پژوهشگران کتاب «راه آزادی زن» تلاش میکنند تاریخ شفاهی اولین راهپیمایی و تظاهرات زنان در جریان انقلاب اسلامی و قیام ۱۷ دی مشهد را به تصویر بکشند.
اهمیت راهپیمایی 17دی زنان مشهد در دل خفقان سیاسی و فرهنگی دوران پهلوی، به اضافه نگرانی برای از دست رفتن اطلاعات در گذشت زمان، باعث شد که بخش تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی بررسی پروژه «قیام 17دی 1356 زنان مشهد» را آغاز کند. این کار از شهریور 1394 با مطالعه درباره حرکت و شناسایی افراد شرکت کننده در راهپیمایی شروع شد و با مصاحبه و شناسایی دیگر افراد مرتبط ادامه پیدا کرد.
در مقدمه کتاب آمده است: «هر سال هفدهم دی، میدان مجسمه مشهد شاهد جشن کشف حجاب بود؛ زنان و مردان موافق این سیاست در این روز به منظور تجلیل از اقدام رضاخان، گرد هم میآمدند و دستهگلهایی به پای مجسمه او میریختند؛ ۱۷ دی ماه ۱۳۵۶ شمسی هم مثل هر سال، همه چیز برای تجلیل از رضاخان آماده بود و زمستان سرد و ساکت شهر، خیال رژیم را از هر مزاحمی آسوده کرده بود، غافل از آنکه بانوان با حجاب مشهدی در این روز آماده برافروختن شعله تظاهراتی بودند، تا آزادی کامل مردان و زنان ایران از استبداد پهلوی فرو ننشست.»
در ابتدای فصل اول کتاب میخوانیم: «اتوبوس آبیرنگ شهربانی پیچید توی خیابان عطار و کمی بعد جلوی در بزرگ آهنی زندان زنان نگه داشت. بیست و چند زن چادری و روگرفته یکییکی از اتوبوس پیاده شدند. نگهبان درِ زندان را به رویشان باز کرد. آنها با ترس و دلهره از بین سربازها رد شدند و پا توی حیاط زندان گذاشتند؛ حیاطی بزرگ با دیوارهای آجری رنگ و رو رفته که فضای سرد و خالی زندان را غریبتر میکرد. خورشید غروب کرده بود و به جز چند زن با سرباز و بلوز و دامن، زندانی دیگری توی محوطه حضور نداشت. بیشتر زندانیها طبقه بالا بودند و اینجا بند عمومی زندان زنان بود.»
فصل سوم «روز آزادی زن» روایت کوچههای بنبستی است که تظاهرکنندگان پس از راهپیمایی در آنها در پی یافتن محلی برای پناه گرفتن هستند. نسرین بارکهن یکی از تظاهرات کنندگان این چنین روایت میکند: «به ما گفته بودند که مواظب باشید و فوری بروید توی کوچهها. از قبل صحبتش بود که آن اطراف کوچههای باریک خیلی زیاد است. وقتی آقایان به ما خبر دادند که نیروهای گارد دارند میآیند و پراکنده بشوید، ما هرکدام به سمتی رفتیم. البته گاردیها را ما خودمان میدیدیم. خود من وقتیکه فرار کردم، اتفاقا رسیدم به کوچه بن بست. گفتم خیلی خوب! اشکال ندارد و دیگر تمام شد! حتما میآیند سراغ من. انتهای کوچه خانهای درش را اصطلاحاً پیش کرده بودند. من در را هل دادم و دیدم باز است. من سراسیمه وارد حیاط شدم.»
فصل چهارم به توصیف زنان زندانی میپردازد و ترسها، نگرایها و شرایط زنان در زندان را شرح میدهد. اقدس حسینیان یکی از تظاهرات کنند،از ترسهای زنان در زندان میگوید: «یک عده خیلی ترسیده بودند. مادر و دختری بودند که در راهپیمایی نبودند و الکی دستگیر شده بودند. مادر گریه میکرد و میگفت اگر شوهرم بفهمد برایم بد میشود. دختری دیگری هم بود که اصلا آشنایی باهم نداشتیم. خیلی میترسید و مدام اشک در چشمهایش حلقه میزد و میگفت چه کار کنم؟ میگفتم کاری است که شده دیگر! تو برای تظاهرات نیامدی. همهاش به زبان میآوردم که تو برای تظاهرات نیامدی، از حرم میرفتی خانه، گرفتندت. کسی کاری نمیتواند بکند.»
فصل هفتم با عنوان ضمیمه نخست کتاب، به معرفی راویان کتاب میپردازد؛ عصمت آزادتیرگان، فاطمه اسدزاده، فاطمه امیرخانی، زهرا اشکیل، حمید پارسانیا، مرتضی توکل، علیاکبر توکلی، علیاکبر جاودانی، جواد چشمهنور، اقدس حسینیان، مسعود خادمرضاییان، معصومه خزایی، محمدحسن راستگو، فاطمه سبحانی، حوریه شاهرودیان، عصمت شریعتی، معصومه صفاریان (شیرازیانی)، علی عدالتیمجد، محمدعلی عدنی، مریم فرودی، زهره فریبرزی، فاطمه فکور یحیایی، حشمت گازیچیمشهدی، کاظم مادرشاهیان، فرشته محدثکسایی، لیلا مروتی تکانلو، شمسالملوک مصطفوی، هادی مقدس، صدیقه مقدسی، مجید نیری، مرتضی نیلی و فرشته یوسفنژاد. فصل هشتم کتاب نیز دارای اسناد و تصاویری مرتبط با موضوع کتاب است.
کتاب «روز آزادی زن» به پژوهشگری ملیحه بخشی نژاد، سمیه ذوقی و ندا ترکمنچه، در 184 صفحه، با شمارگان هزار نسخه، با قیمت 18هزارتومان از سوی انتشارات راه یار روانه بازار نشر شد.
نظر شما