کتاب «سوبژکتیویته در ادبیات و فلسفه» نقد و بررسی شد
مجادله چامسکی و فوکو بر سر رابطه سوبژکتیویته و زبان
نرگس منتخبی گفت: کتاب حاضر مقدمه و دیباچهای دارد که برای علاقهمندان به نقد ادبی و مطالعات فرهنگی مفید است و مباحث این بخش خواننده را کنجکاو میکند تا به این موضوع بپردازد.
محمدخانی در این نشست توضیحاتی را درباره کتاب ارائه کرد و گفت: سوبژکتیویته معناهای مختلفی دارد که در این اثر در فصول پایانی آن تلاش شده که معنای واژه شرح داده شود. همچنین در کتاب درباره نقاط تفاوت و تمایز واژه سوبژکتیویته با هویت سخن گفته شده چون ما اغلب از هویت به جای یک مفهوم یک دست و تک بعدی یاد میکنیم.
وی با بیان اینکه کتاب حاضر یک مقدمه و چهار فصل دارد افزود: در کتاب درباره آراء فیلسوفان مختلف با موضوع سوبژکتیویته از دکارت، کانت، لاکان، آلتوسر، مارکس، فوکو و ... سخن گفته شده است.
محمدخانی با اشاره به اینکه کتاب با وجود عنوانی که دارد، به موضوع ادبیات نمیپردازد، گفت: تنها در برخی از بخشهای کتاب نویسنده به برخی از آثار ادبی اشاره میکند اما انتظار ما این است که بحث مفصلتری درباره سوبژکتیویته در ادبیات بیان شده است.
وی یادآور شد: شما در این کتاب با آراء فیلسوفان آشنا میشوید؛ به طور مثال میبینید که چگونه دکارت ذهنیت را از هویت جدا میکند و اینکه کانت این دو مفهوم را به هم پیوسته میداند.
سجادی در ادامه نشست توضیحاتی را درباره آثار منتشر شده خود ارائه کرد و گفت: این کتاب نخستین اثر من به زبان فارسی در این موضوع است. همانگونه که میدانید سوبژکتیویته واژه فرانسوی است و اساسا واژه سوبژه وجود خارجی ندارد! در ایران اما این واژه را در مقابل واژه سوژه استفاده کردهاند.
وی ادامه داد: نزدیکترین معادل فارسی برای واژه سوبژه ذهنیت است اما مشکلی که در این میان پیش میآید این است که ذهنیت جنبه ذهنی و فردی فرد را بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. به طور مثال در شعار «شهرما ـ خانه ما» با یک سوبژکتیویته مواجه هستیم و این ذهنیت که مردم نباید در شهر زباله بریزند تبدیل به یک جنبش اجتماعی شد و مردم به این نتیجه رسیدند که نباید دست به چنین کاری بزنند.
به گفته این محقق، در کتاب همچنین درباره ذهنیت زنان نسبت به حقوقشان و دفاع نسبت به آن که در نهایت منجر به شکلگیری جنبشهای اجتماعی شده سخن گفته میشود. بنابراین درباره سوبژکتیویته، نهضتها و جنبشهای اجتماعی در کتاب بحث میشود.
سجادی با بیان اینکه عنوان کتاب «سابجکتیویته» بوده اضافه کرد: من در عنوان کتاب ادبیات و فلسفه را اضافه کردم چراکه واژه سابجکتیویته یک مفهوم انتقادی است. خوشبختانه زبان فارسی ظرایف بسیاری در ترجمه دارد که اگر تلاش کنیم در ترجمه انگلیسی به فارسی مکانیکی برخورد کنیم خواننده فارسی نمیتواند تعادل پیدا کند.
وی ادامه داد: تلاش نویسنده این بوده که در کتاب نمونههای مختلفی را از ادبیات به طور مثال در آنتیگونه بیاورد. نویسنده کتاب معتقد است سوبژکتیویته در آنتیگونه آمده است و بعد در قرون 18 تا 20 نیز نمونههای بسیاری را بیان میکند.
سجادی با بیان اینکه واژه سوبژکتیویته در قرن بیستم بیشترین کاربرد را دارد عنوان کرد: در این قرون ما با واژههایی مانند زن، مرد، پسر، بشریت و ... مواجه میشویم که سوژه را بیان میکند چون در نظریه انتقادی بیان میشود که واژههایی مانند بشر و مردم از تفکر اومانیستی پسارنسانسی به وجود آمده است و به همین دلیل وجوه انسجام بخشی و خودبسنده دارند، در حالی که اینگونه نیست پس برای اینکه ما از دلالتهای غالب اومانیستی پسا رنسانسی استفاده نکنیم از واژه سوژه بهره میگیریم.
به گفته وی، اما یکی از دلایل استفاده از واژه سوژه هم سیاسی است و از سوی دگر وجوه قضایی، دستور زبانی و زبانی هم دارد. باید در نظر داشت که پس از ساختارگرایی به این سو، فاعل و سوژه مستقل و خودبسنده نیست و هم خود را چیز دیگری تعریف می کند چون سوژه متمم و دنبالهرو است.
سجادی در بخش دیگری از سخنانش درباره وجوه اشتراک و تمایز هویت و سوبژکتیویته توضیح داد و افزود: سوبژکتیویته به مفهوم هویت بسیار نزدیک است اگرچه که هویت نیست. سوبژکتیویته اگر در هویت غالب شود وجه غالب به هویت میدهد. سوبژکتیویته علمی است که در هویت خود غالب میشود.
این محقق در ادامه رابطه بین سوبژکتیویته و زبان را تشریح کرد و ادامه داد: در اینجا این سوال مطرح میشود که زبان به چه شیوهای سوبژکتیویته را درست کرده است؟ آیا زبان، سوبژکتیویته را ساخته یا سوبژکتیویته زبان را درست کرده است؟ از همین جاست که مجادله چامسکی و فوکو بر سر این موضوع مطرح میشود. در بخشی از کتاب مکانیسمهای ایدئولوژیک زبان بیان میشود و اینکه اگر زبان ایدئولوژیک شد روی سوبژکتیویته چه تاثیری دارد؟ درباره این موضوع نیز متفکرانی چون لاکان سخن گفتهاند. این مفهوم یکی از واژههای کلیدی و مهم تفکر انتقادی معاصر است و هر یک از فیلسوفان و متفکر به یکی از ابعاد آن پرداختهاند. به طور مثال فیلسوفانی چون لاکان، فوکو، آلتوسر و ... از یک منظر خاص به سوبژکتیویته نزدیک میشوند.
سجادی با اشاره به اینکه سوبژکتیویته یک برساخت است گفت: بدین معنی که این واژه در زبان ساخته میشود و برساختی از نظام است.
نرگس منتخبی نیز در بخش دیگری از این نشست با اشاره به اینکه کتاب حاضر مقدمه و دیباچهای دارد که برای علاقهمندان به نقد ادبی و مطالعات فرهنگی مفید است گفت: مباحث این بخش خواننده را کنجکاو میکند تا به این موضوع بپردازد. البته مباحث اثر شاید عمیق نباشد اما ظرفیت این را دارد که خواننده را کنجکاو به دانستن عقاید فیلسوفان دیگر کند. البته مترجم اثر شرح داد که خودش واژه ادبیات و فلسفه را به عنوان کتاب اضافه کرد اما به هر حال میتوان در کتاب مثالهای گذرایی به ادبیات مشاهده کرده که گرچه کامل نیست و به ارجاعات بیشتری نیاز دارد اما برای کنجکاوی مخاطب کافی است.
وی با اشاره به تفاوت این اثر با مطالعات موردی عنوان کرد: تفاوت این کتاب با مطالعات موردی این است که در مطالعات موردی یک اثر از جهات مختلف بررسی میشود، اما این کتاب یک نگاه کلی برای کنجکاوی به مخاطب میدهد.
وی با بیان اینکه تمرکزش را بررسی فصل سوم کتاب قرار داده ادامه داد: در این فصل با اندیشه فیلسوفانی چون لاکان، آلتوسر، فوکو و ... آشنا میشوید که من در اینجا سخنرانی خود را معطوف به نظریه گفتمان و قدرت فوکو میکنم. در کتاب بیان میشود که فوکو برجستهترین اندیشمند این حوزه است و از سوی دیگر ایرادات وارده بر آن نیز شرح داده میشود.
منتخبی ادامه داد: فوکو میگوید که چگونه قدرت به فرد، نظام، نهاد یا دولت خاصی محدود نمیشود و در یک گفتمان معنا مییابد. او تلاش میکند که از ابرقدرت مرکز زدایی کند و آن را از انحصار یک فرد، نهاد یا نظام خارج کند. بنابراین در این کتاب تعریف خوبی از قدرت ارائه میشود. همچنین بعد دیگر قدرت یعنی روش دیرینهشناسی که فوکو بیان میکند در کتاب مورد بررسی قرار میگیرد. فوکو بیان میکند که میخواهد نقطه آغازین پندارهای هویتی را بسازد و مفاهیم هویتی مامند، جنون، همجنس گرایی و ... را بررسی کند.
به گفته منتخبی، فوکو به علوم مختلف معصومانه نگاه نمیکند و آن را در خدمت نظام قدرت میداند. در کتاب البته نقدهای وارد به فوکو هم بیان میشود و از زبان اندیشمندان دیگری گفته میشود که بحثهای فوکو در این باره بچهگانه است چراکه سیاست در نزد فوکو معنای خاصی ندارد. فوکو در این زمینه به گونهای برخورد میکند که گویی سیاست نیاز به تعریف ندارد اما آیا سیاست این است؟
این محقق فلسفه در ادامه سخنانش برای پاسخ به این سوال به نظرات آگامبن درباره سیاست رجوع کرد و افزود: آگامبن این سوال را مطرح میکند که سیاست نیست و آیا سیاست منحصر به حزب، شعار و ... است. در نگاه آگامبن، روش دیرینهشناسی فوکو استفاده میشود اما منشا این موضوع را عصر روشنگری نمیداند بلکه آن را به یونان باستان و کتاب سیاست ارسطو میرساند.
این مدرس دانشگاه در بخش پایانی سخنانش گفت: نگاه فوکو به تحول منفی است و برای این دریچه ناممکن است اما آگامبن به تغییر فکر میکند و برای آن ابزار زبان را استفاده میکند. او تحول سیاسی را در گرو زبان میداند!
هدی نیکنژاد نیز در ادامه این نشست با اشاره به دشواریهای موجود بر سر راه ترجمه واژههای فلسفی گفت: ما همواره در ترجمه فارسی واژههایی چون هژمونی با مشکل مواجه بودیم و به طور مثال برای واژگانی چون استیضاح معادلهای دیگری مانند فراخوان استفاده میشود! بنابراین یکی از ویژگیهای مثبت این اثر این است که در ترجمه آن وسواس وجود داشته است.
وی ادامه داد: ما همواره سوبژکتیویته را معادل با ذهنیت و امری غیرملموس میدانیم اما فوکو برای تشریح این واژه از بدن آغاز میکند و میگوید که چگونه بدن آغاز سوبژکتیویته است. فوکو میگوید که میخواهد ناخودآگاه فرهنگی را آشکار کند و به همین منظور از سوژه شدگی استفاده میکند. او بیان میکند که معادل این سوژهشدگی میتواند انقیاد باشد و سوژهشدگی را معادل با خودمحبوسی میداند.
نیکنژاد یادآور شد: سوژهشدگی زمانی مطرح میشود که سوژه تحت انقیاد قدرت قرار میگیرد. البته سوژه برای فوکو وضعیتی پارادوکسیکال دارد و اثر بوجود آمده از انقیاد است. او برای شرح این موضوع از این مساله زندان آغاز میکند که متفکری چون جرمی بنتام درباره آن سخن گفته است.
وی در همین باره توضیح داد: بنتام میگوید که چگونه معماری میتواند روی انقیاد تاثیر بگذارد. به طور مثال او میگوید که با نوع خاصی از معماری در زندانها میتوان با زندانبان کم زندانیهای زیادی را اداره کرد! فوکو از همین موضوع استفاده میکند تا بگوید چگونه نهادهای نظارتی میتوانند ما را کنترل کنند و اینکه بدن زندانی نشاندهنده تخطی اوست. فوکو میگوید زندانی از طریق تعریفی که برای او از زندانی ایدهال شده تلاش میکند که کارهایی انجام دهد که زندانی خوب باشد بنابراین زندانی اینگونه به هویت روانی میرسد.
وی یادآور شد: فوکو در کتاب دیگرش میگوید که منظورش فقط بدن نیست بلکه از طریق رفتار هویت سوژه شدگی شکل میگیرد. تکرار رفتارها با هم فرق دارند و سوژه شدگی ناز به تکرار دارد و بدن ما جایگاه یک خودگشته است که توهم پیوستگی دائم دارد.
به گفته نیکنژاد، سوژه به بهای بدن ظاهر میشود و انقیاد بدن باعث بزرگ شدن سوژه شده است. در ادبیات هم ژستها به عنوان سوژه مطرح میشود. به طور مثال در کتاب «در جستجوی زمان از دست رفته» به این موضوع اشاره میکند که چگونه راوی داستان شبح وارگی ژست زنان را در خود دیده است. زمان جاودانگی میلان کوندرا هم بر این اساس نوشته شده است.
در بخش دوم این نشست محمدخانی فرازهایی از این کتاب را برای حاضران قرائت کرد.
نظر شما