اساساً كارآفرینان موفقی نخواهند بود.
علاوه بر این ویژگیها، تعمیق و گسترش فرهنگ كارآفرینی، بستری مناسب برای بسط عدالت در جامعه است. در یك جامعه كارآفرین، همه انسانها فرصتهای یكسانی پیش روی خود دارند. در این جامعه، سرمایه یا زمین منشأ تولید ثروت نیست و در چنین جامعهای افراد هوشمند، خلاق و صاحباندیشه و نیز پرتلاش و مصمم، شانس بیشتری برای موفقیت دارند و صاحبان سرمایههای كلان نمیتوانند ثروت را در انحصار خود نگه دارند. تمام اینها در كنار هم یك زمینه مناسب برای بسط عدالت در سطح اجتماع است.
بیشک یکی از مهمترین عوامل توسعه و پیشبرد هر فرهنگ و روحیهای در جامعه، میزان تعارضات یا توافقات فرهنگ کنونی آن جامعه با فرهنگ مدنظر است و اشاعه فرهنگ کارآفرینی نیز از این مقوله مستثنا نبوده و نیست. به نظر شما فرهنگ ایرانی کنونی با چنین فرهنگی چه برخوردی خواهد داشت؟ در پیشینه فرهنگی ما چه عوامل و نگرشهایی پیشبرنده و همچنین بازدارنده این فرهنگ است؟
نقش بنگاههای کوچک و فرآیند کارآفرینی در تحریک رشد اقتصادی کشورها پیچیده است، چراکه متغیرهای واسطهای مختلفی در این میان نقش بازی میکنند. البته در ابتدای امر باید اشاره کرد منظور از کارآفرینی در اینجا صرفا اشتغالزایی نیست؛ آنچه که در کشور ما به اشتباه از مفهوم کارآفرینی برداشت میشود و اغلب با مفهوم تجارت تداخل پیدا میکند و چه بسا کارآفرینی بهواسطه نوآوریها و تکنولوژیهای مخل و ویرانگر باعث از بین رفتن تعدادی از مشاغل هم بشود، مثل بسیاری از شرکتهای حملونقل تکنولوژی محور جدید که به تدریج شیوه سنتی را کنار میزنند.
با علم به این موضوع، باید بپذیریم که کشور ما با وجود همه تلاشهایی که طی چند سال اخیر برای گسترش کارآفرینی صورت گرفته، از تشکیل نهادها و انجمنها گرفته تا گنجاندن سرفصلهای آموزشی در مدارس و دانشگاهها، پیشرفت چشمگیری در این زمینه نداشته است. البته نمیتوان بیانصافی کرد و این تلاشها را بهطور کل بیاثر دانست، اما واقعیت این است که پیشرفت برخی کشورها در این زمینهها بهقدری سریع بوده که گامهای کوچکی که ما برمیداریم، از نگاه موسسات بینالمللی چندان به چشم نمیآیند. برای اینکه بتوانیم جایگاهمان را در رتبهبندیها ارتقا بدهیم به هماهنگی و انسجام و بهبود شرایط در چندین و چند مولفه مرتبط با هم نیاز داریم.
ما در حوزه کارآفرینی طی این چند سال اقداماتی انجام دادیم، تشکلهایی ایجاد کردیم، قوانین را تعدیل کردیم، فرصتها را بهبود بخشیدیم اما همه اینها جمعا نمیتواند جایگاه ما را در شرایط کلان اقتصادی تاثیر بدهد. اقدام به انجام یکسری از موضوعات و تسهیل آنها یک فرآیند است و بازتاب و به نتیجه رسیدن آن هم موضوع دیگری است که در ارزیابیها لحاظ میشود. هرقدر هم شرایط را اصلاح کنیم، درنهایت در نتایج کار تاثیر درستی ندارد، پس کار موثری انجام ندادهایم. بخشی از کار هم برای اینکه به نتیجه برسد، زمانبر است و ممکن است چند سال طول بکشد تا نمود واقعی خود را نشان دهد. از این جهت، این بخش از اقداماتی که انجام شده تنها یک یا دو پله جایگاه ما را ارتقا داده است. البته باید گفت در مقایسه با بسیاری از کشورهای دنیا ما کار زیادی هم انجام ندادهایم.
در رسیدگی به درخواستها، پاسخگویی به استعلامها و شرایط و فرآیند ایجاد یک کسب وکار، مسائل تامین مالی، کاهش ریسک و خدمات بیمهای، هنوز مشکلات زیادی داریم که در مقام مقایسه با سایر کشورها شرایطمان سختتر میشود. موضوع دیگری که باید توجه داشته باشیم این است که نتایج امتیازی این رتبهبندیها بهقدری بههم نزدیک است که برای صعود چندپلهای زحمات بسیار زیادی در بهبود شاخصها باید صورت بگیرد. در نتیجه تغییر در این رتبهبندیها خیلی سخت اتفاق میافتد. همه کشورهایی که امروز توانستهاند جایگاه و رتبه حائز اهمیتی برای خودشان دست و پا کنند، سالها و دههها وقت به آن اختصاص دادهاند، فرهنگسازی کردهاند و منابع را هم در بدنه دولتی و هم بدنه غیردولتی در یک راستا قرار دادهاند تا در رسیدن به آرمانهایشان شتاببخشی داشته باشند. ما هنوز بین انتظارات دولت و انتظارات بخشخصوصی تناقضهای جدی داریم و هنوز نتوانستهایم پیوند مشترک بین این دو بخش را فراهم کنیم.
کارشناسان سه عامل را بهعنوان موانع مهم محیطی در حوزه محیط کسب وکار و کارآفرینی در کشور نام بردهاند: «اول، نهادسازی در حوزه کارآفرینی. اتفاقهایی که تاکنون افتاده بیشتر ایجاد ساختارهایی در حوزه حاکمیت بوده است. مثلا در سال 84 دولت وقت مصوبهای را گذراند که کلیه وزارتخانهها و سازمانها یک دفتر کارآفرینی زیر نظر بالاترین مقام آن دستگاه داشته باشند. این موضوع کمکم در حد داشتن یک معاونت اشتغال ارتقا پیدا کرد و بعد نهایتا قرار شد یک معاونت کارآفرینی و اشتغال در کلیه دستگاهها ایجاد شود. اما این سیاست به شکست منجر شد و عملا بخش بزرگی از وزارتخانهها و سازمانها این کار را انجام ندادند. بعد از این، بیشتر از طریق کارگروهها و کمیسیونها و کمیتههای نهادی که به خود دولت برمیگشت، تلاش میشد این خلأ نهادسازی در کارآفرینی جبران شود که بیشتر فرآیندگرا شد؛ یعنی در این جلسات مباحث خوبی مطرح میشد، مصوبات خوبی هم ارائه میشد، اما برونداد و خروجی قابل دفاعی نداشت.
نکته دوم، موضوع باور کارآفرینی است که هنوز این ایمان و اعتقاد به اینکه گره اشتغال کشور از مسیر کارآفرینی حل میشود بوجود نیامده و بنابراین کارآفرینی را بهعنوان امری زینتالمجلس در برنامهریزیها مینگرند. اغلب برنامههایی که توسط نهادهای حاکمیتی برای توسعه اشتغال داده میشود، با رویکرد کارآفرینی و از مسیر کارآفرینی نیست چون مسیر کارآفرینی یک مسیر بطئی و البته پایدار است. مشکل اشتغال یک مشکل حاد است و تقریبا همه دولتها در مقابل مشکل اشتغال اولین راهکاری که به ذهنشان رسیده راهکارهای زودبازده بوده تا بتوانند نرخ بیکاری را اندکی کاهش دهند و تابآوری را در مقابل مجلس و افکار عمومی افزایش دهند اما رویکرد کارآفرینی رویکردی است که به سرعت پاسخ نمیدهد. نکته سوم این است که ما الان فرماندهی مشخصی در حوزه کارآفرینی نداریم. بارها گفته شده کارآفرینی در کشور ما یتیم است.
ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻋﺪم ﺗﺮوﯾﺞ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﮐﺎرآﻓﺮﯾﻨﯽ در ﺑﯿﻦ افراد جامعه ما و ﻣﺠﻬﺰ ﻧﺒﻮدن آنها ﺑﺎ داﻧﺶ، ﻧﮕﺮش و ﻣﻬﺎرتهای ﻣﻮرد ﻧﯿﺎز در اﯾﻦ زمینه، چه راهکارهایی را پیشنهاد میکنید؟
کارآفرینی نیاز به یک فرماندهی واحد دارد. باید یک وزارتخانه مشخص، هدایت و مدیریت امور کارآفرینی را به عهده بگیرد و همه وزارتخانهها و سازمانها با این فرمانده همسو شوند و یک تقسیم کار ملی در این حوزه داشته باشیم. در این برنامه ملی نقش خانواده، رسانه، مدرسه، دانشگاه، اصناف و همه بازیگران حوزه کارآفرینی باید مشخص باشد. انتظار میرود در فرایند اجرای برنامه ششم توسعه، همزمان با لایحه اصلاح ساختار بخشی از وزارتخانهها موضوع تعیین یک وزارتخانه بهعنوان متولی کارآفرینی را در دستور کار داشته باشد و حداقل وزارتخانهای با عنوان تعاون، کارآفرینی و اشتغال داشته باشیم که بهصورت اختصاصی و کاملا حرفهای و علمی به مباحث کسب وکار و کارآفرینی و شرکتها بپردازد. مساله بعدی، نبود یک قانون جامع کارآفرینی است که مخاطب این موضوع مجلس است تا اقدامی در زمینه قانونگذاری انجام شود و کارآفرینی از حالت بلامتولی بودن و سیال بودن تا حدی خارج شود.
با توجه به آنچه گفته شد، تعدادی از موانع اصلی عدم پیشرفت چشمگیر ایران در زمینه کارآفرینی را نام میبرم که به طور مشخص با گسترش فرهنگ کارآفرینی در بخش سیاستگذاری و مدیریتی و ایجاد انگیرش و برنامه جامع آموزش فراگیر مهارتهای بروز خلاقیت و تکنیکهای کسب و کار با هدفگیری جامعه قابل مرتفع شدن میباشند:
1- فاکتورهای ملی و گرایش کارآفرینانه:
مساله گرایش کارآفرینانه که میزان نوآوری، منفعل بودن و ریسکپذیری را دربرمیگیرد، حدود سه دهه پیش مطرح شد تا شدت رفتار کارآفرینانه را در اتخاذ استراتژیهای مناسب برای شرکتها اندازه بگیرد. از آن زمان، مطالعات تجربی قابل توجهی صورت گرفته که به وجود رابطه مثبت بین گرایش کارآفرینانه و عملکرد کارآفرینانه پی بردهاند .در این میان، فاکتورهای ملی به واسطه وجود موسسات و اثر آنها بر رفتارهای استراتژیک بسیار تاثیرگذار شناخته شدهاند. نتایج این تحقیقات نشان میدهند در فرهنگهایی که با ابهامگریزی پایین و کم بودن فاصله قدرت شناخته میشوند، گرایش کارآفرینانه کاملا به عملکرد شرکتها مرتبط است. با وجود گسترش جهانیسازی و افزایش شباهتهای فرهنگی بین کشورها، هنوز عوامل تاثیرگذار فرهنگی و اقتصاد کلان که میتوانند بر گرایش کارآفرینانه اثرگذار باشند، در کشورهای مختلف بسیار گوناگونند.
داشتن گرایش کارآفرینانه یک چیز است و اجرایی کردن آن یک چیز. مدیران میدانند فعالیتهای کارآفرینانه در فضاهای ملی مختلف به نتایج مختلفی منجر میشود و شرکتها (بهویژه بینالمللی) ترجیح میدهند عملیات کارآفرینانه خود را در کشورهای در حال توسعهای پیش ببرند که ابهامگریزی در آنها پایینتر است و روحیه کار گروهی بیشتر. در کشور ما به دلیل متزلزل بودن شرایط اقتصادی و نیز پیچیده بودن فرآیندهای قانونی و کاغذبازیهای مکرر، شرایط مبهم برای شروع و آینده کسب وکارها بالا است و گریز از آن بالاتر.
در ایران قانون از کارآفرینان عقب است. در بسیاری از حوزههای مربوط به رویدادهای کارآفرینی حتی یک بند یا تبصره قانونی هم نداریم. یا در مورد خود کارآفرینی اصلا قانونی وجود ندارد و این به این دلیل است که نگاه استراتژیک ما، نگاه کارآفرینانه در حوزه مدیریت دولتی نبوده است. ما کارآفرینان را به مسیری که خودمان هستیم هدایت میکنیم، در حالی که کارآفرینان پیشتازند و جلوتر از ما هستند و قاعدتا ما باید خودمان را با آنها تطبیق دهیم. لذا به نظر میرسد دو کار را باید حتما انجام بدهیم. یکی بحث تنظیم قوانین و مقررات جدیدی که دربرگیرنده فرآیند کارآفرینی از مرحله خلق ایده تا مرحله فروش و تجاریسازی ایده و خلق محصول و خدمت و ارائه آن به بازار باشد و یکی بحث حذف قوانین مخل و مزاحم است. در ایران بیش از 12 هزار قانون داریم. در حالی که در فرانسه با وجود سابقه قانونگذاری بیشتر، کل قوانین به 2800 ماده میرسد. این تعدد و تورم قوانین که در بسیاری موارد ممکن است واگرا هم باشند، موجب میشود انرژی فراوانی از کارآفرینان گرفته شود و نوعی محیط کندکننده و بازدارنده برای آنان به وجود بیاید.
2-زمینههای فرهنگی و شکاف جنسیتی:
تحقیقات نشان میدهد زمینههای فرهنگی میتوانند رویکردها و مقاصد کارآفرینانه را شکل دهند. مثلا ویژگیهای قومیتی و نژادی یکی از این زمینههای فرهنگی است. هنجارهای ناآشکار، آداب و رسوم اجتماعی و فاکتورهای فرهنگی بر انتخاب نوع شغل و اینکه فرد بخواهد کارمند باشد یا خودش کسب وکاری را راهاندازی کند، تاثیرگذار است. در چین، آغاز اصلاحات نهادی برای تقویت بنگاههای خصوصی، این کشور را در مسیر مناسبتری برای فعالیتهای کارآفرینانه قرار داده است. این کشور به سمت اقتصادی بازارمحور حرکت کرده و کسب و کارهای دولتی در آن اهمیت خود را به تدریج از دست میدهند و بنگاههای کوچک نقش مهمی را در اقتصاد ایفا میکنند. این نشان میدهد وقتی حمایت دولتی از فعالیتهای کارآفرینی صورت بگیرد، کشورهایی همچون چین را دیگر نمیتوان در زمره کشورهای نوظهور قرار داد.
در کشور ما متاسفانه این زمینه فرهنگی یا به وجود نیامده یا اگر هم اقداماتی صورت گرفته، تنها مختص چند شهر بزرگ بوده است. به همین دلیل است که جوانان و عمدتا قشر تحصیلکرده به محض اینکه با کمبود امکانات در شهرهای کوچک مواجه میشود، سودای مهاجرت به شهرهای بزرگ و استخدام در یک اداره خصوصی یا دولتی را در سر میپروراند. در مورد شکاف جنسیتی باید گفت کشورمان حتی با کشورهای توسعهیافته از نظر حمایت کارآفرینانه تفاوت چندانی ندارد. چه تحقیقات آماری و چه شواهد تجربی نشان میدهد با وجود رشد کارآفرینی زنان در سالهای اخیر، هنوز تعداد کارآفرینان مرد دو برابر است. در همه فرهنگها، طبق مطالعه راشل شینار و اولویر گیاکامین در مجله ET&P در سال 2012 که سه کشور چین، بلژیک و آمریکا را بهعنوان سه فرهنگ متفاوت بررسی کردهاند، زنان عنوان کردهاند که از حمایت کافی برای کارآفرینی برخوردار نیستند و تقریبا در هیچ فرهنگی شکاف جنسیتی از این نظر تفاوتی ندارد. البته در فرهنگهای شرقی، خوداشتغالی بهعنوان راهی برای داشتن استقلال مالی و کاهش وابستگی به مردان در حال افزایش است.
3- خود کارآفرینان هم اقدامی نمیکنند:
این درست است که دولتها باید بسترها و زیرساختهای لازم برای توسعه کسب وکارها را با ایجاد محیط اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آرام، رفع موانع قانونی و توسعه آموزش فراهم آورند. اما ما عادت کردهایم به اینکه همه چیز را به دولت بسپاریم و خودمان کاری نکنیم. تخصیص سرمایه به تنهایی نمیتواند حلال مشکلات فقر و بیکاری در کشورهای در حال توسعه باشد. انگیزه اصلی راهاندازی کسب وکار افزایش درآمد و رسیدن به امنیت شغلی است. در کشورهای در حال توسعهای همچون ایران، این انگیزه باید آنقدر قوی باشد که بر موانع قانونی و فرآیندهای اداری و پیچیده غلبه کند. کارآفرینان باید حمایت دولت و مداخلات سیاسی را در موفقیت خود کماهمیت در نظر بگیرند. به همین منظور، تشکیل موسسهای معتبر برای رتبهبندی شرکتها و SMEها و ایجاد فضای رقابتی بین آنها میتواند راهکار مناسبی باشد. معتقدم این کار را باید اتاق بازرگانی انجام دهد. اگر روزی شرکتهای ما بتوانند در یک تشکل غیردولتی مثل اتاق بازرگانی، تعاون و اصناف عضو شوند و بهصورت متمرکز با اطلاعات مالی شفاف، عملکرد مالی خودشان را انعکاس دهند، میتوان انتظار داشت رتبهبندی هم اتفاق بیفتد و این پایش صورت بگیرد. حتما باید بخش غیردولتی خودش این کار را انجام دهد.
ما در گام اول به نهادسازی در حوزه کارآفرینی توسط خود کارآفرینان و با مدیریت خود آنها نیازمندیم. به باور من، جای خالی سازمان نظام کارآفرینی در ایران محسوس است و این خلأ را نهاد دولت نمیتواند پر کند. بنابراین اولین اقدامی که میتوانیم انجام دهیم برای اینکه رتبه ما در حوزه کارآفرینی نسبت به کشورهای منطقه و کشورهایی که در مطالعات GEM مورد بررسی قرار میگیرد بالا برود، موضوع نهادسازی از طریق متخصصان، صاحبنظران، کارآفرینان و اصحاب کارآفرینی است که خود آنها در حوزه سیاستگذاری، تصمیمگیری و اجرا نقشآفرین باشند.
به نظر شما آیا یک کارآفرین موفق حتماً به آموزش رسمی کارآفرینی نیاز دارد؟
اگر بخواهم صریح و شفاف به سوال شما جواب بدهم باید بگویم کارآفرینهای موفق بسیاری را میشناسم که آموزشهای رسمی ندیدهاند. از سوی دیگر، دانش کارآفرینی هم بر اساس مطالعهی رفتار و تصمیمهای کارآفرینان تدوین شده است. به عبارت دیگر، رابطهی بین علم کارآفرینی و افراد کارآفرین، عکسِ چیزی است که معمولاً به ذهن میرسد. بیش از آنکه کارآفرینها به دانش کارآفرینی نیاز داشته باشند، دانش کارآفرینی نیازمند تجربه کارآفرینان است. با این حال یک نکته را هم نباید فراموش کنیم:
چرا کسب و کارها شکست میخورند؟ کارآفرینهای موفق چه میکنند تا از این فضا رها شوند؟
در پاسخ به این ابهام، میخواهم به مفهوم وسیع دانش کارآفرینی اشاره کنم.
دانش کارآفرینی؛ که ترکیبی از بحثهای تئوریک مدیریتی، آموزشهای رسمی و در نهایت بازخوانی تجربههای کارآفرینان است، فراتر از داشتههای فعلی ما در فضای آکادمیک میتواند احتمال خطا و سطح خطر را برای کسب و کارهای جوان کاهش دهد.
همانطور که میدانید انتشار ویروس کرونا در بسیاری از کشورهای دنیا باعث آسیب به زندگی روزمره و کسب و کارهای صنعتی و غیرصنعتی شده است. بسیاری از حرفهها بهصورت نیمه تعطیل درآمدهاند. یکی از صنایعی که در این بین آسیب زیادی دیده است، صنعت چاپ و نشر است. در شرایط حاضر چه پیشنهادی برای این صنف جامعه دارید که بتوانند خسارتی را که از این طریق گریبانگیرشان شده است، به حداقل برسانند؟
همانطور که فرمودید در هنگام بروز بحرانهای اجتماعی، آن هم با این گستره و وسعت و سرعت شیوع، قسمت بزرگی از آسیب علاوه بر سلامت جسمی و روانی به بخش اقتصاد خرد و کلان جوامع تحمیل میشود.
در این شرایط، کسب و کارها باید با پیش گرفتن نگرش سیستمی و پرهیز از اقدامات عجولانه و کوتاه مدت، با درک صحیح از فضای داخلی و خارجی سازمان و محدوده فعالیتشان به ترسیم ماتریس SWOT کسب و کار خود اقدام کنند. ابزار SWOT یا سوآت بهطور خلاصه فرصتها و تهدیدات محیط خارج از مرزهای سازمان را در تقابل با نقاط قوت و ضعف داخلی بررسی میکند؛ بنابراین برای ارزیابی تناسب میان سازمان با محیط و زمینهای که در آن کار میکند، عالی است. فرضیهای وجود دارد مبنی بر اینکه هر سازمانی که تناسب بیشتری با محیط فعالیتش داشته باشد، نسبت به سازمانهایی که فاقد تناسب هستند، در هنگام بروز بحران، شانس بقای بیشتری دارد. درواقع داشتن خلاصهای از فرصتها، تهدیدات، نقاط قوت و نقاط ضعف اساسی در شرایط پیش آمده، تأثیر به سزایی در توسعه یا تغییر استراتژی کسب و کارها خواهد داشت. هریک از واحدهای کسب و کار برای غلبه بر شرایط ناگوار پیش آمده میبایست استراتژی رقابتی خود را تعیین کنند. باید نسبت به تعیین جهت حرکت خود در مسیر رقابت (در اینجا رقابت با بحران!) نیز تصمیمگیری کنند. یکی از پشتیبانهای این تصمیمگیری بطور مثال استراتژیهای رشد کسب و کار و ماتریس آنسوف است که شامل چهار استراتژی کلی نفوذ در بازار، توسعه محصول، توسعه بازار و تنوعگرایی میشود که البته تشریح هر یک از این استراتژیها و تعاریف و الزامات آنها در این مقال نمیگنجد.
در یکی از مطالبتان نوشتهاید که نگرش کارآفرینانه به ما یاد میدهد که در پس هر یک تهدید، هزاران فرصت بینظیر نهفته است. از نظر شما، در شرایط حاضر چه فرصتی برای کتابفروشان و ناشران وجود دارد؟
ممنونم که به این مساله حیاتی اشاره کردید. کشف فرصتهای بیشمار از دل تهدیدها، فلسفه زندگی من است. چرا که انسان، جستجوگر آفریده شده است و به فرمایش بزرگان، تقوای عقل، پرسش است. ایمان دارم که در فضای تهدید کرونا و قرنطینهی اجباری خانگی، بیشترین فرصت در اختیار اهالی فرهنگ اعم از کتاب، موسیقی، سینما و ... فراهم آمده تا با اتخاذ تصمیمات راهبردی همچنانکه در پاسخ سوال قبل عرض کردم، نسبت به ترویج فرهنگ مطالعه، ارتقای آگاهی و اجرای فرایندهای نو در قالبهای جذاب و در نهایت رونق اقتصاد فرهنگ اقدام کنند. تهیه و تغذیه محتوای فرهنگی در فضای سایبر، پیشفروش محصولات فرهنگی با تسهیلات و تخفیفات موثر، ارتقای تکنیک در ارائه خدمات و لینک شدن با سازمانها و نهادهای دولتی با ماموریت ترویج فرهنگ که در این شرایط به طور معمول نیازمند دریافت و یاری ایدههای نو از سوی متخصصین بخش خصوصی هستند و ... مواردی است که میتوان بصورت عنوان و سرفصل این موضوع به آن اشاره کرد.
پویشهای خوبی هم تا همین الان در این زمینه شکل گرفته است که شایسته تقدیرند. مواردی همچون #با_کتاب_کرونا_را_شکست_میدهیم و #تندرست_باش_ای_ایران که در کانالهای مجازی خانه کتاب بسیار مورد توجه است و یا کمپینهایی با عنوان #در_خانه_بخوانیم را در این زمینه بسیار موثر میدانم که در قالبهای متفاوت و متنوع قابل تسری به هر واحد از صنعت چاپ و نشر است. توجه به مسئولیت اجتماعی و مبانی و مفاهیم کارآفرینی اجتماعی برای سازمانها در شرایط پیش آمده موضوع بسیار مهم و شایان توجهی است که خود میتواند موضوع یک مصاحبه و گزارش مفصل دیگر باشد. در این باب میتوانم به اقدام بسیار خوب سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در قرار دادن بیش از 23 هزار عنوان کتاب کودک و نوجوان در پورتال کتابخانه ملی کودکان و نوجوانان ایران اشاره کنم.
برای اعضای خانوادهها که در قرنطینه به سر میبرند، چطور؟ برای آنها در این زمان چه فرصتی ممکن است وجود داشته باشد؟
یک فرصت بزرگ؛ برای ارتقای سطح سواد و فرهنگ خانواده که بی شک باید توسط اولیا و مدیران خانه برای کل خانواده به ظهور برسد. هر خانواده با تهیه و تغذیه محتوای فرهنگی در طول دوره فراغت و تمرکزی که در قالب یک تهدید به عنوان فرصت به ما رسیده میتواند یک سلول تازه و یک ناجی در کالبد جامعه خسته و شتابزده این روزهای ما باشد. وجود این فرصت بزرگ باید به نحو شایسته تبلیغ و اطلاعرسانی شود و به عنوان یک وظیفه ملی و میهنی در روح و روان یکایک آحاد جامعه ایرانی نهادینه شود تا انشالله از پس این بحران و تهدید، برکت و خیری ارزشمند شکوفه بزند به یمن بهار و باور شکوفایی و دگرگونی که در ذات بهاری هر انسانی نهفته است.
مایلم بهعنوان یک معلم و همسفر با تمام هموطنان عزیزم در این سفر سخت، متذکر شوم: همانگونه که غروب همیشگی نیست، دوره بحران نیز همیشگی نخواهد بود و دیدن طلوع دوباره سهم کسانی است که موفق شوند شب را پشت سر بگذارند. در حوزه اقتصاد و رکود کسب و کارها هم به طور قطع شرکتهایی از این دوره سخت گذر خواهند کرد که نسبت به بقیه رقبای خود اشتباهات کمتری داشته باشند و عمکرد بهتری در اتخاذ تصمیمات راهبردی و اجرای آن از خود نشان دهند. قطعا رونق سیاستها و استراتژیهای شرکتها مجددا باید باز طراحی شده و آمادگی برای دوره بحران بعدی نیز از همین زمان آغاز شود. پایانهای سخت ولو با وقوع شکست، همیشه برای یک کارآفرین، تداعی کننده توکل و تلاش است برای آغاز و برخواستنی دیگر. دستهایم را برای عاقبت به خیری مردم سرزمینم به سوی آسمان، به سوی او که حکیم است، به سوی کریم مهربان و دانا و شنوا، بلند میکنم و به حرمتِ آغاز نجوا میکنم:
ای دگرگون کنندهی قلبها و دیدهها
ای گرداننده و انتظام بخش روزها و شبها
ای تغییر دهندهی حال انسان و طبیعت
حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
ای دگرگون کنندهی قلبها و دیدهها
ای گرداننده و انتظام بخش روزها و شبها
ای تغییر دهندهی حال انسان و طبیعت
حال ما را به بهترین حال دگرگون فرما
نظر شما