در آستانه واقعه قیام مسجد گوهرشاد، کتاب «مردمان قصه کنند!» به قلم سعید تشکری که هشتاد و یک روایت از قیام در مسجد گوهرشاد و جنایتهای رضاخان در این واقعه است، در نماز جمعههای کشور معرفی شد.
در پی تصمیم رضاخان بر تغییر فرهنگ دینی و بومی مردم که توسط عمال وی با خشونت انجام شد، علما و روحانیون طی سخنرانیهایی از مردم خواستند که نسبت به این تغییر با جمع شدن و تظاهرات، ابراز مخالفت کنند.
قزاقان رضاخان برای سرکوب این قیام عمومی در نیمهشب شنبه ۲۰ تیرماه ۱۳۱۴ شمسی به مسجد گوهرشاد ریخته و مردم متحصن در این محیط مقدس را به گلوله بستند. بسیاری از مردم بیدفاع، کشته و زخمی شدند، اما مردم متفرق نشدند و مقاومت کردند تا اینکه در تاریخ ۲۱ تیرماه به دستور والی خراسان و رئیس شهربانی مشهد نیروهای قزاق به بهانه حفاظت از بانکها مسجد گوهرشاد را محاصره کردند و سپس در نیمهشب لشکر قزاق با صدای شیپور جنگ، اقدام به فتح مسجد گوهرشاد کرد و با توپ و مسلسل بر روی مردم متحصن و زائران مرقد امام رضا (ع) آتش گشودند.
گفته شده حدود دو تا پنج هزار تن در این واقعه به شهادت رسیدند و حدود یکهزار و 500 تن نیز دستگیر شدند. برای پوشاندن آثار این جنایت هولناک، اجساد کشتهشدگان را بهصورت دستهجمعی دفن کردند و سپس به شستوشوی مسجد پرداختند که روز ۲۲ تیر اثر چندانی از قتل و غارت وجود نداشته باشد.
در بخشی از این کتاب به قلم سعید تشکری میخوانیم: «رضا داریم تا رضا. یکی خان است و قلدر، یکی جان است و دلبر! خدا از تو نگذرد رضاخان؛ جانم فدای تو رضاجان که حرمت غرق خون شد. شفاعتم کن یا مولا که جز تو و مولایی تو، حالی ندارم و احوالی.
میان چاه پر از آهک مرا انداختند. سوختم؛ اما خندیدم و خدا را شکر کردم. این سوختن بوی بهشت میدهد. از بوی تیزاب تا بوی درخت طوبی و سدرة المنتهی چقدر راه است؟ باید برای خدا جان بدهی. جان دادم. چه خوش میکیفد این حال و احوال.
حالم را بنویس ای کاتب. ما در مسجد گوهرشاد زنده ماندیم و ما را غریبگور دفن کردند در چاهی در باغ خونی.»
نظر شما