شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۰۴
نقد امروز باید پیشنهاددهنده باشد، نه قضاوت‌گر

چهره‌های نقد ادبی معاصر مانند زرین‌کوب تحت تأثیر جریان‌های غربی بودند، اما ریشه در سنت داشتند. براهنی با دانش گسترده و مطالعات عمیق، هویت مستقلی به نقد ادبی داد و با تکیه بر نظریه‌های ادبی، نگاه‌های نوآورانه‌ای ارائه کرد. همچنین افرادی که در خارج تحصیل کرده بودند با بهره‌گیری از فلسفه، جامعه‌شناسی و دانش دانشگاهی، به نقد ادبی عمق بخشیدند.

سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – مرضیه نگهبان مروی: نقد ادبی در ایران، به‌عنوان یکی از حوزه‌های کلیدی علوم انسانی، همواره تلاش کرده است تا با پیوند سنت‌های شرقی و نظریه‌های مدرن غربی، به تحلیل عمیق و روشمند آثار ادبی بپردازد. این حوزه، از مطالعات کلاسیک قرن سوم هجری تا تحولات دوره مشروطه و دوران معاصر، مسیری پرفرازونشیب را پیموده است. با وجود پیشرفت‌های اخیر، چالش‌هایی نظیر کمبود منتقدان متخصص، ضعف حمایت‌های آکادمیک و رسانه‌ای، و غلبه نگاه‌های ذوقی بر تحلیل‌های علمی، همچنان مانع از شکوفایی کامل این رشته شده‌اند. در این میان، نقش منتقدانی که با دانش نظری و رویکردهای نوین به این عرصه وارد شده‌اند، برجسته است.

پروین سلاجقه، شاعر، نویسنده، منتقد و استاد دانشگاه، متولد ۱ اردیبهشت ۱۳۴۰ در بافت کرمان است. او با مدرک دکتری زبان و ادبیات فارسی، عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی تهران مرکز بوده و در حوزه‌های شعر، داستان، نقد ادبی و ادبیات کودک و نوجوان فعالیت دارد. سلاجقه با نگاهی عمیق به ادبیات معاصر و کهن، آثاری تأثیرگذار خلق کرده و بیش از هفت جایزه ادبی ملی و بین‌المللی دریافت کرده است. از آثار او می‌توان به کتاب‌های «امیرزاده کاشی‌ها» (نقد شعر احمد شاملو)، «از این باغ شرقی» (نظریه‌های نقد شعر کودک و نوجوان)، «صدای خط خوردن مشق» (نقد آثار هوشنگ مرادی کرمانی)، مجموعه شعرهای «به مردن عادت نمی‌کنم» و «زنی دور، از خاورمیانه‌ای نزدیک» و مجموعه داستان «برفابه‌ها» اشاره کرد. از سلاجقه کتاب «از این باغ شرقی» در سال ۱۳۸۶ برگزیده جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شده است. با او درباره نقد ادبی در ایران گفت‌و گویی داشته ایم که در ادامه می‌خوانید:

با توجه به وضعیت کنونی نقد ادبی در ایران، به نظر شما مهم‌ترین چالش‌هایی که این حوزه با آن مواجه است چیست و چرا این مسائل اهمیت دارند؟
مهمترین چالش نقد ادبی در ایران، کمبود کارشناسان واقعی و آگاه در این حوزه است. نقد ادبی معاصر یک دانش بین‌رشته‌ای است که نیازمند تسلط بر نظریه‌های ادبی، اصطلاحات تخصصی و دانش‌های مرتبط است. اما بسیاری از افرادی که در این زمینه فعالیت می‌کنند، فاقد این دانش هستند و نقدهایشان بیشتر بر اساس ذوق شخصی یا برداشت‌های سطحی از اثر است. این موضوع باعث تولید نقدهای غیرعلمی و گاه نادرست می‌شود که به اعتبار نقد ادبی آسیب می‌زند. علاوه بر این، مطبوعات نیز به دلیل کمبود محتوا یا نیاز به پر کردن صفحات، اغلب این نوشته‌های غیرحرفه‌ای را منتشر می‌کنند. این روند به غلط‌خوانی و سوءتفاهم درباره مفهوم واقعی نقد ادبی در میان مخاطبان دامن می‌زند.

آیا فضای آکادمیک و رسانه‌ای در ایران به اندازه کافی از توسعه و ترویج نقد ادبی حمایت می‌کند و چه موانعی بر سر راه این حمایت وجود دارد؟
فضای آکادمیک در ایران نسبت به ۱۰ تا ۱۵ سال پیش پیشرفت‌هایی در حمایت از نقد ادبی داشته است. دانشگاه‌ها و استادان رشته ادبیات تلاش می‌کنند با مطالعات شخصی و به‌روز، موضوعات نقد ادبی را در پایان‌نامه‌ها و رساله‌های دانشجویی وارد کنند. با این حال، کیفیت این فعالیت‌ها همچنان نیاز به بررسی دقیق دارد. مثلاً باید ارزیابی شود که آیا این پایان‌نامه‌ها بر اساس دانش نظری و روشمند نوشته شده‌اند یا صرفاً به برداشت‌های ذوقی وابسته‌اند. در حوزه رسانه‌ای، حمایت کافی وجود ندارد؛ زیرا رسانه‌ها اغلب به انتشار محتوای غیرحرفه‌ای رضایت می‌دهند و سازوکار مشخصی برای حمایت از نقد ادبی روشمند ندارند. اگر نهادهای حرفه‌ای برای ارزیابی و حمایت از منتقدان ایجاد شود، می‌تواند به بهبود وضعیت کمک کند.

با نگاهی به تاریخچه نقد ادبی در ایران، چه جریان‌های اصلی در این حوزه شکل گرفته‌اند و چگونه می‌توان آن‌ها را از یکدیگر متمایز کرد؟
در ایران، نقد ادبی را می‌توان به دو جریان اصلی تقسیم کرد:

نقد سنتی (شرقی): این جریان ریشه در مطالعات ادبی قرن سوم هجری به بعد دارد و تحت تأثیر دانش یونانی (مانند آثار ارسطو و افلاطون) شکل گرفته است. در این نوع نقد، تمرکز بر طبقه‌بندی آثار ادبی و بررسی ساختار و محتوای آن‌ها بوده و بیشتر رویکردی توصیفی و کلاسیک دارد.

نقد معاصر (غربی): این جریان با تأثیر از مطالعات ادبی غرب، به‌ویژه از یونان باستان و مکاتب نقد مدرن، در ایران رواج یافته است. این نوع نقد بر نظریه‌های ادبی، تحلیل‌های بین‌رشته‌ای و خوانش‌های روشمند تأکید دارد. با این حال، به دلیل کمبود متخصصان آشنا با این رویکرد، اجرای آن در ایران با چالش‌هایی همراه است.

جریان‌های نقد ادبی در شرق و غرب چگونه تکامل یافته‌اند و چه تفاوت‌های اساسی میان این دو در طول تاریخ وجود داشته است؟
در غرب، نقد ادبی از یونان باستان با ارسطو و افلاطون آغاز شد و در قرون وسطی، رنسانس و دوران مدرن به یک درخت تناور تبدیل شد که از حوزه‌های مختلف دانش بهره گرفت و به میدان گسترده‌ای رسید. اما در شرق، نظریه‌های نقد ادبی سنتی تا قرن هفتم هجری شکل گرفتند و پس از آن متوقف شدند و بیشتر به تقلید از همان نظریه‌ها محدود شدند.

از چه دوره‌ای نقد ادبی در ایران تحت تأثیر دانش و رویکردهای مدرن قرار گرفت، و چه عواملی این تحول را رقم زدند؟
از دوره مشروطه، نقد ادبی در ایران تحت تأثیر دانش روز قرار گرفت، زیرا ادبیات به‌عنوان پرچم جنبش فرهنگی و مردمی اهمیت یافت. ادبیات در این دوره نقش مهمی در شکل‌گیری جنبش مشروطه ایفا کرد و توجه به ظرفیت‌های آن باعث شد نگاه‌های نقادانه معاصر شکل بگیرد.

در دوره مشروطه، رویکرد اولیه به ادبیات کلاسیک چگونه بود، و این رویکرد در ادامه چگونه تغییر کرد و به تعادل رسید؟
در آغاز دوره مشروطه، رویکردی افراطی وجود داشت که ادبیات کلاسیک را کاملاً رد می‌کرد و آن را بی‌فایده می‌دانست. اما به‌تدریج، نگاه‌های متعادل‌تری شکل گرفت که تحت تأثیر سنت و تجدد بود و ارزش‌های ادبیات کلاسیک را نیز در نظر می‌گرفت.

چهره‌های نقد ادبی معاصر مانند زرین‌کوب تحت تأثیر جریان‌های غربی بودند، اما ریشه در سنت داشتند. براهنی با دانش گسترده و مطالعات عمیق، هویت مستقلی به نقد ادبی داد و با تکیه بر نظریه‌های ادبی، نگاه‌های نوآورانه‌ای ارائه کرد. همچنین افرادی که در خارج تحصیل کرده بودند با بهره‌گیری از فلسفه، جامعه‌شناسی و دانش دانشگاهی، به نقد ادبی عمق بخشیدند. رضا براهنی با نگاه نظریه‌محور خود بر فضای نقد ایران بسیار تأثیر گذاشت، اما گاهی نگاه‌های انحرافی در نقد او دیده می‌شود که مولف را کم‌رنگ می‌کند. با این حال، افرادی مانند او خدمات زیادی به نقد ادبی کردند. همچنین افرادی مثل خانم آذر نفیسی، که در خارج از ایران (احتمالاً استرالیا) تحصیل کرده‌اند و دکتری خود را در زمینه مطالعات ادبی گرفته‌اند، با نگاه‌های قوی و مدرن به نقد ادبی ایران کمک کردند. نقدهای آن‌ها، مانند نقدی که در روزنامه منتشر شد، فضای نقد در ایران را به سمت رویکردهای درست و علمی سوق داد. این افراد با دانش عمیق و زحمت زیاد، نگاه‌های نوینی به نقد ادبی ارائه کردند. همچنین باید از دکتر سیروس شمیسا یاد کرد که یکی از مهمترین چهره‌های نقد ادبی ماست و نقد ادبی ایران بسیار وامدار اوست.

نقد امروز باید پیشنهاددهنده باشد، نه قضاوت‌گر

آیا ایران توانسته است یک جریان واحد و مستقل در نقد ادبی ایجاد کند، یا همواره تحت تأثیر نظریه‌های غربی بوده است؟
در حوزه علوم انسانی، از جمله نقد ادبی، ایجاد یک جریان کاملاً مستقل و بومی دشوار است. ادبیات و هنر اساساً نیازی به جریان واحد ندارند، بلکه باید بر اصول بنیادی تأکید کنند. در تاریخ مطالعات ادبی، چه در شرق و چه در غرب، جریان واحدی به‌طور کامل شکل نگرفته است. برای مثال، دکتر شفیعی کدکنی با نگاه مدرن خود مسائل مهمی را مطرح کرد که برخی فکر کردند فقط در حوزه ایران بالیده، اما بعداً مشخص شد این نگاه‌ها در سطح جهانی نیز کاربرد دارند. بنابراین، مهم این است که نقد بر دانش بنیادی استوار باشد، نه اینکه صرفاً بومی یا علمی باشد.

آیا فضای نقد ادبی در ایران به اندازه‌ای پیشرفت کرده که بتواند بر کیفیت آثار نویسندگان تأثیر مثبت بگذارد، مثلاً با تشویق آن‌ها به بهبود آثارشان؟
پاسخ به این سوال دشوار است، زیرا نیاز به مطالعه میدانی دارد. با این حال، نقد درست و علمی قطعاً بی‌تأثیر نیست. اگر نقد به‌جای قضاوت شخصی یا حمله به زندگی نویسنده، پیشنهادهای سازنده ارائه دهد و نقاط قوت و ضعف اثر را با دلایل مشخص کند، می‌تواند بسیار مؤثر باشد. نقد امروز باید پیشنهاددهنده باشد، نه قضاوت‌گر. در ادبیات کودک نمونه‌های خوبی دیده می‌شود. مثلاً در جلساتی نویسنده و گروهی از کارشناسان با هم متن را می‌خوانند، بررسی می‌کنند و سعی در ارتقای آن دارند. این جلسات می‌توانند بسیار مؤثر باشند، زیرا آثار ادبی، به‌ویژه رمان و نمایشنامه، با ویرایش‌های مکرر و بازخورد دیگران بهبود می‌یابند.

چرا فرآیند ویرایش مکرر و دریافت بازخورد از دیگران در بهبود کیفیت آثار ادبی اهمیت دارد، و این فرآیند چگونه عمل می‌کند؟
آثار ادبی، به‌ویژه در رمان و نمایشنامه‌نویسی (و کمتر در شعر)، از طریق ویرایش‌های مکرر و بازخورد دیگران بهبود می‌یابند. نویسنده با بازنویسی چندباره متن و دریافت نظرات دیگران، آگاه‌تر می‌شود و اثر به کیفیت بهتری می‌رسد. برای مثال، گاهی یک پاراگراف بارها تغییر می‌کند تا به شکل ایده‌آل خود برسد. این شیوه کاربردی نقد و بازخورد، به نویسنده کمک می‌کند اثر بهتری خلق کند.

چگونه نقد ادبی پیش از انتشار می‌تواند به بهبود کیفیت آثار کمک کند، و آیا این فرآیند در ایران به‌صورت نظام‌مند انجام می‌شود؟
نقد پیش از انتشار می‌تواند به آثار کمک کند، مثلاً با تغییراتی که در متن اعمال می‌شود. در ایران باید بررسی شود که نویسندگان، به‌ویژه آن‌هایی که آثارشان خوب تلقی می‌شود، تا چه حد از نظرات خوانندگان آگاه یا ناآگاه برای ویرایش و تصحیح آثارشان قبل از انتشار استفاده می‌کنند.

آیا هر متن ادبی ظرفیت آن را دارد که هر نظریه نقدی روی آن پیاده شود، یا باید از ابتدا مشخص باشد که کدام نظریه برای نقد آن مناسب است، و چگونه این انتخاب انجام می‌شود؟
وقتی به سراغ یک متن می‌رویم، ابتدا به‌عنوان مخاطب با آن مواجه می‌شویم تا ببینیم چه تأثیری بر ما دارد. در مرحله نقد، باید بدون پیش‌فرض عمل کنیم. من از قبل تصمیم نمی‌گیرم که مثلاً نقد را روانکاوانه یا ساختارگرایانه انجام دهم. خود اثر در فرآیند تحلیل به من نشان می‌دهد که کدام ابزار یا دانش نقدی (مثل فرمالیسم، روانکاوی یا اسطوره‌شناسی) برای آن مناسب است. گفت‌وگوی بین منتقد و اثر مسیر نقد را مشخص می‌کند.

با توجه به اینکه شما خودتان شاعر و نویسنده هستید، هنگام نقد ادبی تا چه حد تحت تأثیر تجربه شاعری و داستان‌نویسی‌تان قرار می‌گیرید؟
من توانسته‌ام بین نقش‌هایم به‌عنوان شاعر، نویسنده و منتقد مرزبندی کنم. وقتی نقد می‌کنم، دانش ادبی‌ام ممکن است ناخودآگاه مرا هدایت کند، اما شعرها و جرقه‌های خلاقانه‌ام کاملاً جدا از کار نقد هستند. بزرگ‌ترین دستاورد زندگی‌ام این است که توانستم حوزه‌های کاری‌ام را تفکیک کنم: زمانی که منتقدم، زمانی که شاعرم، زمانی که نویسنده‌ام یا مدرسم. اگر شاعر یا نویسنده‌ای نتواند این تفکیک را انجام دهد، مخاطب متوجه می‌شود که مثلاً شعرش بیش از حد دانشگاهی یا متأثر از دانش نقد است. خوشبختانه بازخوردهایی که تا حالا گرفته‌ام نشان می‌دهد که توانسته‌ام این مرز را حفظ کنم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها