شریعتی در ترکیه یکی از دو متفکر ایرانی است که مورد استقبال قرار گرفته است. دلیل این امر چیست؟
حمید محمدنژاد: پس از این که امپراتوری عثمانی با ضعفهای درونی و توطئههای خارجی فروپاشید، آتاتورک با حمایت غرب، نوعی از ناسیونالیسم را بهوجود آورد که متکی بر ناسیونالیسم تکسونگرانه بود که همه میبایست خود را با قوم و نژاد ترک همسو میکردند. این نوع ناسیونالیسم تکبعدی آتاتورک که حتی اقوام دیگری مانند کردها را هم ترک میشمردند، مورد قبول اقوام ترکیه واقع نشد. مثلاً به کردها ترکهای کوهنشین میگفتند و دیگر اقلیتها به عنوان جمعیتی که از حقوق ابتدایی خودشان، حقوق اقتصادی، سیاسی و آموزشوپرورش و تحصیل به زبان مادری بهرهمند نشدند. این نوع نگاه ناسیونالیسم یکسونگرانه بیشترین حق را به نژاد ترک میداد. نهایتاً این نوع خویشتن در ترکیه جواب نداد و بعداً دیدیم که از جانب اقوام دیگر مانند کردها یکی پس از دیگری با اعتراضهای متعددی روبهرو شدند.
از این نظر، این نوع خویشتن با تکیه بر ناسیونالیسم آتاتورک و پیروانش مردم ترکیه را سیراب و متحد نمیکرد. مردم ترکیه به دنبال خویشتنی بودند که خویشتن واقعی و حقیقی آنها باشد. بهویژه که در ناسیونالیسم آتاتورک مذهب جایگاه جدی نداشت و در قراردادی که با غربیها بستند، تاریخ اسلامی حذف و مراسم مربوط به تاریخ اسلامی کنار زده میشود و تاریخ مسیحیت با انجام مراسمی که مربوط به این تاریخ است به وجود میآید. از جمله اینکه تاریخ تولد مسیح در اینجا تعطیل میشود و آغاز سال در ترکیه میشود. قبلا در زمان عثمانی از تاریخ اسلامی مربوط به پیامبر اسلام استفاده میشد، کنار گذاشته میشود. این نوع نگاه در ترکیه به مرور زمان مردم ترکیه را ناراضی میکرد. از دیگر مسائلی که باعث شد مردم ترکیه به شریعتی روی بیاورند. یک نوع غربزدگی بود که با رجوع به فرهنگ غربی میخواستند، یک هویت جدیدی را برای خودشان بسازند. به همین دلیل خودشان را از شرق جدا کنند، با اینکه فقط 3 درصد از خاک ترکیه در اروپاست. اما خودش را جزو قاره اروپا محسوب میکردند و همه شرایطی را که از طرف اروپا به آنها تحمیل میشد میپذیرفتند، به این خاطر که بتواند وارد اتحادیه اروپا شوند و از امتیازهای اتحادیه اروپا بهرهمند شوند. اما این موضوع هیچگاه عملی نشد. زیرا اتحادیه اروپا هیچگاه آنها را به رسمیت نشناخته، هرچند هر شرایطی که میخواستند ترکیه انجام میداد.
حتی بار آخر، پاپ دخالت کرد و در نامهای که به اتحادیه اروپا نوشت گفت؛ اینها ریشه عثمانی دارند و مسلمانند نمیتوانند وارد اتحادیه بشوند. چون اتحادیه اروپا یک اتحادیه مسیحی است و حواریون مسیح دوازده تاست که عین همان دوازده حواری متشکل از دوازده کشور است در اتحادیه اروپا که هرکدام نمادی از حواریون مسیح است. این نوع برخورد اروپا با مردم ترکیه باعث شد که به دنبال هویتی باشند که با خویشتن آنها ارتباط داشته باشد. خویشتن حقیقی آنها را بتواند نمایان سازد. ازاینرو به خاطر اینکه شریعتی از خویشتنی صحبت میکرد که نه خویشتن ناسیونالیسمی بود، نه مذهبی بود، بلکه خویشتنی فراناسیونالیستی و فرامذهبی بود که بازگشت به قرآن و سیره حضرت رسولالله بود. مردم ترکیه که یک ریشه دینی دارند و کشوری است که از سنتها و آدابورسوم تشکیلشده به شریعتی رجوع کردند. افزون بر اینکه پرسشهایی که مردم ترکیه داشتند، مبنی بر پرسشهای جامعهشناسانه، تاریخی، مذهبی را در شریعتی جستجو میکردند و پاسخشان را میگرفتند. پاسخهای شریعتی آنها را اقناع میکرد و یک نوع شخصیت و هویت به آنها میداد، اینکه یک شخص مسلمان میتواند پرسشهای زمانه آنها را پاسخگو باشد. از اینرو به دکتر شریعتی روی آوردند و از دهه 70 میلادی جمیل مریچ بود که شریعتی را معرفی کرد و او در هنگام تحصیل در فرانسه با شریعتی آشنا شده بود افکار شریعتی را به مردم ترکیه و دانشگاهیان انتقال داد. او که شریعتی الگویش بود گفته بود که آرزو میکرد که مانند شریعتی باشد.
احسان شریعتی: در سمیناری دو روزهای که در استانبول برپا شده بود که من و مادر هم دعوت شده بودیم؛ ناشران ترک مدعی بودند که 100 درصد آثار دکتر در این کشور ترجمه شده است.
در این ترجمهها آیا بنیاد هم همکاری داشته است؟
شریعتی: خیر، جریان ترجمه از زمان دیکتاتوری نظامی بهصورت یک نهضت فکری بهراه افتاد. مترجمان گوناگون در جاها و زمانهای مختلف در ترکیه آغاز به ترجمه آثار دکتر شریعتی کرده بودند که طی زمان تبدیل به جنبشی شد؛ و بعدها امثال انتشارات «فجر» آنها را در یک مجموعه آثار جمعآوری و منتشر کردهاند. در سمینار چند روزهای در استانبول که اساتید علوم انسانی از سراسر ترکیه در آن حضور داشتند و بحث میکردند و من و مادرم بهعنوان میهمان دعوت شده بودیم و رئیس دپارتمان ایرانشناسی، پرفسور حجابی، از آنکارا آمده بود و با دکتر محمدنژاد سخنان ما را ترجمه میکرد. جو آنجا مانند سالهای نخست انقلاب ایران بود. منظورم این است که فقط کارهای این انتشارات نیست، در استانبول در هر کتابفروشی بروید یک قفسه آثار دکتر وجود دارد. یعنی در ترکیه دکتر شریعتی مطرح است. در سطح دانشگاهی در آنجا از ایرانیان، دکتر نصر به دلایل خاص مانند سنتی بودن، مطرح است. بعضی از آثار آلاحمد مطرح است. یا اگر مطالعاتی روی مولوی باشد، استقبال میشود.
بهاین دلیل که از مدلهای اسلام نواندیشانه، ترکیه، مالزی و اندونزی و اسلام آسیاییاند، و نیز سنت چپ عربی مسلمان در کشورهای عربی. اینها مدلهای مختلف اسلام متجدد هستند. ترکیه با پیشینه امپراطوری بیزانس، سرزمینی تاریخی است محل تلاقی تمدنهای مختلف غربی و شرقی. و بهلحاظ جغرافیایی و جمعیتی در بخشهای اروپایی است. از اینرو قرار بود که عضو اتحادیه اروپا شود. بنابراین طبیعی است که در اینجا با جامعهای باز و چندوجهی مواجه باشیم. از قدیم هم اینگونه بوده است. هرچند که عثمانی و ترکیه مدرن را نیروهای نظامی ساخته بودند، اما خود سرزمین، از نظر تمدنی و فرهنگی چندوجهی و محل تلاقی شرق و غرب بوده است. چنانکه در کشورهای بالکان هم که تحت نفوذ فرهنگی تاریخی عثمانی و ترکیه هستند، آنجا هم از نقاطی در اروپا است که بالقوه از افکار شریعتی استقبال میکنند.
آماری در این زمینه دارید؟
شریعتی: یکی از خبرنگاران، که در خبرگزاری بالکان کار میکرد، از ما خواست که از سوی «بنیاد فرهنگی دکترشریعتی» به خوانندگان وی در کشورهای بالکان پیام دهیم. چراکه زمینه بسیار مناسب بوده است. در آنجا دکتر شریعتی را از زمان حسینیه ارشاد میشناسند. یعنی ترجمه آثار ایشان از آن زمان شروع شده است و برخی از چهرههای فرهنگی در آن زمان به ایران آمدهاند.
محمدنژاد: جمیل مریچ در فرانسه با شریعتی آشنا شده بود. ایشان اولین شریعتیشناس ترکیه بوده که آرزو میکرده که شخصیتی مانند شریعتی داشته باشند. ایشان در همان دهههای شصت در فرانسه با شریعتی آشنا میشود و یکی از الگوهای ایشان هم دکتر شریعتی بوده و حتی زمانی که بیمار میشود و از دنیا میرود به شاگردانش میگوید که من آرزو داشتم که شخصیتی مانند دکتر شریعتی داشته باشم. در آنجا علم یک حالت تخصصی دارد و از رشته خودش بیرون نمیآید و کاری با رشتههای دیگر ندارد. خصوصیات چندبعدی و بینارشتهای بودن رویکرد دکتر شریعتی این اساتید علوم انسانی و اجتماعی را به خود جذب میکرد. چراکه هم بهروز و هم اعتقادی بوده است.
شریعتی: نکته مهم دیگر که عدهای در ایران اشتباه میکنند و اخیراً دیدهام، مثل یکی از دوستان چپ میگفت در ترکیه که استقبال از شریعتی زیاد بوده، حالا با این سیاستهای راستروانه دولت ترکیه در داخل و خارج و...، جنگی که علیه کردها در سوریه بهراه انداخته، طرفداران شریعتی علیه سیاستهای حاکم بر این کشور چه میگویند و چه موضع میگیرند. در پاسخ گفتم که گرایش و طیف سمپات شریعتی اصلاً ربطی به گرایش سیاسی خاص حاکم، مانند حزب رفاه و اردوغان و...، ندارد. در ترکیه برداشتهای مختلفی از شریعتی وجود دارد؛ جریانهای گوناگون احسان الی آچیک و...، فعالین سندیکای کارگری، که خوانش از شریعتی خاص خود را دارند، و بسیار منتقد اردوغان هستند.
محمدنژاد: یعنی یک قرائت آنتیامپریالیستی دارند. اینها با رجوع به قرآن ضدکاپیتالیست هستند.
شریعتی: یعنی یک گرایش چپ در ترکیه حضور دارد، چنانکه گرایشی هم ممکن است لیبرال باشند و در بُعد رفرم دینی متأثر از خوانش شریعتی باشند. یعنی از شریعتی بهعنوان یک متفکر، برداشتهای مختلفی در ترکیه شده و در انحصار یک روایت خاص نیست، مانند خود ایران که برداشتهای مختلفی از شریعتی میشود، در ترکیه هم همینطور است. در ترکیه شریعتی را از مسایل سیاسی روز ایران جدا میکنند و معتقدند همانطور که سیاست ایران ممکن است در منطقه درست یا نادرست باشد، ربطی به شریعتی ندارد. مثلاً در همان سمیناری که بودیم یکی از اساتید سخنرانی میکرد که سیاست ایران در سوریه، و چنین رویکردهایی ربطی به طیف فکری شریعتی ندارد. میخواست بگوید که اشتباه نشود که مزار شریعتی اگر در سوریه امانت است، نه به سیاست رژیم آنجا مربوط میشود و نه به ایران. بههرحال چنانکه برخی میپندارند، میراث فکری شریعتی همچنان زنده است و درحالیکه چهل سال از شهادت او گذشته، هنوز حضور فکری دارد.
شریعتی: اینکه پیکر شریعتی در سوریه به خاک سپرده شده است، داستانی تاریخی دارد که در آن زمان بهدلیل توطئه ساواک در رژیم گذشته نمیخواستیم به ایران برگردد و بهصورت موقت در آنجا به امانت گذاشته شده و دفن نشده و قرار بوده که پنج ساله از آنجا برود که به حوادث پس از انقلاب و جنگ و... برخورد.
محمدنژاد: در ترکیه مذهبی بودن مصادف با سنتی بودن است، مدرن بودن مصادف با مخالف با مذهبی بودن است. اینها برای اولین بار به شخصیتی رجوع میکنند که از جدیدترین مکاتب فلسفی و تاریخی غرب سخن میگوید و کاملاً بر آن منابع فکری تسلط دارد و از سوی دیگر مذهبی است، این ویژگی برای آنها خیلی قابل توجه و جذاب بوده است.
آیا در ترکیه قرائتهای تندروانه از شریعتی امکان دارد؟
شریعتی: قرائت بنیادگرای راست این اندیشه را به نوگرا و چپ بودن متهم میکند، مانند همان برچسب «مارکسیسم اسلامی»، که در زمان شاه عنوان میشد. لذا، به این دلیل امکان چنین سوءبرداشتی در ترکیه وجود ندارد که در شریعتی مایههایی که آن را نقض کند وجود دارد و آنها مجبورند بگویند که اندیشه ایشان التقاطی بوده یا اشتباهاتی داشته که باید اصلاح شود، از همان سنخ اتهاماتی که در ایران هم اظهار میشد.
در ایران این شائبهها وجود داشته و دارد و در خیلی از جاها اینها را میگویند.
شریعتی: اما همیشه امکان اینکه از یک تعبیر یا ادبیات جناحهای مختلف تأثیر بپذیرند، یا استفاده کنند وجود دارد. چنانچه در ایران، هم از ادبیات شریعتی به شکل ضد و نقیض استفاده شده است. یعنی هم گروه فرقان آمده بعضی از جملات ایشان را تیتر کرده و اقداماتی که توسط این گروه انجام شده ربطی به اندیشه و پروژه شریعتی نداشته است. یا بهعکس در جهت تئوکراتیک یا حکومت دینی، بهمعنای روحانیسالارانه، ممکن است که برخی بگویند ولایت و فقاهت و امت و امامت همسو است. یعنی اینگونه برداشتهای ضد و نقیض از شریعتی شده و بشود.
با توجه به پتانسیلی که اینک وجود دارد، بنیاد چه برنامهای برای ترکیه و کشورهای بالکان دارد؟
شریعتی: بنیاد وظیفه دارد که یک کتاب رفرانس یعنی مجموعه آثار شریعتی را بهعنوان متنی بهزبان انگلیسی در سطح جهانی منتشر سازد، مانند همان کاری که «دفتر تدوین و تنظیم آثار» در اینجا انجام داد و آقایان رضایی، مرحوم شهید مجید شریف و دوستان دیگر بهاتفاق مادرمان مشارکت داشتند. این مجموعه آثار بهتعبیر شهید دکتر کاظم سامی نوعی انقلاب فرهنگی بود. همانطور که میدانید پیش از آن کتابهای دکتر بهصورت متفرقه و حتی با اسامی مستعار منتشر شده بود و حتی گاه آثار و اشعاری از دیگران، به نام دکتر منتشر میشد (برای نمونه، «نماز تسلیم انسانی عصیانگر» که از آقای جلال رفیع بود) منظور این که از آنزمان به اینسو، مجموعه آثار دکتر مشخص و مرجع شد. اما در بُعد بینالمللی هنوز این کاستی وجود دارد و ترجمه آثار اصلی شریعتی به انگلیسی یک کمبود است و ضرورت کار در این زمینه احساس میشود، هرچند درصدی از آنها ترجمه شده است. اما منظور این است که باید سرجمع شوند و در واقع یک مجموعه شوند. این امر که اتفاق بیفتد میتوان در تمام کنفرانسها و تحقیقات به آن ارجاع داد. زیرا در حال حاضر تحقیقات پیرامون شریعتی در آکادمیهای دنیا رو به رشد است.
در خارج از کشور و بهویژه در ترکیه اقبال به سمت کدام یکی از کتابهای دکتر است؟
شریعتی: کتابهایی مانند «بازگشت به خویشتن» که یک متن اصلی است در کشوری مانند مصر سالها قبلتر حدود 100 هزار تیراژ داشت، «العودة الی الذاة» پرتیراژترین ترجمه «بازگشت به خویشتن» در مصر بوده است. اما کتابهای دیگر دکتر مانند «مذهب علیه مذهب» یا «تشیع علوی و تشیع صفوی» با اینکه ایشان شیعه بود و ناقد تشیع رسمی، برای جهان اهل تسنن جذاب است. این خود یکی از پرسشهایی است که فراسوی مانع مذهبی، چرا و چگونه آثار شریعتی در جهان اسلام چنین جذاب بوده است. شخصیتهای سنتی اهل تسننی هم در ترکیه مخالف شریعتی بودهاند، یکی از این شیوخ حتی در واکنش علیه ابوذر شریعتی آمده و گفته که نام فرزنش را عثمان میگذارد! منظور این که در جهان تسنن نیز نیروهایی هستند که این تعلقات مانند شیعه بودن و ادبیاتی که شریعتی در دفاع از تشیع دارد برایشان مسئله میشود. اما از سوی دیگر چون او ناقد هر دو سویه، تسنن اموی و تشیع صفوی است، باز مورد استقبال است. از این روست که آمدهاند و گفتهاند که حتی برخی از تندروها، مثلا ایمن الظواهری، نفر دوم القاعده، هم در نقد تشیع صفوی از ادبیات شریعتی استفاده کرده است!
محمدنژاد: ادبیات و کلام خاص دکتر شریعتی باعث شده که مردم ترکیه صمیمت و آشنایی و خویشاوندی با وی پیداکنند؛ و حتی ابراز میکردند که بااینکه شریعتی نقدهای جدی به عمر، عثمان و ابوبکر دارد، اما بهرغم اینگونه مسائل مذهبی احساس صمیمتی با شریعتی داریم. یعنی ادبیات شریعتی بین مردم ترکیه و مردم ایران نوعی صمیمیت ایجاد کرده است. این گرایش به شریعتی به خاطر شرایط تاریخی هم هست، چون که مردم ترکیه همواره با عرفان ایران و خراسان در ارتباط بودهاند. شخصیتهای برجسته عرفان و تصوف ترکیه مانند مولوی از خراسان به ترکیه مهاجرت کردهاند، مردم ترکیه همواره نگاه خاصی به ایران و تمدن آن داشتهاند و تمدن و فرهنگ خود را در پیوند و پیوست با ایران میدانستند. این نگاه در سلاطین عثمانی هم متجلی شده بود و تمام سلاطین عثمانی توجه خاصی به ایران داشتند این در ادبیات، فرهنگ، هنر، آشنایی آنها با سیاست نامهها و نصیحت الملوکها از زمان سلجوقیان قونیه و شکلگیری عثمانی موجود بوده است.
عثمانی هر جا که پا میگذاشتند فرهنگ ایرانی را به آنجا انتقال میدادند، جمله مشهور بایزید دوم این بود که ایران پل جهان اسلام است و مرکز علمای اسلام است (همین موضوع باعث شده بود تا حرمت ایران را رعایت کنند) واضح و مبرهن بوده است. برای مردم ترکیه هرچند که شریعتی نقدهای جدی به خلفای اولیه دارد اما به خاطر زبان و صمیمیتی که در او میبینند، موجب شده او را از خود بدانند. کشور ترکیه کودتاهای مختلفی به خود دیده است. یکی از این کودتاها برای جلوگیری از نفوذ نهضت فکری انقلاب ایران که عمدتا تحت تاثیر شریعتی در سال ۱۹۸۰ بود (که بعدها وقتی به شکل نظام درآمد از شریعتی فاصله گرفت) به خاطر رجوع مردم و دانشگاهیان ترکیه به آراء شریعتی به وقوع پیوسته بود. مردم ترکیه با تاثیر از شریعتی میخواستند درمقابل کودتا بایستند، این خود از دیگر دلایل بازخوانی دوباره شریعتی شد. یعنی برای آنان شریعتی چهرهای بود که هم مدرن و هممذهبی بود و به پرسشهای آنان نه بهصورت کلیشهای بلکه با زبان روز پاسخ میداد و برایشان قانعکننده بود. جوابی که با خویشتن گمشده حقیقی ایشان ارتباط داشت، لذا به شریعتی رو آوردند.
یکی دیگر از دلایل تمایل به شریعتی همانطور که آقای دکتر فرمودند، بهخاطر نقدهایی است که دکتر شریعتی به صفویه و شاه اسماعیل دارد، با آنکه شاه اسماعیل دوباره هویت ایرانی را شکل داد و با رسمیت بخشیدن به مذهب شیعه خود را به لحاظ سیاسی از عثمانی جدا کرد تا بتواند حکومت مرکزی را در ایران تاسیس کند و استقلال ایران از عثمانی را به وجود آورد. اما نقدهای مذهبی که شریعتی به صفویه و شاه اسماعیل که موجب جنگ بین دو قدرت اصلی جهان اسلام شد، شاید از دیگر دلایل جذابیت شریعتی در ترکیه شده باشد. از سوی دیگر، مردم ترکیه همواره با عرفان خراسان در ارتباط بودهاند. تمام شخصیتهای برجسته ترکیه مانند حاجی بکتاج ولی و پدرش و مولوی و... از خراسان مهاجرت کرده بودند؛ لذا مردم ترکیه نگاه خاصی به خراسان، زادگاه شریعتی، دارند. هرچند که شریعتی نقدهای جدی به خلفای نخست دارد، اما بهخاطر زبان صمیمانهای که دارد، او را از خود میدانیم.
در ترکیه کودتاهای مختلفی صورت گرفت، اینها هم میخواستند که در مقابل آن کودتاهای ارتشیها بایستند، اما تئوری نداشتند که بتوانند در مقابل این کودتا ایستادگی کنند. یعنی هم مدرن و هممذهبی باشد و هم اینکه آن خویشتن اینها را بتواند پاسخ بدهد، بنابراین به این خاطر به شریعتی رجوع آوردند. یکی دیگر از دلایل تمایل به شریعتی همانطور که آقای دکتر فرمودند، بهخاطر نقدهایی است که دکتر شریعتی به شاه اسماعیل دارد، بااینکه شاه اسماعیل یک هویت ایرانی را شکل داد، اما نقدهای مذهبی که شریعتی به شاه اسماعیل میکند و همینطور شاه اسماعیل را مقصر جنگ بین ایران و عثمانی میداند، یکی از دلایل دیگری است که مردم ترکیه جذب شریعتی شدهاند. ترجمههای انگلیسی (مانند حامد الگار و..)، هم در برههای، برای معرفی شریعتی نقش مؤثری داشت.
نظرات