نشست معرفی و بررسی کتاب «خاطرات کارل بروکلمان» برگزار شد
فیروزآبادی: از اساس چنین کتابی به زبان آلمانی وجود ندارد
فیروزآبادی گفت: «این کتاب از اساس به آلمانی کتاب نیست. مقالهای است در 65 صفحه که در سال 1981 در مجله اورینتز منتشر شده است. در کتاب فارسی توضیحی در این باره ارائه نشده است ولی مبنای کار چنین است که آن مقاله به همراه مقالهای از یوهان فوک که در سال 1958 پس از مرگ بروکلمان درباره او منتشر شده بود ترجمه کردهاند و به صورت کتاب ارائه دادهاند.»
در ابتدای این نشست، محمود جعفری دهقی استاد گروه فرهنگ و زبانهای باستانی دانشگاه تهران به معرفی کارل بروکلمان پرداخت. وی گفت: «بروکلمان در سال ۱۸۶۸ در روستوگ آلمان متولد شده و در جوانی به مطالعات در حوزه شرقشناسی رو آورده است انگیزه او برای شرقشناسی علاقه او به سفر بوده است. او با زبانهای متعددی در طول زندگی خود آشنا شده است و تخصص او بیشتر در تاریخ تحول زبانهای سامی و آرامی بوده است و در زبانهای عربی و ترکی و... هم مطالعات فراوانی داشته است.»
دهقی سپس به معرفی برخی از آثار بروکلمان پرداخت و گفت: «تصحیح کتاب طبقات ابن سعد، تصحیح عیون الاخبار، انتشار کتاب دستور زبان سریانی، فهرست نویسی آثار دستنویس کتابخانههای مختلف، کتابی درباره زبانشناسی سامی که در سال ۱۹۰۶ منتشر شده است، فرهنگ واژههای سریانی، واژهنامه ترکی میانه در ۱۹۲۸ بر مبنای کتاب دیوان لغات الترک، نحو عبری و... از جمله آثار بروکلمان است.»
وی گفت: «هر یک از کارهای بروکلمان بعدتر پایه شاخهای از علوم شرقشناسی شد. او به زبانهای اکدی، سریانی، قبطی، اتیوپیای، عربی، ترکی، فارسی میانه، فارسی نو و... مسلط بوده است.»
دهقی همچنین در معرفی کتاب خاطرات بروکلمان گفت: «او خاطرات خود را برای پسرش نوشته است که در هنگام جنگ جهانی دوم اسیر بوده است. او زندگی خود را از معرفی نیاکانش آغاز میکند و سپس به شرح زندگی خود چه در جوانب شخصی و چه در جوانب حرفهای میپردازد.»
پس از دهقی، نوبت به طهمورث ساجدیصبا، استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه شرقشناسی رسید تا به بیان دیدگاههای خود درباره کتاب خاطرات بروکلمان بپردازد. ساجدیصبا گفت: «قطعاتی از این اثر پیشتر در جاهای گوناگون نظیر دائرهالمعارف بزرگ اسلامی یا تاریخ کامل خاورشناسان تالیف عبدالرحمن بدوی منتشر شده بود ولی بسیار خوب است که اکنون ترجمه کامل این کتاب منتشر شده است.»
وی گفت: «درباره بروکلمان عبدالرحمن بدوی با صراحت و به خوبی در کتاب تاریخ کامل خاورشناسان سخن گفته است و چیزهایی را گفته است که در این کتاب هم نیامده است. بروکلمان یک کتاب در زمینه جغرافیای تاریخی دارد که بعدتر در چاپ انگلیسی مورد تحریف قرار گرفته و بخشهای مربوط به فلسطین آن با نام اسرائیل منتشر شده است و این اتفاق دقیقا در همان سال 1947 رخ داده که در سازمان ملل بحث درباره سرنوشت فلسطین و تاسیس دولت اسرائیل داغ بود.»
طهمورث ساجدیصبا
ساجدی صبا همچنین گفت: «بروکلمان در ابتدای قرن بیستم در نوشتن مجموعه تاریخ ادبیات شرق سهیم شد. این اثر قابل مقایسه با تاریخ ادبیات ایران ادوارد براون است. تاریخ ادبیات شرق دو جلد اصلی دارد و سه جلد نیز در ذیل آن دو جلد نوشته شده است. البته باید گفت حتی همان دو جلد هم کافی بود و اگر جلدهای بعدی نوشته نمیشد هم لازم بود ما تشکر کنیم که کشوری مانند آلمان که سابقه خاورشناسی در آن تنها به دهه 1850 میرسد در ابتدای قرن بیستم به جایی میرسد که تاریخ ادبیات شرق را تدوین کند.»
بخشی از صحبت ساجدیصبا به روند شکلگیری شرقشناسی در اروپا مربوط بود. وی گفت: «در نیمه اول قرن نوزدهم مرکز عمده شرقشناسی پاریس بود و خیلی کم دانشجویان برای تحصیل در این رشته به لندن میرفتند. چرا که اگر چه لندن در این زمینه در دانشگاه تدریس میکرد اما مدرسهای که مختص آموزش زبانهای شرقی باشد نداشت. این مدرسه در پاریس به سال 1795 تاسیس شده بود و بنیانگذار آن یک ایرانشناس به نام لوئی ماتیو لامبلس بود. اما در نیمه دوم قرن نوزدهم و به طور مشخص از 1868، فرانسویها الگوی آموزش شرقشناسی را از آلمانیها تقلید کردند.»
وی افزود: «بروکلمان تحصیل کرده چنین فضایی است و قبل از او نیز ایرانشناسانی نظیر تئودور نولدکه در چنین مکتبی آموزش دیده بودند. تفاوت رویکرد آلمانی با رویکرد دیگر کشورها در شرقشناسی این بود که آلمانیها متمرکز بر سوژههایی خاص تحقیق میکردند و پژوهش خود را به بلوغ میرساندند ولی در سایر کشورها اولویت با انتشار بود.»
ساجدیصبا همچنین درباره کیفیت خاطرات بروکلمان گفت: «او خاطرهنویس نیست اما نکات نغزی گفته است. بروکلمان در فنون روایت تبحر چندانی ندارد ولی در کار خود ماهر است. کتاب او مشتمل بر فلاکتهای فردی است که دو جنگ جهانی را دیده است و زندگیاش فروپاشیده است.»
وی همچنین گفت: «کتاب تاریخ ملل و دول اسلامی که در سال 1346 در بنگاه ترجمه و نشر به نام بروکلمان منتشر شده است، یک کتاب قلابی است. نه از این نظر که بروکلمان این کتاب را ننوشته باشد. از این نظر که ترجمه انگلیسی آن که مبنای ترجمه فارسی بوده است و به وسیله یک یهودی به نام موشه پرلمان صورت گرفته بود، واجد تحریف بود و فلسطین از آن حذف شده بود و جای خود را به اسرائیل داده بود. نکته جالب این است که در همه منابع در برابر این تحریف سکوت مطلق برقرار است.»
پس از ساجدیصبا، دیگر منتقد جلسه سید سعید فیروزآبادی پژوهشگر حوزه شرقشناسی و ادبیات آلمانی به بیان نظرات خود درباره کتاب بروکلمان پرداخت. وی گفت: «در کشورهای آلمانی زبان سنتی که برای شرقشناسی بنیاد نهاده شد به سنتهای پروتستان بازمیگردد و بروکلمان نیز بدون آنکه جایی به طور مشخص قید بکند گرایشهای پروتستانی دارد. پروتستانها از یکسو برای تبلیغ دینی و از سوی دیگر برای یافتن ابزار مناسب برای کتابهای مقدس خود به سوی زبانهای شرقی آمدند. آنها سه زبان کلدانی، آشوری و عبری را مورد توجه قرار دادند. تقریباً تا آغاز قرن بیستم کسانی که به شرقشناسی رو آوردند کسانی بودند که در جوانی مایل بودند به کلیسا بپیوندند.»
سعید فیروزآبادی
وی افزود: «پذیرش شرقشناسی در آکادمیهای آلمان به سختی صورت گرفت. یکی از پیشگامان این حوزه به نام یوهان یاکوب رایسه که بسیاری از آثار زبان عربی و از جمله کلمات قصار حضرت علی را به آلمانی ترجمه کرده است هیچگاه نتوانست به آکادمی راه پیدا کند و خود را در جایی شهید راه زبان عربی معرفی کرده بود.»
فیروزآبادی ریشه دیگر شرقشناسی در آلمان را علاقه آنان به مباحث فیلولوژی معرفی کرد و گفت: «فیلولوژی پژوهش بر پایه آثار مکتوب در مورد فرهنگ، دین و تاریخ کشورهای مختلف است. انجمن شرقشناسی آلمان در سال 1845 شکل گرفت و این مبنای به رسمیت شناخته شدن شرقشناسی در آلمان بود. از 1847 تا امروز، نشریه این انجمن به طور مرتب منتشر میشود.»
وی گفت: «سه مرکز بزرگ شرقشناسی آلمان برلین، برسلا و گوتینگن بودند. بروکلمان به مکتب شرقشناسی استراسبورگ وابسته است و این مکتب حاشیهای است و هیچ جا از آن نام برده نمیشود. استراسبورگ همچنان درگیر مسائل گذشته است و بر آشورشناسی متمرکز است. میل بروکلمان به شناخت این زبانها هم حاصل حضور در این مکتب و شاگردی کسانی نظیر نولدکه بوده است. باید توجه داشته باشیم که نولدکه هیچگاه ادعا نکرده است که اسلامشناس یا شرقشناس است. او خود را فیلولوژ مینامید. نولدکه شاگرد چندانی نداشت و در همین کتاب هم جایی اشاره شده که از اینکه 10 شاگرد برای شرقشناسی به استراسبورگ مراجعه کردهاند خوشحال بودهاند.»
فیروزآبادی در بخش دیگری از سخنانش بر دستاوردهای بروکلمان متمرکز شد و گفت: «وی بیش از صد مقاله در دائرهالمعارف اسلام نوشته است. او به همراه آنه لیتمن و بکر شرقشناسی مدرن را وارد آکادمیهای آلمان کردند. منظور از شرقشناسی مدرن این است که دیگر مبنای کار شرقشناسی تفسیر عهدین نبوده است. آنان روشهای علمی و آکادمیک را برای شرقشناسی آلمان به ارمغان آوردند.»
وی درباره کتاب خاطرات گفت: «این کتاب از اساس به آلمانی کتاب نیست. مقالهای است در 65 صفحه که در سال 1981 در مجله اورینتز منتشر شده است. در کتاب فارسی توضیحی در این باره ارائه نشده است ولی مبنای کار چنین است که آن مقاله به همراه مقالهای از یوهان فوک که در سال 1958 پس از مرگ بروکلمان درباره او منتشر شده بود را ترجمه کردهاند و به صورت کتاب ارائه دادهاند.»
فیروزآبادی درباره کتاب گفت: «این کتاب بسیار ارزشمند است. به این دلیل که اگر بپذیریم خاطرات نویسی نوعی نقاب بر چهره زدن و چهره نمودن است، این کتاب یکی از نمونههای بارز نقاب بر چهره زدن محسوب میشود. در کتابهای اتوبیوگرافی آنچه که دوست ندارند را پنهان میکنند. با این کتاب میتوان تاریخ آلمان را سال به سال مرور کرد و جالب آن است که گامهای خاطرهگوییاش در جاهایی تند میشود. از سالهای 1933 تا 1945 به سرعت میگذرد در حالی که در این سالها او رئیس دانشگاه بوده است و امکان ندارد در آن سالها او آدمی بوده باشد که حرفی جز حرف حکومت زده باشد. این نمودی از نقاب به چهره زدن در کتاب است.»
وی افزود: «در کتاب از افراد بسیاری نام برده شده که بسیار مهم هستند. به عنوان نمونه ریچل که استاد فیلولوژی بروکلمان بوده است و در عین حال در همین زمینه استاد نیچه هم بوده و از اساس نیچه با سفارش او توانست کرسی دانشگاهی به دست آورد. از کسان دیگری مانند نولدکه، هلموت ریتر و... هم در کتاب ذکر زیادی به میان آمده است. من در این کتاب برای اولین بار فهمیدم که هلموت ریتر هنگامی که در ترکیه بوده است، به نوعی در آنجا تبعید بوده است. ریتر بر سر یک کرسی دانشگاهی با بروکلمان رقابت داشته است و پس از آنکه نتوانست آن کرسی را به دست آورد مجبور شد به استانبول برود.»
فیروزآبادی در پایان سخنانش گفت: «از آنجا که بخشی از زوایای زندگی انسانها با کتابهای خاطراتشان قابل شناسایی است و در متون آموزشی نمیتوان آنها را یافت بسیار لازم است که برای درک بهتر شرقشناسی و اسلامشناسی کتابهایی از این دست ترجمه شوند.»
پس از سخنان فیروزآبادی، جعفریدهقی ابراز امیدواری کرد که با کمک ناشران، دیگر آثار بروکلمان که قریب به اتفاق آنها به فارسی ترجمه نشدهاند نیز منتشر شوند. پس از آن محمدعلی ابهری معاون پژوهشی کتابخانه مجلس، بهروز ایمانی از مسئولین این کتابخانه و علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب به بیان نظرات خود پرداختند.
ابهری با اهمیت انتشار آثاری از این دست گفت کتابخانه مجلس آمادگی انتشارات تحقیقات پژوهشگران در حوزه ایرانشناسی را دارد. ایمانی نیز به مراحل سخت انتشار کتاب اشاره کرد و گفت از آنجا که مترجم کتاب مهران ارزنده پیش از انتشار آن فوت شده بودند ما اصل را بر امانتداری گذاشتیم و جز اضافه کردن یک نمایه در کتاب دخل و تصرفی نکردیم.
محمدخانی نیز با اشاره بر برخی غلطهای جغرافیایی و نیز نقصهای نمایهای در کتاب، بر لزوم ویرایش دقیقتر آن تاکید کرد.
وی گفت: «کتابخانه مجلس میتواند به ایرانشناسان و اسلامشناسانی که در حال حاضر مشغول به فعالیت هستند نیز توجه ویژهای مبذول دارد. لازم است که ما بدانیم وضعیت ایرانشناسی اکنون در جهان چگونه است. کتابهای مرتبط با ایرانشناسی که اکنون در جهان منتشر میشود باید در کتابخانههایی نظیر کتابخانه مجلس و کتابخانه ملی موجود باشد و به نظر میرسد در این زمینه کمکاریهایی وجود دارد. حتی اگر نشود تمامی کتابها را تهیه کرد، ارائه فهرستی ماهانه از آثاری که در حوزه ایرانشناسی منتشر میشود لازم است.»
محمدخانی افزود: «یکی از کارهایی که ما باید انجام دهیم این است که به صورت تحلیلی به آثار ایرانشناسان بپردازیم و حتی مکاتب مختلف ایرانشناسی را مشخص کنیم و به بررسی آنها بپردازیم. باید این پرسشها را طرح کنیم که چرا به عنوان نمونه ایرانشناسی در آلمان بیشتر به فیلولوژی علاقهمند است و در فرانسه به هنر و ادبیات میپردازد؟»
نظر شما