به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، همزمان با انتشار رمان «شیفت گورستان» با ترجمه شاهین رشیدی، این کارگردان، فیلمنامهنویس و آهنگساز در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده، از نسبت عمیق خود با جهان داستان، بیخوابی، شبزیستی و عناصر دلهرهآور این اثر نوشته است؛ یادداشتی که بیش از یک معرفی ساده، خوانشی درونی از چرایی انتخاب و ترجمه این کتاب تازهمنتشرشده به شمار میآید.
در ادامه متن یادداشت شاهین رشیدی را میخوانید:
«همان اولین بار که کتاب را خواندم، متوجه وجه اشتراک بین خودم، نویسنده و اثر شدم، به شکلی که حس کردم من هم میتوانستم نویسنده این داستان باشم، چرا که فضای گوتیک و حس دلهرهای را در من بیدار کرد که معمولاً در روند فیلمنامههای من جریان دارد.
نهتنها داستان بلکه نویسنده هم شباهت های زیادی به من داشت، یکی از مهمترین ویژگیهای مشترک من با نویسنده، همین ماجرای بیخوابی و زندگی شبانه است که سالهاست درگیرش هستم. جالبتر اینکه خود داستان هم ریشه در رنج بیخوابی دارد و ماجراها حول محور افرادی است که درگیر بیخوابی و گرفتاریهای ناشی از آن هستند.
معمولاً دوستانم با اطمینان کامل از اینکه شبها مشغول کارم با من تماس میگیرند و خیالشان راحت است که مزاحم خواب شبانه من نمیشوند، که البته چند سالی است به علت تدریس در دانشگاه و متعاقباً نظم دادن به سیستم خواب و سرحال بودن در کلاس تلاش دارم تا مانند اکثریت مردم شبها بخوابم و روز بیدار باشم اما اگر بخواهم صادق باشم، زندگی و کار در طول روز برایم عذابآور است.

از جذابیتهای دیگر داستان به طور کلی چند بعدی بودن آن، پیچیدگیهای درونی شخصیتها، مستندسازی و ایجاد فکت، تلفیق علم و هنر به شکل کاملاً مدرن بود که ناخواسته من را جذب داستان کرد و سخت میشد از ترجمه آن چشمپوشی کنم. اشتیاقم به ترجمه «شیفت گورستان» از این جهت بود که تمایل داشتم حس عجیبی را که داستان در من بهوجود آورده به دیگران هم منتقل کنم؛ خصوصاً در این زمانه که همهچیز در تماشای ویدئوهای چند دقیقهای در سوشال مدیا خلاصه میشود و متاسفانه هیچ عمقی در متن یا موضوع رعایت نشده و تامل و تفکری در کار نیست.
احساس من این بود که این داستان میتواند مکثی ایجاد کند و ما را با خودش به دل ماجراها و شخصیتها ببرد، طوری که هم مورد پسند مخاطب امروزی باشد و هم پیامش را به جذابترین شکل ممکن انتقال بدهد.
از طرفی علاقه من به ژانر وحشت و دلهرهآور معمولاً مثل مغناطیس عمل میکند و در همهی زمینههای هنری مثل فیلمسازی، موسیقی، عکاسی و ادبیات به طرز ناخودآگاه جذب آثاری در همین زمینه میشوم، از نمونه فیلمهای من مثل «نُه» و «مایل به قرمز» که به تازگی از پلتفرم فیلمنت پخش شده، میشود حدس زد که در ذهنم چه میگذرد. من از نوجوانی به ژانرهای علمی-تخیلی، نوآر، رازآلود، وحشت و جنایی علاقهمند بودم و حتی در زمینه موسیقی هم نمونهکارهایی با همین فضا و حس و حال دارم.
اوج و فرود دنیای داستان و پیچیدگیها و ظرافتهای درونی و رفتاری شخصیتها همیشه برای من جذاب بوده، به همین دلیل چه کتابخوانی و چه نوشتن و ترجمه از آن جهت که من را به دل ماجراهای تازه دعوت میکند، هیجانانگیز است. در کتاب شیفت گورستان، شخصیتها به شکل بینظیری بادقت و عمیق طراحی شدهاند، طوری که رفتارها و عکسالعملهایشان در جریان اتفاقات بسیار منطقی و باورپذیر بوده و حس همدلی و همذاتپنداری مخاطب را تحریک میکند. یکی از نقاط عطف داستان چگونگی وصل شدن این آدمها به یکدیگر و نقطه اشتراکشان با هم است، دورهمی آنها در یک گورستان متروکه ایدهای است که به ذهن کمتر کسی خطور میکند.
به عنوان یک فیلمنامهنویس که مدتهاست با کتاب فوقالعاده «نجات گربه» در زمینه فیلمنامهنویسی آشنا هستم، فکر میکنم روند ماجراها و تحول شخصیتهای شیفت گورستان به اصول و قواعد موجود در این کتاب معتبر بسیار نزدیک است.
از همین جهت پیشنهاد خواندن این کتاب به دوستان فیلمنامهنویس هم خالی از لطف نیست.
یکی دیگر از موضوعات اصلی کتاب که به شکل ماهرانه و ظریف طراحی شده، اعتماد به تبلیغات و فضاسازی دروغینی است که صرفاً در جهت کسب درآمد برای برخی تولیدکنندگان دارو و به نفع آنها در حال گسترش است و گاهی مردم با انگیزه رهایی از درد، خود را گرفتار رنج و مصیبت بزرگتری میکنند که هیچ راهی برای خلاصی از آن وجود ندارد.
از نمونههای آن میتوان به استفاده بیرویه از مکملهای انرژیزا، قرصهای آرامبخش یا شادیآور و داروهای کاهش وزن اشاره کرد که گاهی برای مصرفکنندگان خطر مرگ بههمراه دارد و منجر به آسیبهای شدید میشود.
در کل، «شیفت گورستان» مجموعهای بینظیر از ارجاعات متعدد است که به زمینههای مختلف مثل زیستشناسی، سینما، موسیقی، رسانه و نمایش برمیگردد و علاوه بر روایتی جذاب و ماهرانه، مجموعهای از اطلاعات ادبی و هنری را به مخاطب منتقل میکند بی آنکه ذرهای شعارزدگی به همراه داشته باشد یا کسالتآور باشد و شاید انتخاب ویژهای برای نوجوانان و جوانان که کمتر به سمت کتاب سوق پیدا میکند، باشد.
از مهمترین ویژگیهای این اثر، تصویری بودن روایت آن است بی آنکه شرح طولانی و مفصلی از مکانها، موقعیتها و شخصیتها داشته باشد. همهچیز به شکل ظریفی در روند داستان، دیالوگها و عکسالعمل شخصیتها بروز پیدا میکند و همراهی با آن نه تنها لذتبخش که با کشف و شهود همراه است و گرهگشایی و نقاط عطف تا حدی مثل فیلمنامه و نمایشنامه عمل میکند و تعلیق موجود در داستان مخاطب را مجاب میکند تا کتاب را به صورت پیوسته و بدون تقطیع بخواند و لذت ببرد.
نظر شما