سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): سجاد افشاریان این روزها با انتشار نسخه مکتوب نمایش «بک تو بلک»، بار دیگر در کانون توجه علاقهمندان تئاتر و ادبیات نمایشی قرار گرفته؛ اثری که پیشتر در اجراهایش، تجربهای جسورانه از روایت تنهایی، عشق و تاریکی بود و حالا در قامت یک کتاب، مخاطب را از صفحه به صدا، از دیالوگ به درونمایه و از خاطره به حقیقت پرتاب میکند. انتشار این نمایشنامه، صرفاً یک اتفاق فرهنگی ساده نیست، بلکه بازتابی از مسیری است که افشاریان، از طنزهای تلویزیونی تا مونولوگهای تاریک و روانکاوانه، پیموده تا به زبان شخصی خودش در تئاتر برسد.
نمایشنامهای برای خواندن، شنیدن، زیستن
نسخه مکتوب «بک تو بلک» بیش از آنکه صرفاً یک متن برای اجرا باشد، تجربهای ادبی است که در آن، لحن و زبان بافت شفاهی خود را حفظ کرده و ذهن خواننده را مستقیماً به فضای بسته سلول انفرادی علی، شخصیت اصلی داستان، میبرد. تنهایی علی، که در دل یک فضای صوتمحور و بدون کنش بیرونی شکل گرفته، در قالب کلمات، خطوط تلفن، و خاطراتی که از زندان عبور میکنند، تجربه میشود.
این روایت اگرچه در اجرا متکی به حضور فیزیکی بازیگر و زبان بدن او بود، اما در متن، با زبانی موجز و عاطفی، همان تاثیر را حفظ کرده و حتی در مواردی، بسط روانی و ذهنی بیشتری پیدا کرده است. «بک تو بلک» نمایشی است درباره تنهاییِ سیاسی و احساسی درباره آدمی که در انفرادی، تنها چیزی که دارد، صداست. صدایی که گاهی به معلم آواز میرسد، گاهی به خاطره ترانهای قدیمی و گاهی فقط پژواکی از خودش است.
افشاریان در این متن، مونولوگی خلق کرده که همزمان هم روانکاوانه است، هم اجتماعی و گاه شاعرانه. روایت علی، درباره فقدان، آزادی، عشق و انتخاب است. انتخابی که در پایان، نه به روشنایی بلکه به بازگشت دوباره به تاریکی ختم میشود. این اثر برخلاف بسیاری از مونولوگهای ایرانی که یا در دام خودشیفتگی شخصیت یا در باتلاق پیاممحوری گرفتار میشوند، توازنی میان خودافشایی فردی و نقد اجتماعی ایجاد میکند.
نقطه قوت اصلی «بک تو بلک» در تبدیل صدا به روایت است. شخصیت علی، نه از خلال کنش بیرونی بلکه با تکیه بر صدای درونی و حافظه شنیداریاش روایت را پیش میبرد. صدا، در این متن، هم شخصیتساز است، هم فضاساز و هم عامل پیشبرنده درام. این استفاده از صدا به ویژه در قالب تماسهای تلفنی، موسیقی، خاطرههای شنیداری و پژواکهای ذهنی، اثر را به تجربهای شنیداری حتی در شکل نوشتاری آن بدل میکند؛ تجربهای که در سکوت خواندن هم طنین دارد.
افشاریان در این اثر از زبانی بهره میگیرد که نه صحنهپردازانه است و نه صرفاً روایی بلکه چیزی میان گفتار روزمره و مونولوگهای درونی است. این زبان، گرچه ساده بهنظر میرسد، اما مملو از رجعتهای ذهنی، لحنهای متغیر و ظرافتهای عاطفی است. او توانسته لحن خونسرد و طنزآمیز را با لایههایی از تلخی و یأس ترکیب کند، بدون آنکه اثر در دام ملودرام یا شعار بیفتد. از منظر ساختار، «بک تو بلک» فاقد داستان بهمعنای کلاسیک آن است، اما برخوردار از یک قوس روانی است؛ سفری درونی که از خاطره تا فروپاشی، از صدا تا سکوت و از میل به رهایی تا پذیرش تنهایی پیش میرود.
این نمایشنامه، تئاتری از ناخودآگاه است؛ تصویری از ذهن زندانیشده، نه صرفاً در چاردیواری انفرادی، بلکه در تردید، حسرت و گسستهای زیسته. «بک تو بلک» نمایشی است که با حداقل امکانات اجرایی، حداکثر تأثیر روانی را برجای میگذارد. افشاریان موفق شده با ساختن جهانِ صداها، متنی خلق کند که نه فقط برای اجرا، بلکه برای خواندن، شنیدن و حتی تأملورزیدن طراحی شده است.
چرا «بک تو بلک» موفق شد؟
چیزی که این نمایش را از سایر آثار تکنفره متفاوت میسازد، ترکیبی از ساختار اجرایی مینیمالیستی، استفاده هوشمندانه از صدا و متن صادقانه و چندلایه است. در حالی که بسیاری از مونولوگها در تئاتر ایران درگیر تکرار یا زیادهگویی میشوند، افشاریان با حفظ تعادل میان روایت شخصی و کنایههای اجتماعی، مخاطب را هم از نظر عاطفی درگیر میکند و هم ذهنی.
از اشاره به فرهنگ دهه هفتاد، تا انتخاب آهنگهای آشنا مثل «علی کوچولو» و شوخیهای کلامی با مضمونهای سیاسی - عاطفی، همه چیز طوری طراحی شده که تماشاگر یا حالا خواننده، احساس کند با صدایی واقعی روبهروست، نه با نمایشی از یک شخصیت ساختگی. افشاریان حتی در زبان نوشتاری نمایشنامه هم از همین منطق استفاده کرده؛ زبان در «بک تو بلک» رسمی نیست، اما دقیق و شوخ است، اما غم را پنهان نمیکند.
متن حالتی اعترافگونه دارد اما خودافشاگر نیست. شاید همین ترکیب متعادل از روایت شخصی و اجتماعی، نمایشنامه را برای مخاطب کتابخوان نیز جذاب کرده است. از منظر اجرایی، این اثر یکی از پرفروشترین اجراهای تئاتری سالهای اخیر شد و حالا انتشار کتاب در نوبت سوم، نشان میدهد که نمایش از صحنه فراتر رفته و در ذهن مخاطبان، زندگی دوم خود را آغاز کرده است.
افشاریان؛ از طنز تا تراژدی
در مسیر هنری افشاریان، «بک تو بلک» نقطهی اوج تجربهگرایی اوست، اما بدون شناخت زمینههای این تجربه، موفقیتش ناقص میماند. افشاریان پیشتر در نمایشهایی چون «شرقی غمگین» نیز به درونیات شخصیتهای شکستخورده و منزوی پرداخته بود. در آن نمایش که با کارگردانی سعید زارعی روی صحنه رفت، زندگی دو هنرمند گمنام در دل فقر و افسردگی روایت میشد؛ نسلی بیپناه، بیصدا و بیچشمانداز.
فضای ملتهب «شرقی غمگین»، شباهتهایی بنیادین با فضای «بک تو بلک» دارد: صداقت در روایت، تلخی در خنده، و فقدان در عشق. در آثار دیگر، مثل «مسیحا» و «جان بیقرار»، افشاریان سراغ روایتهای پساجنگ و عشق به میهن رفته است. در این آثار، او نشان داده که حتی در روایتهای کلان تاریخی نیز بهدنبال یافتن لحن شخصی خود است؛ نگاهی که تئاتر را به زبان مردم نزدیک میکند. پرفروششدن تئاترها و نمایشنامههای اخیر افشاریان مثل «بک تو بلک»، نشان میدهد که مردم متنهای او را میخوانند و دوست دارند و این برای یک نویسنده موهبتی بسیار بزرگ است.
بازتاب در رسانه؛ «اکنون» و حضور صدای دیگر افشاریان
اهمیت «بک تو بلک» و دیگر آثار افشاریان، تنها در صحنه یا صفحه باقی نماندهاند؛ بلکه به رسانههای جریان اصلی نیز راه یافتهاند. حضور افشاریان در روزهای جنگ و اجرای تئاتر در سالن اصلی تئاترشهر، یکی دیگر از اقدامات اثرگذار او در این مدت بود. جایی که او به شکلی تاثیرگذار رو به تماشاگران چنین میگوید: «روزگاری همه ما مثل کلاهقرمزی از شهر و روستاهایمان به دنبال تهران آمدن بودیم و حالا با اولین موشک بسیاری از مابه دنبال شهر و روستایی که به آنجا برویم. من پاهایم نمیکشید، مثل پسرخالهای که پاهای کلاه قرمزی شد، پاهایم نمیکشید تهران را ترک کنم. روز هشتم، نهم جنگ بود که تصمیم گرفتم دور هم جمع شویم، به تقسیم عشق یا بهتر بگویم به تکثیر عشق. عشق این همه آدم دل نگران به یکدیگر و عشق یک ایران به یک ایران.»
افشاریان در سالهای اخیر بیشتر از گذشته بر روی مرز پختگی حرکت کرده و نوشتهها و آثارش عمق بیشتری پیدا کرده است. اگر افشاریان این روند را در طول فعالیتهای هنریاش ادامه دهد، باید سهمِ بیشتری برای او در تئاتر و ادبیات قائل باشیم. او نویسندهای است که شیرین، احساسی و اثرگذار متن مینویسد و همین ویژگی میتواند تماشاگران و خوانندگان را با خود همراه کند.
نظر شما