مایکل وولف، نویسنده «آتش و خشم»، از آثار پرفروش سال گذشته، با دنباله این کتاب به صحنه بازگشته و درباره «محاصره»، ترامپ، روزنامهنگاری و تعریفش از حقیقت به گفتوگو نشسته است.
حالا آقای وولف با ادامه این اثر پرفروش برگشته: «محاصره: ترامپ زیر آتش». به نظر میرسد که نویسنده و سوژه خیلی به هم میآیند: وولف و ترامپ هر دو شایعهپراکنهایی با زبان گزنده و در فکر نقطه ضعفهای برگزیدگان نیویورک هستند، داستانپردازانی بااستعداد که از ضربه زدن نمیترسند.
اما شباهتها در مواردی خلاصه میشوند که کمتر خوشایند هستند. «آتش و خشم» که رئیسجمهوری را تصویر میکند که رابطه تیرهای با حقیقت دارد، سوالاتی درباره پایبندی خود آقای وولف به حقایق مطرح میکند.
در مصاحبهای که روز سهشنبه در منهتن انجام شد، وولف ۶۵ ساله گزارش خود را تحسین میکند، از اعتماد خود به آقای بنن به عنوان منبع دفاع میکند و توضیح میدهد که چرا کمتر از فرآیند بررسی حقیقت که برای خبرنگاران در خروجی رسانههای خبریِ روز ارزشمند است، استفاده میکند.
وکیل ویژه وجود مستنداتی را که در «محاصره» آوردهاید، تکذیب کرد. آیا پاسخی دارید؟
فقط میتوانم بگویم منبع من بیعیب و نقص است و من هیچ شکی در مورد صحت و اهمیت این اسناد ندارم.
چطور همه این منابع را پیدا کردید؟ بعد از «آتش و خشم» تبدیل به یک عنصر غیرمطلوب نشدید؟
همه به حرف زدن با من ادامه دادند. وقتی «آتش و خشم» بیرون آمد، فکر کردم استیو بنن قطعا دیگر هرگز با من حرف نخواهد زد و واقعیت این است که او هرگز از حرف زدن دست نکشید. اما یک نکته کلیدی این است که من اهل نیویورکم. دونالد ترامپ اهل نیویورک است. و در نهایت ما یک عالم آدم یکسان را میشناسیم. این صحبتها در میان این آدمها درباره ترامپ وجود دارد و من خوششانسم که در این دسته جا دارم.
شما «آتش و خشم» را با دسترسی فیزیکی به کاخ سفید نوشتید. آیا این بار هم این دسترسی را داشتید؟
برای این کتاب به کاخ سفید نرفتم. اما درصد بسیار زیادی از افرادی که برای کتاب اول با من صحبت کرده بودند، برای کتاب دوم به صحبتهایشان ادامه دادند. بخشی به این خاطر که نمیتوانند از صحبت درباره دونالد ترامپ دست بردارند و من شنونده خوبی هستم. اما بخشی هم به این دلیل است که فکر میکنم توصیفات کتاب اول برایشان جوابگو بود.
آیا به دنبال مصاحبه با خود رئیسجمهور هم بودید؟
خیر.
چرا؟
او آخرین بار سعی کرد جلوی انتشار کتاب را بگیرد. فکر میکنم کار احمقانهای است که از رئیسجمهور ایالات متحده دعوت کنی تا به تو حمله کند.
مسلما خشم ترامپ عامل شتابدهندهای برای فروش کتاب بود.
ظاهرا همینطور است. اما در آن لحظه احساس نمیشد که قرار است اینطور شود.
احساس نگرانی میکردید؟
بله. اگر رئیسجمهور ایالات متحده دنبالتان باشد، احساس نگرانی میکنید.
در یادداشت نویسنده نوشتید که «محاصره» بیش از آنکه یک وضعیت سیاسی را ثبت کند، یک وضعیت احساسی از ریاستجمهوری را به تصویر میکشد.
بارها گفتم که من یک خبرنگار واشنگتن نیستم. خبرنگاران واشنگتن کار خود را به بهترین نحو انجام میدهند. من به این نکته رسیدم که عامل مهمتر در اینجا، فراتر از سیاست، آسیبشناسی روانی و سوءرفتارهای شخصستیزی است. به نوعی، نظرم این است که این مدیریت و این شخصیت به نوع دیگری نویسنده نیاز دارد.
آیا بحثی هست که بخواهید در مورد «محاصره» بگویید؟
بحث این است که این یک رئیسجمهور کاملا متفاوت است، یک دولت کاملا متفاوت. و حتا فراتر از آن، این شخصیت به طرز عجیبی تک و تنهاست. فقط دونالد ترامپ است. اینجا نقش دولت وجود ندارد. فکر میکنم درک تاریخی این است که ریاستجمهوری، فرد را تغییر میدهد. من فکر میکنم اینجا عکس این مورد درست است. او کاخ سفید را به سازمان ترامپ تبدیل کرده است.
برای «محاصره» با چند منبع صحبت کردید؟
۱۵۰ نفر.
منتقدان «آتش و خشم» گفتند شما حقایق را به بازی گرفتید.
من فکر میکنم همه گزارشها آنچه در «آتش و خشم» بود را تایید کردند. گاهی ماهها یا سالها بعد.
فکر میکنید برای «محاصره» از سوی روزنامهنگاران دیگر شاهد رگبار انتقاد خواهید بود؟
اینطور تصور میکنم.
به عنوان یک روزنامهنگار، آیا این مسئولیت را قبول میکنید که به دنبال وجه سوژه داستان باشید؟ و تا جایی که میتوانید اطلاعات جمعآوری کنید؟
به عنوان یک روزنامهنگار یا نویسنده وظیفه من این است که تا جای ممکن به حقیقت نزدیک شوم. و این نزدیک شدن به حقیقتِ یک شخص دیگر نیست، بلکه حقیقتی است که من میبینم. فراموش نکنید که میان یک کتاب و چیزهای دیگر تفاوت وجود دارد؛ شما مجبور نیستید کتاب من را بخوانید، مجبور نیستید با مطالب آن موافق باشید. چیزی که باید بدانید این است که این کتاب من است. دیدگاه من است. گزارش من از تجربیاتم است. چیزی نیست که توسط یک گروه کنار هم گذاشته شده باشد. کاری که شما انجام میدهید به نوعی یک پروژه گروهی است. کاری که من میکنم نه. و من نمیگویم که یکی از دیگری بهتر است، بلکه این دو تنها متفاوتاند.
آیا «محاصره» یک اثر خبرنگاری است؟
البته.
نظر شما