امیرعلی نجومیان در نشست نقد و بررسی کتاب «نظریهای در باب اقتباس» مطرح کرد:
هاچن با نگاه پستمدرن مسئله اقتباس را واسازی میکند
امیرعلی نجومیان گفت: لیندا هاچن اندیشمند جدیدی است که پنج ویژگی درک سنتی از اقتباس را واسازی میکند و به چالش میکشد. البته این طور نیست که هاچن یک تنه یک گفتمان جدید در گفتمان اقتباس ایجاد کرده باشد، بلکه واقعیت این است که مطالعات اقتباس در طی دوره پست مردن و نگاههای پساساختگرا به مرور به این سو حرکت میکند، ولی هاچن این مسئله را فرمولبندی و تبدیل به یک ساختار مهم میکند که این بسیار حائز اهمیت است.
علیاصغر محمدخانی در ابتدای نشست و در مقدمه بحث ضمن ارائه تعریف اقتباس، به تفاوت اقتباس و تلمیح اشاره کرد و گفت: در اقتباس همه یا بخشی از آیه و حدیث آورده میشود، اما در تلمیح تنها اشارهای به آن میشود تا ذهن خواننده یا شنونده را در کشف مفهوم سخن به کوشش وا دارد. همچنین آوردن جملهای از دیگری نیز اقتباس نامیده میشود.
اقتباس ادبی پیشینهای طولانی در ادب پارسی دارد
محمدخانی در ادامه به اقتباس ادبی به عنوان یکی از اشکال اقتباس اشاره کرد و افزود: اقتباس ادبی شیوهای است که گوینده، نویسنده یا شاعر به کمک آن معنی و محتوا یا مضمون و اندیشهای را از گوینده، نویسنده یا شاعری دیگر یا از امری محقق و واقعهای تاریخی میگیرد و آن را به زبان و زمان خود منتقل میکند.
وی اقتباسهای مضمونی یا محتوایی، اقتباسهای تاریخی و ادبی را از نمونهها و اشکال مختلف اقتباس خواند و اضافه کرد: اقتباس ادبی پیشینهای طولانی در ادب پارسی دارد. اقتباس به دو صورت انجام میشود؛ آزاد که بازآفرینی است و وفادار که در آن نویسنده به متن اصلی وفادار است.
معاون فرهنگی و بینالملل شهر کتاب در ادامه ضمن آوردن مثالهایی از فیلمنامهها و نمایشنامههای ایرانی و خارجی به تهیه فیلم و نمایش از طریق اقتباس از آثار ادبی اشاره کرد و گفت: کتاب «نظریهای در باب اقتباس»، اقتباس را در تمامی اشکال رسانهای بررسی میکند. کتاب در شش فصل سامان یافته و مرجع خوبی برای آموزش و مثالهایی در انواع اقتباس است.
اصولا هاچن یک نظریهپرداز در حوزه اقتباس نبوده
امیرعلی نجومیان، منتقد و سخنران نشست که متن انگلیسی کتاب «نظریهای در باب اقتباس» را تدریس کرده است، صحبتهای خود را با گفتاری درباره لیندا هاچن، نویسنده کتاب آغاز کرد و گفت: لیندا هاچن یک نظریهپرداز در حوزه ادبیات است که تخصص او نظریه پستمدرن است و او را به عنوان یک نظریهپرداز مهم در حوزه پستمدرنیسم در ادبیات میشناسند. هاچن نگاه ویژهای به ادبیات پستمدرن دارد که به مسائل تاریخی توجه میکند و در عین حال فرایند نگارش اثر، موضوع خود اثر است و تاریخ را به یک امر برساخته تبدیل میکند. یعنی تاریخ حقیقتی بیرونی نیست که ما باید به آن دست پیدا کنیم، بلکه تاریخ چیزی است که از دل روایتها و زمان دوباره ساخته میشود.
او ادامه داد: هاچن سالها درباره نظریه پست مدرنیسم مینوشت و زمانی که در سال 2006 این کتاب را نوشت، برای همه عجیب بود، چون اصولا هاچن یک نظریهپرداز در حوزه اقتباس نبوده، ولی به نظر میرسد که به این مسئله علاقه داشته است. به نظر میرسد هاچن با همان نگاه و رویکرد پستمدرن و به زعم بنده پساساختگرا، نگاهی واسازی به مسئله اقتباس دارد.
نجومیان در باب ترجمه کتاب بیان کرد: در مورد ترجمه این کتاب باید بگویم که واقعا پیگیری و در عین حال دانش خانم خداکرمی کار را به نتیجه رساند و من با دیدن این کتاب هم ذوقزده و هم شگفتزده شدم، چرا که کتاب با کیفیت و خوب ترجمه شده و با یک ناشر خوب مثل انتشارات مرکز به چاپ رسیده است که واقعا جای خوشحالی دارد. همچنین دقت مترجم در کل اثر واقعا مثالزدنی است. کار بسیار جالب و عجیبی که مترجم در این اثر انجام داده که اصلا در ایران رایج مرسوم نیست، این است که کتابهایی که نویسنده اصلی کتاب معرفی کرده و به فارسی برگردانده شده را در یک جا لیست کرده که خیلی به خواننده کمک میکند.
در اقتباس سنتی همواره متن اقتباسی با محک متن اصلی سنجیده میشود
این محقق و منتقد ادبی در ادامه به خود اقتباس پرداخت و گفت: در حوزه اقتباس افراد زیادی کتاب دارند و معمولا ما در کلاسهای اقتباس به این آثار مراجعه میکنیم که کار هاچن بعد از این آثار قرار میگیرد.
نجومیان در ادامه به درک سنتی و نوین از اقتباس اشاره کرد و افزود: اقتباس از نظر سنتی یعنی اینکه ما یک اثر را به عنوان اثر اصیل و مبدا و یک اثر اقتباسی داریم که بین این دو یعنی متن اصلی و اقتباسی یک رابطه دوتایی، خطی و سلسله مراتبی برقرار است. از نظر ارزش همواره متن اصلی در مقام اول قرار میگیرد و متن اقتباسی با محک متن اصلی سنجیده میشود. ویژگی چهارم درک سنتی اقتباس این است که یک رابطه ارزشگذاری بین متن اصلی و اقتباسی وجود دارد که به میزان وفاداری متن اقتباسی به متن اصلی اشاره دارد و پنجمین ویژگی این نوع اقتباس، محدود بودن حوزه اقتباس است.
در اقتباس بیش از هر چیزی راجع به رابطه رمان و سینما نوشته شده
وی با بیان اینکه در اقتباس بیش از هر چیزی راجع به رابطه رمان و سینما نوشته شده است، گفت: لیندا هاچن اندیشمند جدیدی است که پنج ویژگی درک سنتی از اقتباس را واسازی میکند و به چالش میکشد. البته این طور نیست که هاچن یک تنه یک گفتمان جدید در گفتمان اقتباس ایجاد کرده باشد، بلکه واقعیت این است که مطالعات اقتباس در طی دوره پست مردن و نگاههای پساساختگرا به مرور به این سو حرکت میکند و کاری که هاچن میکند این است که این مسئله را فرمولبندی و تبدیل به یک ساختار مهم میکند که این بسیار حائز اهمیت است.
استاد ادبیات انگلیسی در ادامه به فصلبندی کتاب اشاره کرد و افزود: کتاب از نظر فصلبندی، بسیار جالب و جذاب است و شش سوال مهم در باب اقتباس را در چهار فصل مطرح میکند و در نهایت به همه آنها پاسخ میدهد.
نجومیان در انتها به 7 ویژگی برای کار هاچن یا نگاه نوین در این کار از نظر خودش اشاره کرد و برای هر یک توضیحاتی از متن کتاب قرائت کرد که این هفت ویژگی عبارتند از:
1- هاچن به پهنه مطالعات اقتباس وسعت و گستره بیشتری میدهد.
2- رابطه خطی، سلسله مراتبی و دوتایی اقتباس را کنار میگذارد و مدل جدیدی به نام مدل بینامتنیت برای مطالعات اقتباسی مطرح میکند که در این مدل ما یک شبکه داریم که در آن نقاطی است که هر متن در یک نسبت اقتباسی با تعداد زیادی متون دیگر قرار دارد که تفکر مهم و جالبی درباره اقتباس است.
3- هاچن به طور کلی مسئله ارزشگذاری و اولویت را از موضوع اقتباس حذف میکند که این هم از ویژگیهای مهم کار هاچن است.
4- هاچن اقتباس را نه به عنوان محصول نهایی که اتفاق افتاده، بلکه به عنوان یک فرایند میبیند.
5- توجه به ویژگیهای شناختی اقتباس که در اینجا هاچن وارد حوزه مطالعات شناختی میشود و به این سوال که چرا از اقتباس لذت میبریم؟ پاسخ میدهد و یک فرمول زیبایی شناختی هم مطرح میکند که این فرمول برای اولینبار توسط فروید مطرح شده است.
6- کاری که هاچن به عنوان یک منتقد ادبی انجام میدهد و این است که از مطالعات فرهنگی بهره میگیرد و میگوید هیچ وقت نباید فراموش کنیم که کجا و کی اقتباس صورت میگیرد.
7- هاچن بر این عقیده است که اقتباس راز بقای متن است و میگوید متن میماند، چون اقتباس میشود.
اولین بار اقتباس را از دکتر نجومیان یاد گرفتم
مهسا خداکرمی، مترجم کتاب «نظریهای در باب اقتباس» ضمن تشکر از برگزار کنندگان نشست، بیان کرد: اولین بار اقتباس را از دکتر نجومیان یاد گرفتم و سر کلاس اقتباس ایشان بود که متوجه شدم این کتاب چقدر خوب تمام مسائل مربوط به اقتباس را بیان کرده، اما چون به فارسی ترجمه نشده بود، کسانی که با زبان انگلیسی آشنا نبودند، امکان استفاده از آن را نداشتند. در همان زمان پیشنهاد ترجمه این کتاب را اولین بار از دکتر نجومیان شنیدم.
او ادامه داد: زمانی که دوره اقتباس دکتر نجومیان تمام شد، کتاب را کامل خواندم و یک مقاله در مورد یک فیلم هندی نوشتم که آنجا از تئوریهای هاچن و شواهد متن استفاده کردم. چکیده آن مقاله را برای همایشی در باکو فرستادم که در پاسخ از من سوال شد که چرا در مورد کشور خودم ایران ننوشتهام و من شرمنده بودم که بگویم ما در ایران فیلم اقتباسی بسیار کم داریم. این بود که حس کردم اگر به اقتباس توجه بیشتری داشته باشیم، میتوانیم فیلمهای اقتباسی در خور توجه بسازیم.
مترجم کتاب «نظریهای در باب اقتباس» کم لطفی کارگردانهای ایرانی را یکی از دلایل عدم توجه مناسب به ساخت فیلمهای اقتباسی دانست و افزود: چیزی که درمورد اقتباس جالب است، این است که اقتباس حتی اگر تاریخی هم باشد، میخواهد چیزی درباره حال حاضر بگوید و قصد دارد آن متن اصلی را برای زمان حال مناسبسازی کند و چیزی بگوید که دغدغه حال حاضر او است.
خداکرمی در ادامه به کتاب «نظریهای در باب اقتباس» پرداخت و گفت: لیندا هاچن این کتاب را تحت عنوان «آموزش از طریق نمونههای موجود» نوشته است. یعنی برای هر نظریه، مسئله و تاکتیک که بیان میکند، حداقل دو مثال دارد که آن هم به این دلیل است که مخاطب بیاموزد که چگونه از آن تکنیک استفاده کند.
او ادامه داد: هاچن در این کتاب متداولترین نوع اقتباس را اقتباس از آثار مکتوب به آثار اجرایی نظیر فیلم، تئاتر و ... میداند که کار سختی هم هست. یعنی گاهی نشان دادن تمام حالات ذهنی فرد که در آثار مکتوب توضیح داده شده، در قالب یک صحنه در فیلم کار سختی است و ناخودآگاه مجبور هستید که از تکنیکهای دیگری استفاده کنید تا بیننده فیلم، حالات دقیق ذهنی بازیگر را بفهمد. جدای از آن، در آثار اقتباسی حذف فراوان است. یعنی زمانی که قرار است از یک رمان 300 صفحهای فیلم ساخته شود، ناخودآگاه خیلی از قسمتهای آن حذف یا فشرده میشود. هاچن در کنار بیان این موارد، نقاط مثبت هر مدل اقتباس را هم بیان میکند.
مترجم کتاب «نظریهای در باب اقتباس» ضمن بیان اینکه ویرجینیا وولف مخالف اقتباس است، گفت: ویرجینیا وولف اقتباس را مثل یک انگل میداند که در آن اقتباس کننده خون درون یک اثر خلق شده را میمکد و آن را از آن خود میکند. ولی هاچن معتقد است که این طور نیست، چون وقتی اقتباسی از یک اثر صورت میگیر، صد در صد شبیه آن اثر نیست، بلکه روح تازهای در آن دمیده میشود و بافت و مکان و زمان جدیدی به خود میگیرد و به دغدغههای جدید ما مرتبط میشود. چون اگر اقتباس نتواند دغدغهمندیهای مردم زمان خودش را بگوید، شاید آن دینی را که باید، ادا نکرده است.
خدا کرمی ضمن بیان اینکه هاچن در این کتاب بین مخاطبها تفاوت قائل میشود و آنها را به دو دسته آگاه و ناآگاه تقسیم میکند، مختصری هم به فصول کتاب اشاره کرد و گفت: من در این کتاب روی انتخاب معادلها بسیار حساس بودم و لیست نمایه آخر کتاب را هم خودم از صفحه، صفحه کتاب استخراج کردم.
اولین چالش اقتباس برای نمایشنامه عرصه توازن نمایش است
محمدجعفر یوسفیانکناری،آخرین سخنران این نشست بود که صحبتهای خود را از زاویه دید اهمیت کاربردی کتاب برای دیگر حوزههای وابسته و به خصوص درام نویسی و در سه قسمت یا تامل ارائه کرد و گفت: اولین چالش اقتباس برای نمایشنامه تعیین محدوده یا عرصه توازن نقل و نمایش است. این محدوده در ذات خود حاوی یک تضاد زیباییشناختی است که قبل از همه در رسالات افلاطون مطرح شده است.
وی در ادامه نقش و حضور عامل روایت در داستان را اولین مسئله در این حوزه دانست و بیان کرد: مهمترین آگاهی زمینهای برای اقتباس ادبی برای نمایش، غیاب همین واسطه گفتاری و نقش روایتگرایانه او به عنوان شرح دهنده صحنه، افکار و جزئیات است. در جهان نمایشی برخلاف جهان داستانی، نقل و گفتار جای خود را به فعل و کردار میدهد و بازنمایی ایدهها و حوادث شبیه به واقعیت جاری اما مستقل و زنده است. بنابراین اولین پرسشی که نمایشنامهنویس در اقتباس از جهان داستانی با آن مواجه است، این است که چطور میتوان ماهیت کنش به ذات را از بطن گفتهها و نقلهای راوی تشخیص داد و به نحوی مثالین اما زنده در جهان نمایشی ارائه کرد. به گمان بنده فصل دوم این کتاب مجموعهای ارزشمند از زوایای دید متفاوت برای تمامی علاقهمندان اقتباس ادبی و نمایشی است.
استاد ادبیات نمایشی دانشگاه تربیت مدرس، ضمن اشاره به صفحات مختلف کتاب «نظریهای در باب اقتباس» و خواندن بخشهایی از آن به کارکردهای متنوع بافت در فرآیند اقتباس ادبی به نمایشی اشاره کرد، دومین چالش عمده اقتباس کاربردی برای نمایش را معاصرسازی یا بومیسازی متن ادبی دانست و گفت: اگر فرایند اقتباس را به نوعی کار روی ماده خام زبان مبدا و آماده سازی آن برای مخاطبان زبان مقصد تصور کنیم، میتوانیم اقتباس را نوعی ترجمه رمزهای جهان ادبی از اقلیمی به اقلیم دیگر، از دوره زمانی به زمان دیگر یا رسانهای به رسانه دیگر قلمداد کنیم که در اینجا سه زاویه دید مطرح است. زاویه دید اول بر انتقال نشانهها بر مکان تاکید دارد و تجربه بومی سازی متن ادبی، زاویه دید دوم که بر انتقال نشانه بر محور زمان تاکید دارد و تجربه معاصرسازی متن است اما در زاویه دید سوم، دیگر فقط انتقال نشانهها در طول و عرض تاریخ و جغرافیایی معین نیست، بلکه استحاله و دگردیسی دلالتها به روایت فرد با مقتضیات مصرف است.
یوسفیان کناری در پایان اقتباس به مثابه مهاجرت را به عنوان چالش سوم این حوزه دانست و طی آوردن مثالهایی از کتاب، مراحل مهاجرت از فرهنگی به فرهنگ دیگر را به اختصار توضیح داد.
نظر شما