درخشش او در دانشگاه تهران به حدی بود که در سال 1379 به عنوان پرچمدار تیم ایران در المپیاد بینالمللی ریاضیات دانشجوئی عازم انگلستان شد.
علاقه تخصصی بیرکار در ریاضیات، معطوف به «هندسه جبری» است. اما در دانشگاه ناتینگهام کسی به صورت تخصصی در این حوزه کار نمیکرد. نهایتاً با تشویقهای ایوان فسنکو، استاد راهنمایش، با ویاچسلاو شوکوروف، از برجستهترین ریاضیدانان معاصر دیدار میکند و در سال 2004 با همکاری شوروکوف به اخذ درجه دکترا نائل میشود. لازم به ذکر است که نفود شوکوروف در هندسه جبری به حدی است که جمع چندنفری که به هندسه جبری مشغول هستند را شوکوروفیها مینامند. دکتر کوچر بیرکار سپس به سمت استادی دپارتمان ریاضیات محض دانشگاه کمبریج برگزیده میشود و در دوازده سال گذشته، در این سمت مشغول تدریس و پژوهش در شاخههای گوناگون هندسه جبری بوده است. برای او، ریاضیات به طور خاص، و زندگی به طور عام، دو مرحله دارد، مرحله اول یادگیری چیزهایی است که دیگران انجام دادهاند، یعنی مطالعه کتابها و مقالات. او مطالعه ریاضیات را به مثابه سفر به شهری زیبا، سیاحتی و تاریخی میداند. مرحله اول قدم زدن در میان آثار تاریخی، معماریها و چیزهایی است که دیگران ساختهاند. مرحله دوم مانند آنست که به ناگاه پر بگشایی و بر فراز شهر پرواز کنی. در این مرحله چیزهایی را میبینی که قبلاً ندیدهای. به عنوان مثال، در این مرحله میتوان به ارتباط این آثار با یکدیگر پی برد. غالباً در حل کردن یک مسئله نیز متوجه ارتباطاتی میان دو مفهوم میشویم. این مرحله از مرحله قبلی از اهمیت بیشتری برخوردار است، زیرا به اعتقاد او «چه در ریاضی و چه در زندگی، مهم آن است که انسان، چیزی اصیل و قابل اعتماد از خود داشته باشد. زیرا بیشتر مشکلات اجتماعی و سیاسی از آنجا نشأت میگیرند که مردم بخواهند از یکدیگر تقلید کنند».
مطلب قابل تأمل دیگر این است که میان حوزه تخصصی دکتر کوچر بیرکار در ریاضیات و نگرش فکریاش ارتباط وثیقی وجود دارد. ظاهراً الکساندر گروتندیک، از مبدعان نظریه مدرن هندسه جبری و از برجستهترین ریاضیدانان نیمه دوم قرن بیستم، یکی از افراد الهامبخش در نگرش بیرکار به زندگی است. گروتندیک زاده آلمان بود و در فرانسه رشد یافت، همچنین به سه زبان آلمانی، فرانسوی و انگلیسی صحبت میکرد. میتوان گفت که بیرکار نیز همچون گروتندیک زیبایی را در تنوع و تفاوت فرهنگها میبیند. بیرکار در مصاحبه با مجله کوانتا میگوید: «تمام این فرهنگها دنیا را برایم جذابتر کرده است. هر کدام از این فرهنگها به انسان احساس لذت میدهند». از این رو، عشق به تنوع فرهنگها را میتوان حتی در زندگی شخص پروفسور بیرکار مشاهده کرد. او که خود کرد ایرانی و مقیم انگلستان است، با دختری اهل تایلند ازدواج کرده و حاصل این ازدواج، پسری چهارساله با نام زانکو است. زانکو هم به زبان تایلندی، یعنی زبان بومی مادرش، هم به زبان کردی و هم به زبان انگلیسی صحبت میکند.
هندسه جبری که پیشینه آن به آثار ابن هیثم و عمر خیام میرسد، نیز آمیزهای از فرهنگها است. در یک طرف جبر، مطالعه معادلات است و در طرف دیگر هندسه، مطالعه اشکال. هندسه و جبر دو منظر گوناگون در برخورد با یک مسئله هستند. به عنوان مثال، معادله y=2x-3 را درنظر بگیرید. میتوان آن را یک شکل –یک خط مستقیم– نیز تصور کرد. این دو منظر مکمل یکدیگرند و از هر منظری به مسئله مزبور نگاه کنیم، پاسخ یکی است. البته معادلات خطی سادهترین معادلات جبری هستند. گاهی اوقات یک مسئله هندسی پاسخ جبری دارد و گاهی یک مسئله جبری پاسخ هندسی. معادلات جبری گاه دارای متغیرهای گوناگونی هستند که هر کدام از این متغیرها به توانهای مختلفی رسیدهاند. هیچ دو معادلهای دقیقاً مثل هم نیستند. ولی میتوان برای گروهی از معادلات به مجموعه جوابهای مشترک اندیشید. این مجموعه را «چندگونای جبری» مینامند. تعداد بینهایت معادله جبری وجود دارد که هر کدام نمایش هندسی خاص خود را دارند. کوچر بیرکار، به عنوان یک ریاضیدان، در منظم ساختن این تنوع لایتناهی از معادلات چندجملهای میکوشد. وی در مقالهای که در سال 2006 منتشر کرد، نشان داد که میتوان تعداد بینهایت چندجملهای مختلف را تنها با تعداد متناهی ویژگی مشخص کرد. به بیان دیگر، آن جنگل گیجکننده از معادلات جبری ظاهراً بیربط، ویژگیهای مشترکی دارند و میتوانند به نحوی شستهرفته در تعداد خانوادههای کمتری طبقهبندی شوند.
کوچر بیرکار علاوه بر نشان فیلدز چندین افتخار دیگر هم کسب کرده است. این افتخارات به صورت فهرستوار عبارتند از: کسب مقام سوم المپیاد دانشجویی ریاضیات در سال 2000، جایزه بنیاد ریاضی در سال 2007، جایزه لورهولم در سال 2010 و جایزه مور در سال 2016.
از جنبههای غیرعلمی زندگی فریدون درخشانی میتوان به قضیه تغییر نامش اشاره کرد. وی در غربت به فکر تغییرنام میافتد و برای این منظور، نام «کوچر بیرکار» را برمیگزیند. معنای کوچر عبارت است از کوچکرده یا مهاجر و بیرکار نیز که از اجزای بیر و کار تشکیل شده، به معنای اندیشورز و اصطلاحاً به معنای ریاضیدان است. حیدر درخشانی، برادر کوچر بیرکار درباره تغییر نام او میگوید: «برادرم برای پدر و مادرم احترام خاصی قائل است. به همین دلیل وقتی تغییر نام داد به آنها اعلام کرد. پدرم علت این کار را پرسید و کوچر در جواب توضیح داد که عاشق ریاضی هستم و اینجا هم مهاجرم برای همین میخواهم نامی کردی روی خودم بر اساس علایقم بگذارم. میگفت چندین ماه فکر کردم تا به این اسم رسیدم. او هم عاشق ریاضی است و هم عاشق همشهریهایش».
هنگامی که پروفسور بیرکار مدال فیلدز را ازآ ن خود ساخت، بار دیگر مسائل کهنهای از سوی برخی افراد دوباره مطرح شد. یکی از جنجالبترین آن پرسشها مربوط به مهاجرت او میشود. قبل از پرداختن به این موضوع، ما ایرانیان باید به گناهی تاریخی که همان فراری دادن مغزها باشد، اعتراف کنیم. در ایران، مهاجرت نخبگان به هیچوجه مسئله جدیدی نیست، بلکه از دیرباز در میان قشر نخبه مرسوم بوده است. از ابنسینا و خیام گرفته تا غیاثالدین جمشید کاشانی و ابوبکر کرجی، همگی جلای وطن کردهاند. این امر دلایل بسیار دارد که قطعاً یکی از آن دلایل، علمستیزی تاریخی ما است. ما همان کسانی هستیم که ابوریحانها را به زندان انداختیم، ابنهیثمها را محصور و ابنسیناها را با چماق تکفیر آزردیم، ابنمقفعها را کشتیم و ملاصدراها را تبعید کردیم. متاسفانه هنگامی که فریدون درخشانی در ایران با هزار مشکل دست و پنجه نرم میکرد، هیچ کسی از او سراغی نمیگرفت. اما حال که مدال فیلدز زینتبخش دستان او شده، چشمان برخی از نوادگان همان علمستیزان بیگانه با خرد، با برچسب خیانت به استقبالش رفتهاند. با همین سمپاشیها است که هرگاه نخبگانمان برای خدمت به وطن ابراز تمایل کردهاند، به ایشان مجال ندادهایم. همانگونه که پروفسور میرزاخانی بارها اذعان داشت، هیچکس دیگر نیز منکر این مطلب نمیشود، مطمئناً استادان دانشگاههای ایران در پرورش این نخبگان از هیچچیز فروگذار نبودهاند. اگر سازوکاری برای دعوت از این دانشمندان به ایران و تضمین امنیت آنان اندیشیده شود، به طور قطع ایشان نیز در جواب آن زحمات، فعالیتهای مربوط به حوزه تخصصیشان را در موطنشان گسترش خواهند داد.
در پایان این یادداشت، که به معرفی کوچر بیرکار پرداختیم، ذکر این نکته لازم است که این، اولین و آخرین موفقیت ایرانیان در خارج از کشور نیست. همه ما با نام اساتیدی مانند فیروز نادری، سبا ولدخان، کامران وفا، رویا بهشتیزواره، نیما ارکانیحامد، پردیس ثابتی و ... آشنا هستیم. هر کدام از این دانشمندان در جامعه جهانی یک وزنه علمی محسوب میشوند، ولی متأسفانه هنوز زیرساختهای لازم برای استفاده از دانش و مهارت آنان ایجاد نکردهایم. برای این منظور لازم است یک بار برای همیشه این معضل را با خودمان حل و فصل کنیم. اگر به دنبال زندگی بهتر و رنج کمتر هستیم، چاره ای نداریم جز آنکه به نخبگانمان اعتماد کرده و از ثمراتشان بهره بگیریم.
متاسفانه شرایط امروزه به نحوی واژگونه رقم خورده است. ایراد کار هر کجا باشد، مسلم است که در وضعیت حاضر افراد عامی خیلی کمتر از نخبگان با مشکل مواجه میشوند. به جای آنکه قافلهسالاران فرهنگ، عالمان و دانشمندان زمانه مان باشند، به نظر میرسد زمام فرهنگ به دست کسانی سپرده شده که با علم و خرد بیگانهاند. سویه این نقد ابداً متوجه مردم عادی نیست، چرا که مردم همواره با تیزبینی بسیار عالمان را از متظاهران به علم تفکیک کرده و از بزرگانشان به نیکی یاد کردهاند. صاحبان و تصمیمگیران این حوزهها باید سایه تصمیمات ضدعلمیشان را از سر حوزههای فرهنگ، علم و دانش بردارند تا این شاخهها رشد طبیعی خود را آغاز کنند. نباید با خوشخیالی گمان کنیم که اگر دانشمندان ایرانی در خارج از کشور موفق شوند، خیر و برکاتشان خودبخود به داخل سرازیر شده و نهاد دانشگاه را از این حالت رکود خارج میکند. بلکه برای استفاده از این فرصتها لازم است که در ساختار دانشگاه تغییراتی، مطابق با نظر اساتید و عالمان علم، ایجاد شود.
نظر شما