نظریه نسبیت عام، خصوصیات سیاهچالهها را مشخص کرد و پس از آن بود که از این ویژگیها در بسیاری از آثار برجسته ادبیات داستانی استفاده شد. واژه سیاهچاله اولین بار در سال ۱۹۶۷ توسط جان ویلر به کار رفت. در بسیاری از آثار داستانی پیش از این در تاریخ، از مفاهیمی مشابه ایده سیاهچاله استفاده شده بود اما داستانهایی که تا پیش از سال 1967 به رشته تحریر درمیآمدند گرچه یکی دو ویژگی سیاهچالهها را به تصویر میکشیدند اما نمایی ساده از آن را ارائه میدادند. در ادامه این مقاله مروری به برخی از مشهورترین رمانهایی خواهیم داشت که سیاهچالهها در آنها نقش اساسی داشتند:
شمشیر رحیانون(1950): رمانی به قلم لی براکت است که در آن شخصیتهای داستان از طریق گوری در یک قبرستان به سوی زمان گذشته در مریخ پرتاپ میشوند. این گور که به عنوان «حبابی از ظلمت و تاریکی» از آن یاد شده، به عنوان پنجرهای نامتناهی به فضای خارج از این زمان و مکان در این رمان به کار میرود.
مسافر غیرقانونی سیاره قارچ(1956): رمانی علمی تخیلی که توسط الینور کامرون نوشته شده است. در این داستان دو پسربچه ماجراهایی عجیب را حول محور سیاره قارچ که قمری ریز و نامرئی در مدار زمین است پشت سر میگذارند. یکی از خطرات این سفر وجود حفرهای در فضاست که به صورت قیفی شکل همه چیز را به درون خود میکشد.
شهر و ستارگان(1956): رمانی در ژانر علمی تخیلی که به قلم آرتور سی. کلارک نوشته شده است. این رمان در ایران توسط نشر هرم و به ترجمه محمدرضا عمادی منتشر شده است. در این کتاب کلارک قدم به دورانی میگذارد که بشر به اوج تواناییهای علمی و پیشرفتهای فناوری رسیده و به دورترین نقاط فضا دست یافته است. اما خود بزرگبینی و جاهطلبی بیمارگونهاش آرامش سایر کرات آسمانی و ساکنان آنجا را سلب کرده است تا آنجا که اتحادی از موجودات فضایی انسان را ناچار به بازگشت به زمین میکند. در این اثر ستارهای مصنوعی به عنوان زندان وجود دارد که خورشید سیاه نامیده میشود و مشخصات آن بسیار شبیه به سیاهچاله است.
کایری(1968): داستانی است به قلم پل اندرسون که در آن گروهی اکتشافی که در جستوجوی ابرنواختری هستند که در برابر یک طوفان سحابی الکترومغناطیسی قرار میگیرند. این طوفان همه چیز را به سمت حفرهای سیاه میکشاند و سفینه آنها با نابودی حتمی مواجه است. سرانجام موجودی پلاسمایی که قادر به ارتباط آنی در مسافتهای نامحدود است امکان نجات گروه را فراهم میکند.
موجودات روشنایی و تاریکی(1969): رمانی است که توسط راجر زلازنی نوشته شده است. در این رمان علمی تخیلی از اساطیر مصر باستان استفاده شده و داستان دارای پیرنگی پیچیده است. خدایی به نام ساس بر جهان حکمرانی میکند و باید در طول داستان، قدرت خود را به دشمنش اهدا کند. در این داستان سیاهچاله نیز وجود دارد که به عنوان شکافی در آسمان معرفی شده است. درون این شکاف همه چیز متوقف میشود و هیچ راه فراری از آن نیست؛ خروجی بزرگی که به ناکجاآباد ختم میشود.
او در تاریک چاله سقوط کرد(1973): اثری است نوشته جری پورنل که ابتدا در مجله «مشابه علمی تخیلی و حقیقت» منتشر شد. در این داستان سفینهها به صورت اسرارآمیزی در مسیری به نام آلدرسون که به سیاره میجی ختم میشود ناپدید میشوند. یکی از دانشمندان امکان وجود یک سیاهچاله که سفینهها را به درون خود میکشد، پیشبینی میکند. کاپیتان رمزی برای تست این فرضیه دست به یک عملیات انتحاری میزند و با سفینهاش به همان مسیر میرود تا ماجرا روشن شود.
دروازه(1977): رمانی علمی - تخیلی از فردریک پوهل است که پس از انتشارش، دنبالههای دیگری نیز برای آن نوشته شد. پوهل برای این کتاب موفق به دریافت جوایز بسیاری از جمله جایزه نبولا، جایزه هوگو، جایزه لوکس و جایزه جان دبلیوکمپل شد. داستان این رمان در آینده رخ میدهد. ایستگاهی فضایی در یک سیارک میانتهی کشف میشود که متعلق به تمدنی فرازمینی و بسیار کهن است. یک تیم عملیاتی مامورِ کنترل و پژوهش درباره این ایستگاه فضایی میشود. پروتاگونیست داستان رابینت استتلی برادهد همراه با نُه نفر دیگر در این داستان با توده اختری سیاهچاله مواجه میشوند و در حالی که آن نُه نفر درون موجودیت مزبور کشیده شدهاند، او میتواند جان سالم به در ببرد.
فراتر از سقوط شب(1990): رمانی است به قلم جرجی بنفورد که در واقع ادامه رمان «در برابر سقوط شب» نوشته آرتور سی کلارک است. با این حال رمان «فراتر از سقوط شب» از نظر لحن و فضا بسیار متفاوت از کار آرتور سی کلارک است. در این رمان بنفورد، واژه خورشید سیاه که کلارک استفاده میکرد را به سیاهچاله تغییر داده است. نکته جالب توجه دیگر اینکه شخصیت محوری این اثر یک زن است.
اشیای پرنده از آمبر(1995): رمانی است نوشته ویل مک کارتی. در این رمان مستعمره نشینانی که در یک سامانه ستارهای حضور دارند متوجه گروهی از فرازمینیها میشوند که در نزدیکی افق رویداد یک سیاهچاله گیر کردهاند. تقابل این دو گروه، فضایی جالب توجه را ایجاد میکند.
جست و خیز کننده(2004): یکی از رمانهای مجموعهای استفن بکستر نویسنده بریتانیایی است. در این رمان انسانها مرزهای کهکشانها را میکاوند و به این موضوع پی میبرند که در همه جا سیاهچاله وجود دارد. همچنین با گروهی از موجودات فرازمینی که بسیار پیشرفتهاند اما تعدادشان محدود است درگیر میشوند.
پروژهی سیاهچاله (2007): این رمان براساس پنج داستان بلند است که بین سالهای 2006 تا 2007 توسط دیوید نردلی نوشته شده بودند. این اثر به گروهی میپردازد که به دنبال ایجاد یک سیاهچاله مصنوعی هستند و در این میان سیاستمداران، جنگ طلبان و تروریستها به صورتهای گوناگون در تلاشند از اجرای این پروژه جلوگیری کنند.
زادهی خورشید(2008): این رمان در مورد نژاد کهن هوش مصنوعی است که به عنوان «بازماندگان» مشهورند و درون ابعاد فشرده شدهای زندگی میکنند که تنها در فضای بینهایت آشکار میشود(به احتمال زیاد نویسنده تلاش داشته درون یک سیاهچاله را به تصویر بکشد). این نژاد متخاصم قصد دارد تمام موجودات زنده را از بین ببرد و همچنین سیاهچالههای بیشتری را در گیتی ایجاد کند.
نظر شما