سه‌شنبه ۷ آذر ۱۳۹۶ - ۱۳:۵۱
وقتی از منزوی و شاملو حرفی نمی‌زنیم، شومن‌ها به الگوهای جامعه تبدیل می‌شوند

مهدی فرجی، شاعر معتقد است که وقتی ما افراد بزرگی مثل شاملو و منزوی را به جامعه معرفی نمی‌کنیم، شومن‌ها به الگوی جامعه تبدیل می‌شوند و شعر از اهدافش دور می‌شود.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)_شهاب دارابیان:‌ یکی از موضوعاتی که شعر امروز از آن رنج می‌برد، تمایل جامعه به شعر حاضر و آماده است؛ به همین دلیل در ادامه روند بررسی شعر امروز به سراغ مهدی فرجی رفتیم تا نظر او را درباره فضای امروز جامعه شعر جویا شویم. فرجی سرودن شعر را از 17 سالگی به‌شکلی جدی آغاز کرد و تا به امروز بیش از 10 مجموعه شعر از این شاعر منتشر شده است که «روسری باد را تکان می‌داد»، «زیر چتر تو باران می‌آید» و «آن روزها گفتم» نام برخی از آثار اوست. او در این گفت‌و‌گو درباره مسائل مختلفی مانند عدم مطالعه در جوانان، عدم شناخت شعر کلاسیک و کلاس‌های آموزشی شعر و ترانه صحبت کرده است که در ادامه می‌خوانید.

رمز ماندگاری در ادبیات امروز چیست و به نظر شما شاعران دهه 40 و 50 چه کار خاصی انجام دادند تا توانستند در ادبیات ما ماندگار شوند؟
پیش از هرچیزی باید به این نکته اشاره کرد که ما نمی‌توانیم منتقدان خوبی برای شعر امروز باشیم؛ چراکه آیندگان باید درباره شعر امروز قضاوت کنند. به اعتقاد من باید زمان بگذرد و این زمان، زمان کمی نیست. به‌قول نیما آیندگان غربال‌ به دست می‌آیند و آنها هستند که تصمیم می‌گیرند چه کسی بماند و چه کسی در میان اسامی هزاران شاعر دیگر ناپدید شود. همه منتقدان عقیده دارند که شعر امروز از شعر دهه 40 و 50 فاصله گرفته است؛ شاید دلیل آن شرایط متفاوت اجتماعی باشد اما نکته مهم‌تر آن است که نوع یادگیری علوم انسانی در سال‌های گذشته متفاوت شده است.
 
چه تغییری در نوع آموزش علوم انسانی به وجود آمده است؟
ما آموزش علوم انسانی را خیلی ساده گرفته‌ایم. شما اخوان و شاملو را با شاعران دانلودی امروز مقایسه کنید، آن وقت است که متوجه می‌شوید چه تفاوت‌هایی میان شعر امروز و شعر چند دهه قبل وجود دارد. این یک اصل است و آدمی که نسبت به گذشته شناخت نداشته باشد، نمی‌تواند برای امروز شعر بگوید.
 
پس به اعتقاد شما شعر تنها کارکردی امروزی دارد. پس تکلیف آیندگان چه می‌شود؟
محمدعلی بهمنی در برخی مواقع می‌گوید که فلانی شاعر آینده است و من با تمام ارادتی که نسبت به ایشان دارم، نظرم مخالف نظر وی است؛ چراکه کسی از آینده خبر ندارد و دادن لقب شاعر آینده کاری محال است. برای مثال شاعران بسیار زیادی در دهه 40 و 50 اسم و رسم داشتند، پرطرفدار بودند اما امروز نامی از آنها شنیده نمی‌شود و کسی آنها را نمی‌شناسد. شفیعی کدکنی در یکی از آثارش  به شاعری می‌گوید: «مردک مردم زمان خودت نمی‌فهمند چه می‌گویی بعد ادعا می‌کنی که شاعر آینده هستی» این جمله دقیقا وصف حال برخی از شاعران امروز است.
 
شما چند وقت پیش گزیده‌ای از اشعار «طالب آملی» را راهی بازار شعر کردید که اتفاقا با استقبال خوب جامعه ادبی روبه‌رو شد و تعصب خاصی هم روی شعر گذشتگان دارید. دلیل این همه تاکید روی آثار گذشتگان چیست؟
انسان زاییده گذشتگان خود است؛ این یعنی ما با تجربه گذشتگان زندگی می‌کنیم؛ به همین دلیل، می‌دانیم که فلان درخت در فلان منطقه رشد نمی‌کند و باید در این منطقه درختی دیگر بکاریم. در چنین شرایطی کدام یک از شاعران امروز را می‌توان با اخوان و شاملو مقایسه کرد. شاعران گذشته به تمام شعرهای شاعران قبل از خود تسلط داشتند، کتاب‌های روز را می‌خواندند و با دنیای ادبیات زندگی می‌کردند اما امروز شاعران ما دور هم جمع می‌شوند و کارتون نگاه می‌کنند؛ در چنین شرایطی شما از این نسل چه انتظاری دارید؟ نسلی که همه وقت‌شان صرف تلفن همراه‌شان می‌شود.

پس شما هم از آن دست افرادی هستید که معتقدید تکنولوژی به ما لطمه زده است؟
واقعیت این است که ما ایرانی‌ها از هیچ‌کدام از از ظواهر مدرنیته به‌درستی استفاده نمی‌کنیم و به همین دلیل مسیر رشد انسانی را به‌صورت برعکس طی می‌کنیم. شما در فیلم‌ها و عکس‌هایی که از جوامع اروپایی منتشر می‌شود دقت کنید، خیلی سریع متوجه می‌شوید که مردم این کشورها به اندازه ما به تلفن همراه وابستگی ندارند. امروزه زندگی بسیاری از مردم ما توسط موبایل اداره می‌شود و اگر تلفن همراه‌شان گم شود به مشکل برمی‌خورند. به اعتقاد من از زمانی که ما آدم‌‌های اینترنتی شدیم بدبختی به دیار ما آمد.
 
منظور شما از اینترنتی شدن چیست؟ آیا استفاده از تکنولوژی برای تسریع امور کار اشتباهی است؟
استفاده از تکنولوژی به خودی خود ایراد ندارد اما نکته‌ای که مهم است، استفاده درست از تکنولوژی است. من معلم ادبیات هستم؛ به دانش‌آموز می‌گویم که درباره فلان موضوع تحقیق کن می‌رود و برای من مطلبی کپی‌شده می‌آورد. به او می‌‌گویم که منبع این اطلاعات کجاست؟ می‌رود و منبع را کپی می‌کند و می‌آورد! یعنی حتی منبع را هم دانلود می‌کنند. در دنیای امروز، همه چیز کوتاه مدت شده است؛ بنابراین نباید به تاثیرگذاری امکانات دل خوش کنیم. وقتی دانش‌آموز یک ساعت و نیم در کلاس منتظر است تا صدای زنگ به صدا دربیاید و سراغ تلفن همراه برود، شما انتظار دارید که چه اتفاقی در زنگ ادبیات رخ دهد. من در این زنگ بچه‌ها را به شکل‌های مختلف و به ‌شدت تشویق می‌کنم اما معتقدم که ما نسلی را تربیت نکرده‌ایم که حالا انتظار بهره‌برداری از آن را داشته باشیم.
 
مقصر چنین وضعیتی چه کسانی هستند؟
وقتی همه چیز جامعه ادبی و فرهنگی به نمایش تبدیل می‌شود، نباید منتظر اتفاق‌های خوب بود. وقتی برنامه مورد علاقه مردم ما «خندوانه» است و این برنامه به مردم درس اخلاق می‌دهد و شرایطی فراهم می‌شود که شومن‌ها به الگوهای جامعه تبدیل می‌شوند و هیچ حرفی از بزرگانی مانند منزوی و شاملو نیست، باید انتظار چنین شرایطی را داشت. متاسفانه در روزگار ما شاعرانی هستند که به دلیل شهرت به این حوزه آمدند و اگر از آنها سوال کنیم که حافظ چندسال بعد از سنایی متولد شده است یا سعدی متولد چه قرنی است، جوابی برای گفتن ندارند. در جامعه امروز متن فراموش شده است و حتی این افراد کتاب چاپ می‌کنند که پز صف خریدشان را به جامعه بدهند. اعتراف می‌کنم که من هم به شهرت علاقه دارم اما شهرت داریم تا شهرت. زمانی شما از شعر استفاده می‌کنید تا به شهرت برسید و زمانی از شهرت استفاده می‌کنید تا به شعر برسید این دو کاملا با هم متفاوتند.
 
مثالی برای این موضوع دارید؟
شاملو، آثار بیهقی را تکه‌تکه کرد، قورت داد و بعد شروع به نوشتن کرد، اما امروز شاعران ما حتی نمی‌توانند از روی بیهقی روخوانی کنند. شاید به همین دلیل است که عده‌ای اعتقاد دارند که شهرت‌طلبی به آفت شعر امروز تبدیل شده است. اگر شاعران به شعر فکر کنند اتفاقات خوبی رخ می‌دهد، اما حواشی این اجازه را به آن‌ها نمی‌دهد. من شعر شاملو را دوست دارم اما حواشی مطبوعاتی او را نمی‌پسندم و معتقدم اگر شاملو فقط شعر می‌گفت و صحبت نمی‌کرد، بسیار موفق‌‌تر بود. شاملو پایش را جای پای گذشتگان گذاشت و به همین دلیل به موفقیت رسید. تی‌اس الیوت می‌‌گوید: «هر نوآوری اصیلی ریشه در سنت دارد» بنابراین تا ما گذشتگان خود را نشناسیم نمی‌توانیم به سراغ آینده برویم.
 
آدمی که به دنبال شهرت است، چرا باید به سراغ شعر بیاید؟ آیا حوزه‌های بهتری برای مطرح شدن وجود ندارد؟
این دوستان مسیر را اشتباه آمده‌اند و باید به سمت بازیگری یا خوانندگی می‌رفتند. اینها سودای شهرت‌طلبی را انتخاب کرده‌اند و اینترنت به آنها کمک کرده است تا به هدف خود برسند. این افراد به شعر آمدند؛ چراکه می‌دانستند بدون هیچ تلاشی می‌توانند به شهرت برسند و اندازه یک بازیگر محبوبیت کسب کنند. این جایگاه مفت و مجانی به دست آمده است؛ بنابراین دلسوز آن نیستند و به همین دلیل دچار توهم شده‌اند و خودشان را بین شاعران اصیل می‌بینند.
 
یکی از موضوعاتی که ما در پرونده شعر امروز آن را بررسی می‌کنیم، کارگاه‌های شعر است. آیا شما از وضعیت این کارگاه‌ها اطلاعی دارید؟
 در برگزاری کارگاه‌های شعر هیچ تایید، صلاحیت و گزینشی وجود ندارد و کسی رصد نمی‌کند که فردی که قرار است به بچه‌های مردم آموزش دهد، چقدر سواد ادبی دارد. اگر این افراد ادعای سواد و آموزش دارند بیایند یکجا جمع شوند و آیین‌نامه‌ای را تنظیم کنند تا هر آدم از راه رسیده‌ای به فکر برگزاری کارگاه شعر نباشد. گوته در جایی در وصف بازیگران ناشی تئاتر می‌گوید:‌ «باشد که صحنه، همچون طناب بندبازان به افراد نالایق جرأت راه رفتن برروی خود را ندهد.» من نیز می‌گویم کاش آن روز برسد که صحنه شعر چنین اجازه‌ای را به افراد ناشی ندهد؛ چراکه امروز می‌بینیم فردی که شعر حافظ را از رو غلط می‌خواند به خودش اجازه می‌دهد که به آموزش شعر بپردازد. جالب است برای‌تان بگویم که شاگردی که نمره 11 ادبیات از من گرفته است، به من می‌‌گوید که آقای معلم شعرهای فلانی را گوش داده‌اید که چقدر خوب است! متاسفانه وقتی تبلیغی از شعر خوب در جامعه نمی‌شود و ما منزوی و شاملو را به جوانان و نوجوانان معرفی نمی‌کنیم چنین اتفاقی رخ می‌دهد. دوستان فکر می‌کنند که کارگاه شعر برگزار کردن یعنی آموزش عروض و قافیه و نمی‌دانند که این ابتدایی‌ترین آموزش یک کارگاه‌است و ما باید در کارگاه‌های خود روشن‌بینی و روشنگری را به علاقه‌مندان آموزش دهیم. متاسفانه شرایط شعر امروز به این شکل است و ما فقط باید این دردها را تحمل کنیم.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط