جواد مجابی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، گفت که دیگر قصد رمان نوشتن ندارد و این روزها مشغول نوشتن مجموعهای از یادداشتهای روزانه طنزآمیز است. این شاعر و نویسنده معاصر که نامش از دیرباز با طنز ادبی گره خورده، در دهه ۴۰ در کنار انتشار نخستین اشعار و داستانهایش، نوشتن و انتشار اولین یادداشتهای طنزآمیزش را نیز در مطبوعات آغاز کرد و طنز از همان روزگار تاکنون به اشکال گوناگون در آثارش نمود داشته است. مجابی این روزها باز به طنزنویسی روزانه رو آورده و به نوشتن طنزهایی مشغول است که خود عنوان «شوخیانهها» را بر آنها نهاده است؛ طنزهایی که به گفته خود او سیالند و شکل نوشتاری واحدی ندارند و آمیزهای هستند از ژانرهای گوناگون.
تمام حرفهایم را در سیزده رمان گفتهام
مجابی با اشاره به اینکه بعد از رمان «سلاطین زیرزمین» که سال گذشته از او منتشر شد دیگر رمان نخواهد نوشت، گفت: از این پس شوخیانههای روزانهام را دنبال خواهم کرد چون نوشتن رمان بسیار زمانبر است و من تمام حرفهایم را در سیزده رمان گفتهام.
نویسنده رمانهایی چون «ایالات نیستدرجهان» و «گفتن در عین نگفتن» درباره تفاوت رماننویسی با طنزهایی که این روزها مشغول نوشتن آنهاست افزود: رمان، یک گفتوگوی شهری است که در فضای مدنی انواع صداها را مطرح میکند تا در برخورد آرا و عقاید به سمت حقیقتی برویم. رمان برای من به مثابه ساخت سمفونی و شوخیانههای روزانهام بازیای شنگولانه و لذتبخش در زمان کهنسالی است.
نوشتن هیچوقت برایم سخت نبوده است
مجابی که نویسندهایست تماموقت و دائم در حال نوشتن، درباره تلقی خود از نوشتن و نوع مواجههاش با آن گفت: نوشتن هیچوقت برایم سخت نبوده و تنها کار جدی زندگیم بوده است. چه چیزی زیباتر و ارزشمندتر از اینکه از خودت بیرون بیایی و با انسانهای دیگر در سرزمینت و حتی جهان سخن بگویی. او با اشاره به اینکه از سه سال پیش در میان سایر کارهایش نوشتن مغزنوشتههایش را در قالبهای مختلف شعر، داستانک، یادداشت، مقاله و متون ادبی به صورت یادداشتهای منظم روزانه انجام میدهد و «شوخیانهها» محصول همین یادداشتها هستند، توضیح داد: این اثر که تاکنون ۹ جلد آن نوشته شده و ادامه خواهد داشت، جنگ «شوخیانه» است که البته هنوز به صرافت چاپ آن نیفتادهام. مجابی درباره چگونگی و روند نوشتن این شوخیانهها گفت: هر روز به سراغ رایانهام میروم و ذهن ناخودآگاهم مرا به نوشتن یک شعر، داستان، متن ادبی، مقاله و حتی یک طرح نقاشی میکشاند که البته در همه آنها زبان طنزآمیز من بروز پیدا میکند. هرکدام از این کتابها حدود ۲۰۰ صفحه هستند و اولینشان «هست بر نیست» و آخرین آنها تا امروز «شمارنامه ۸۶» نام دارد. مجابی افزود: این یادداشتهای روزانه شاهدانی از یک روز هستند که در آینده شهادت میدهند من و نسلم چگونه به دنیا نگاه کردهایم. به یادداشتهای روزانه اعتقاد دارم و در هشتادوششسالگی بر این باورم که وقتی کار یک نویسنده به تکرار میرسد باید زبان در کام بکشد اما اگر هنوز حرف تازه و ارزشمندی دارد وظیفه دارد آن را به گوش جهانیان برساند.
دیگر نمیخواهم نانی به تنوری بچسبانم
مجابی درباره آنچه این روزها منتشر کرده و در دست انتشار دارد و کارنامه کاریاش تا این زمان که به هشتادوششسالگی رسیده است گفت: ۸۰ کتاب در کارنامه خود دارم و دیگر در سنی هستم که نه درآمد میخواهم نه شهرت و جاه و به قول معروف «دیگر نمیخواهم نانی به تنوری بچسبانم». نویسنده دفتر شعر «وطن روی کاغذ» همچنین با اشاره به اینکه اخیراً کتاب «خاطرات نسل آخر» او شامل خاطرات ادبیاش از دهههای ۴۰ و ۵۰ در نشر ثالث با شکل و شمایلی تازه تجدید چاپ شده است، گفت: این کتاب در دو بخش تنظیم شده که بخش اول شامل دیدارها و آشناییهایم با افرادی است که بر من تاثیرگذار بودهاند و یادکرد آن میتواند برای خواننده جالب یا متضمن فایدهای باشد. در بخش دوم نیز به وصف دوستیهایم با هنرمندان و ادیبان معاصر پرداختهام و خاطرههایی از آنها را روایت کردهام.
این روزنامهنگار و طنزپرداز با اشاره به اینکه رمان «شب ملخ» او که آن را در دهه ۶۰ و ایام جنگ تحمیلی نوشته بود، هفته آینده با تغییرات و اصلاحاتی از طرف نشر وزن دنیا عرضه خواهد شد، گفت: «شب ملخ» رمانی طنزآمیز، دارای ساختاری سینمایی و با محوریت جنگ، ویرانی و مرگ است که در اثنای جنگ و هنگام بمباران تهران نوشته شده و بازتاب رویدادها، حقایق و معضلات مرتبط با جنگ است. در این رمان علاوه بر زبان طنزآمیز، تلاش کردهام به ثبت لحظههای بمباران و نیز در کنار آن بیان مسائل اجتماعی و فرهنگی مرتبط با جنگ بپردازم.
مجابی با اشاره به اینکه ۱۳ رمان و ۳۰ مجموعه شعر چاپ شده و نیز تعدادی کتاب شعر چاپنشده در کارنامه فعالیت ادبی خود دارد، درباره اینکه از بین آثارش کدام را بیشتر دوست دارد، گفت: از میان آثار چاپشدهام رمان «ایالاتِ نیستدرجهان» را بیشتر دوست دارم که روایتی است از زندگی در جهانی نامشخص و زیست افرادی در کنار یکدیگر که آنچنان کوچک هستند که در دنیای حسی انسان جای نمیگیرند و آن چنان وسیع که گاه هوش و ذهن آدمی نیز از درک آنها به حیرت میافتد. در این رمان تلاش کردهام با بیانی غیربومی به طرح مسائلی مهم بپردازم و نتیجه کمخردی و واگذاری تصمیمهای مهم به افراد نالایق را متذکر شوم.
برای نقد، نقدینگی نیست
مجابی با تاکید بر اینکه محافل ادبی که بهعنوان مجلس نقد و بررسی کتابهای شاعران و نویسندگان برگزار میشوند کارکرد مفیدی ندارند، گفت: در جلسه نقد کتاب یک شاعر یا نویسنده خود او نباید حضور داشته باشد. باید منتقدانی جدی با صرف وقت کافی به خوانش و بررسی آثار نویسندگان بپردازند. مثلاً اگر یک منتقد بخواهد تمام رمانهای من را بخواند و آنها را نقد کند باید حدود ۳۰ سال وقت صرف کند که این با توجه به شرایط فعلی که برای نقد، نقدینگی نیست و هیچ نهادی از نقد ادبی حمایت نمیکند، امکانپذیر نخواهد بود.
مجابی بر ضرورت حمایت جدی از اهالی قلم و فرهنگ کشورمان تاکید کرد و افزود: هرکس که خدمت موثری به عرصه فرهنگ، ادبیات و هنر ایران میکند، بخشی از میراث فرهنگی ماست و نباید میراث فرهنگی را در اشیا و مکانها خلاصه بدانیم. حمایت از نویسندگان از طریق خرید آثارشان و معرفی و توزیع موثر کتابهایشان کمک میکند تا صدای آنها به گوش دیگران برسد و زحماتشان بینتیجه نماند. رسانهها و منتقدان جدی آثار ادبی میتوانند بهترین واسطه و پل ارتباطی میان نویسندگان و خوانندگانشان باشند.
مجابی همچنین گفت: این بیت مولانا که میگوید «تو مگو همه به جنگند و زِ صلح من چه آید / تو یکی نئی هزاری تو چراغِ خود برافروز» شعار من در زندگی است و معتقدم در کشور ما کم نیستند انسانهای فهیمی که روزی نوشتارهای روزانهام را به آنها تقدیم خواهم کرد.
نظر شما