دوشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۸ - ۱۶:۳۹
آذرنوش: برخی از 850 ترجمه قرآنی به‌دست آمده، شاهکار ادبی هستند

مدیر بخش ادبیات عربِ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بیان کرد: حدود 850 ترجمه قرآنی به‌دست‌ آمده داریم که گاهی شاهکارهای ادبی هستند. بسیاری از نسخه‌هایی که اکنون در دست داریم، رونویس همان ترجمه طبری و به نوعی نسخه‌ای بدلی از آن هستند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، نشست «ترجمه قرآن به فارسی از روزگاران کهن تا امروز»، دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه با سخنرانی آذرتاش آذرنوش و سید محمد عمادی حائری در سرای اهل قلم برگزار شد.
 
آذرنوش در این نشست با بیان اینکه درباره تاریخچه ترجمه قرآن به فارسی هنوز اطلاعات ناقص است، چون برخی اطلاعات هنوز دسته‌بندی نشده، گفت: اگر بخواهیم درباره تاریخ ترجمه قرآن بحث کنیم،‌ با یک تاریخ 1500 ساله روبه‌رو هستیم. از زمان نزول وحی، ترجمه‌هایی از متن قرآن پدیدار شده است. سکه‌ای پیدا شده که یک طرف آن «بسم الله الَّرحمن الرَّحیم» به خط عربی و یک سمت آن ترجمه پهلوی آن است. کسی که این کشف را کرده، این تعبیر را به‌کار برده که «بسم الله الَّرحمن الرَّحیم» برای مسلمانان یک گرته‌برداری از یزدان پاک است، اما من معتقدم که برعکس، متن پهلوی از متن عربی اخذ شده است. در كتاب «دينكرد»، به چند نمونه که جمله‌های قرآنی به زبان پهلوی ترجمه شده، اشاره می‌شود.
 
وی ادامه داد: چند افسانه نیز درباره تاریخ ترجمه قرآن به زبان فارسی وجود دارد که یکی از آن‌ها ماجرای سلمان فارسی است. براساس یک روایت، سلمان سوره «فاتحه» را ترجمه و به پیامبر (ص) تقدیم کرده و پس از تایید ایشان، آن‌را در اختیار ایرانیان قرار داده است. اما سلمان تا این حد عربی بلد نبوده است. مواردی اینچنین، قصه‌های عامیانه‌ای است که به کتاب‌های ادبیات راه پیدا کرده و وجود خارجی نداشته است. سوالی که درباره قصه سلمان پیش می‌آید این است که آن زمان هنوز ایرانیان مسلمان نشده بودند، پس سلمان قرآن را برای کدام ایرانیان ترجمه کرده است؟ هیچکس به این سوال جوابی نداده، به‌جز یک نفر که نوشته منظور شاهزادگان ایرانی در یمن بودند که این نیز نادرست است.


مدیر بخش ادبیات عربِ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، بیان کرد: براستی هیچگونه ترجمه‌ای از قرآن از آن دوران در دسترس نداریم، مگر ترجمه‌های شفاهی که نمی‌دانیم کجاست. برخی ایرانیان برای کسب آگاهی از دین اسلام، عبارات و آیه‌های قرآن را به فارسی تفسیر کرده‌اند. تا حدود 350 سال هیچ اطلاعی از ترجمه قرآن نداریم. پس باید تاریخ ترجمه را از قرن چهارم درنظر بگیریم. پیدا شدن «تاریخ بلعمی» که به غلط عنوان شده ترجمه «تفسیر طبری» است،‌ جنگ شدیدی بین فارسی و عربی ایجاد کرد و این کشاکش بین دو زبان بقدری تند است که مجبور شدم نام کتابم را «چالش میان فارسی و عربی (سده‌های نخست)» بگذارم. زبان فارسی آنقدر پویا و نیرومند بود که خود را به جامعه اسلامی تحمیل کرد و عرب‌ها شروع به ساختن احادیثی در مذمت زبان ایرانی کردند. ایرانی‌ها هم در پاسخ حدیث «اگر علم در ثریا باشد، مردانی از قوم فارس به آن دست می‌یابند» را ساختند که اعتبار زیادی پیدا کرد و در منابع بسیاری ذکر شد. هرچند به‌نظر من این حدیث صد در صد جعلی است.
 
آذرنوش با طرح این پرسش که آیا «ترجمه تفسیر طبری»، ترجمه کتاب «تفسیر طبری» است؟، ادامه داد: در مقاله‌ای که در یادنامه مرحوم زریاب خویی نوشته‌ام، این موضوع را شرح داده‌ام که کتاب «ترجمه تفسیر طبری» ترجمه این تفسیر نیست. بارها صفحات هر دو را مقابله و مقایسه کردم و ندیدم جملات همخوانی داشته باشند. به هرحال این کتاب که به‌نظر من باید نام «ترجمه و تفسیر رسمی» بر آن نهاد، ترجمه می‌شود. ماجرای خلق این کتاب این است که امیر سامانی از تعدادی از علمای دینی ماوراءالنهر دعوت کرد که قرآن را بخوانند و ترجمه فارسی و تفسیر را ببینند که این افراد فتوا دادند که می‌شود قرآن را به زبان دیگری ترجمه کرد و این‌کار را صحیح دانستند. این یک گام بسیار اساسی در تاریخ ادبیات فارسی بود. اگر کتاب‌های مانند این و بلعمی و ... نبود، شاید شاهنامه به تنهایی توان آن‌را نداشت که زبان فارسی را حفظ کند.
 
این استاد دانشگاه تهران،‌ در ادامه بحث گفت: در ترجمه قرآنِ حبیب یغمائی،‌ بخشی متعلق به نسخه پاریسی و برخی متعلق به نسخه مسجد یا توپکاپی است. یک مفهوم بسیار اساسی در این کتاب وجود دارد که علمای ما هزار سال متوجه آن نبودند. در این کتاب به هیچ‌وجه کلمه «ترجمه» به معنای «ترجمه» نیست، بلکه به معنای «تفسیر» است. وقتی ترجمه را دیدم، این قطعه کوچک مقدمه برایم روشن شد. آنجاهایی که گفته ترجمه، تفسیر است و آنجاهایی که گفته تفسیر، ترجمه است. برای تکمیل اطلاعاتم به چندین کتاب دیگر نیز مراجعه کردم و تمام بخش ابن ندیم را هم خواندم، کوشش‌ها ثابت کرد که تفسیر به معنای ترجمه است و بالعکس.


وی با گریزی به موضوع دشواری‌های کار ترجمه در قرون اولیه، افزود: چون اجازه ترجمه صادر نمی‌شده و علمای دین در همه مذاهب اسلامی به‌جز ابوحنیفه، همه با ترجمه قرآن مخالفت می‌کردند، کسی جرأت ترجمه نداشت. دردسر ما این است که در ترجمه‌ها با دو زبان مواجه هستیم: یک دسته، زبان ترجمه قرآن کریم و دیگر متن غیرقرآنی که اینجا اختلاف سطح زبان از نظر ساختاری و معنایی آشکار می‌شود. ابتدا طبیعتا مترجمان موقع ترجمه قرآن خودشان را آزاد احساس نمی‌کردند،‌ چون می‌دیدند کوچکترین خدشه به یک کلمه ممکن است در اعتقادات مسلمانان خلأ ایجاد کند. در ادامه مترجمان آزادانه‌تر به ترجمه قرآن پرداختند که عمدتا نثر و متن قابل فهم است.
 
مدیر بخش ادبیات عربِ دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، در پایان سخنانش اظهار کرد: ما حدود 850 ترجمه قرآنی به‌دست‌ آمده داریم که گاهی شاهکارهای ادبی هستند. بسیاری از نسخه‌هایی که اکنون در دست داریم، رونویس همان ترجمه طبری هستند.
 
کهن‌گرایی، قدمت متن را به مخاطب خود القاء می‌کند
 
سید محمد عمادی حائری؛ دیگر سخنران این نشست نیز گفت: درک این موضوع که یک ترجمه رسمی و معیار وجود داشت که ایرانیان در طول تاریخ آن‌را همانند قرآن می‌دانستند،‌ برای محققان سخت بود. وقتی سال 1385 کتاب «قرآن کهن» را نوشتم، خواستم این نظریه را به آزمون بگذارم. دو کتاب «پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی» که ترجمه‌ای آهنکین از قرآن به تصحیح احمدعلی رجایی و یک «ترجمه قرآن قدس» را بررسی کردم. روی جلد «قرآن قدس» نوشته شده که کهن‌ترین ترجمه قرآن به فارسی متعلق به قرن دوم هجری است. این قرآن در سال ۱۳۶۴ به همت علی رواقی در دو جلد بزرگ چاپ شد. اندکی از آغاز این ترجمه (از ابتدای قرآن تا آیه ۲۱۳ سوره بقره) و اندکی از انتهای آن (تعدادی از سوره‌های کوچک قرآن)، در دست نیست. این قرآن به قرآن سیستانی هم شهرت دارد.
 
وی ادامه داد: نخستین گام این بود که ببینم این متون از ترجمه طبری قدیمی‌تر هستند یا نه؟ زبان گویش متن «قرآن قدس» طبعا شباهت‌هایی به فارسی میانه پیش از اسلام داشت. این قدمت ظاهری زبان، نباید ما را فریب دهد که آن‌را به قدمت قرآن تعمیم دهیم. با ترجمه این متون با ترجمه رسمی (طبری)، مشخص شد که «قرآن قدس» تحریر گویشی ترجمه آیات قرآن در کتاب موسوم به تفسیر قرآن طبری است. کتاب «پلی میان شعر هجایی و عروضی فارسی» نیز نمی‌تواند زودتر از قرن پنجم نوشته شده باشد. بررسی نشان می‌دهد که وقتی در قرون اولیه برای ترجمه تحت‌اللفظی آیات به فتوا نیاز بوده، پس ترجمه شعرگونه نمی‌توانسته در آن دوره بوجود بیاید. در کنار اینها، قرآن متأخری نیز در مصر پیدا شده بود که تحریر دیگری از ترجمه آیات تفسیر طبری است که از قرن 10 یا 11 قدیمی‌تر نیست.
 

این نویسنده و پژوهشگر بیان کرد: بخشی از ترجمه‌های قرآن، مستقل اما با تفسیر همراه هستند، مانند تفسیر ابوالفتوح رازی. یک سری تفاسیر نیز ترجمه‌های پاره پاره دارند، مانند ترجمه ابونصر حدادی. یا همچون تفسیر سورآبادی که قدری آزادانه‌تر از ترجمه رسمی هستند، به این‌صورت که تکه‌تکه آیات را ترجمه و وارد تفسیر می‌شوند. اسفراینی نیز کسی است که می‌گوید در «تاج التراجم»، نخستین ترجمه اجتهادی را ارائه کرده است. اما تاثیر ترجمه رسمی را در این اثر هم می‌بینیم.
 
عمادی حائری همچنین افزود: دسته دیگر متون، لغت‌نامه‌های قرآنی مثل «لسان التنزیل» یا «مفردات قرآنی» هستند. برخی معتقدند «لسان التنزیل» متعلق به قرن چهارم است. شواهد و بررسی‌ها نشان می‌دهد که این متون نه تنها از قرن‌های 5 و 6 قدیمی‌تر نیستند، بلکه همین متون هم تحت‌تاثیر ترجمه رسمی هستند. به مرور زمان، زبان ترجمه رسمی به‌روز شده تا برای مخاطبان هر عصر، مفهوم‌تر باشد.
 
وی تصریح کرد: ما در فارسی گنجینه لغاتی داریم که در مقابل واژگان قرآنی نهاده شده است. امروز هم می‌توانیم از این برابرگذاری‌ها استفاده کنیم. یک نمونه از برابرگذاری‌ها، در ارتباط با واژه «شهید» است. امروز این واژه معنای رایجی دارد، اما در قرآن هیچ‌جا شهید برای کسی که در راه خدا کشته شده، نیامده بلکه از ریشه «قتل» استفاده شده است. شهید از قرن دوم به کسی که در راه خدا کشته شده، اطلاق شد، ولی در قرآن به معنای آگاهی است. در ترجمه‌های کهن فارسی، آن‌را به «گواه» ترجمه کرده‌اند. کهن‌گرایی، خواننده را به 1400 سال پیش می‌برد و قدمت متن را به مخاطب خود القاء می‌کند. دکتر امامی با همین رویکرد، ترجمه «گواه» را آورده و برخی مانند بهاء‌الدین خرمشاهی، از «شاهد» استفاده کرده‌اند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها