به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از نیویورک تایمز، بسیاری از جلدهای کتاب عمداً شبیه هم طراحی میشوند. وقتی تصویری خاص روی کتابی مینشیند که دل و ذهن مخاطبان را تسخیر میکند، زیباییشناسی آن بهناچار—و عامدانه—بارها و بارها تکرار میشود، تا وقتی که این میانبر بصری از نفس میافتد. از نظر مالی، این منطق بینقص است؛ از نظر هنری، مشوق همرنگی است. این ذاتاً بد نیست. اگر جلدی خواننده را دعوت کند، شاید کلمات کتاب ذهن او را بگشاید. همه برندهاند.
«مت دورفمن» مدیر هنری سرویس کتاب روزنامه نیویوزک تایمز می نویسد: «با این حال، بد نیست جلدهایی را تجلیل کنیم که این کار را نمیکنند. در طول سال خواندن و ورقزدن، بارها به جلدهایی برخوردم که کاملاً شبیه «جلد کتاب» نبودند. بعضی مثل هشدار رفتار میکردند، بعضی خودشان را به آژیر ارتقا داده بودند، و دستکم یکی از آنها بیمحابا به سراغ زیستجهان بصری نادیدهگرفتهشده یک مرور طولانی و تماماً متنی تولیدشده با هوش مصنوعی رفت. آیا اینها ترفندهایی برای جلب توجهاند؟ آیا برای بقا در اقتصاد توجهِ کوتاهمدت تایید شدهاند؟ آیا نتیجه تلاشهای پنهانی طراحان برای جا دادن ردی از بیان شخصیاند؟ امیدوارم همه اینها باشد. خواندن تا حدی بهخاطر توانش در بهاشتراکگذاری چند ایده مرتبط در قالبی محدود دوام آورده است. طراحی هم میتواند همین کار را بکند.»

مدرنیزاسیون
اثر: الین کاستییو | طراحی: لین باکلی
عنوان کتاب واژهای آشناست که در فضای آنلاین و گفتار سیاسی معنای تازهای یافته است. گرچه طراحی، پیوند تایپوگرافی مدرن با هنر قدیمی را دنبال میکند (نقاشی «تحسین» اثر ویتوریا رجیانی، ۱۹۳۸)، تازگیِ این جلد در اصرار پرسروصدای تصویر برای حرکت خلاف آرامش عینیِ القاشده توسط عنوان است. بسیاری از ایندست طراحیها چشمکی میزنند؛ این یکی با جیغی همیشگی خودش را اعلام میکند.

سلب حق اقامه دعوی گوتیک
اثر: هریس لَهتی | طراحی: آدریانا تونلو و رودریگو کورال
این جلد کمتر دعوتی برای خواندن رمان است و بیشتر فراخوانی آشکار برای رها شدن به امیال تماشاگرانهای که معمولاً درباره املاک، تصاویر نظارتی یا داستانهای ارواح سرکوب میکنیم. اگر از نسبت میان پیکره درخشانِ تصویر بالا و همتای بیدرخشش در پایین دچار دلهره میشوید، دقیقاً همین مدنظر بوده است.

هوای داغ
اثر: مارسی درمنسکی | طراحی: جنت هنسن
برای رمان عاشقانهای طنزآمیز که بالن هوای داغِ سقوطکرده را هم نماد و هم ابزار پیشبرد داستان میکند تا طبقه میلیاردرها را به سیخ بکشد، انتخابِ نمایی بهشدت برشخورده از همان بالن—در حال کش آمدن تا آستانه ترکیدن—هوشمندانه است. این انتخاب، ناکامی جنسی را هممعنای تورم اقتصادی میکند. و زیباست: از دور که روی قفسه کتابفروشی ببینیدش، ممکن است آن را مجسمهای جاافتاده از جایش تصور کنید.

چراغ قوه
اثر: سوزان چوی | طراحی: جون پارک
به ما آموختهاند چشمانداز کجشده روی جلد کتاب نشانه خطر است. برای خوانندهای که قدم بعدی را برمیدارد و رمان را میخواند، انتخابهای آرامترِ روی جلد غنیتر میشوند. آنچه صرفاً منظره بود، حالا شاید به پرچم شباهت پیدا کند—اما ملیت این پرچم، که تا حدی زیر اقیانوسی که شخصیتها را واژگون میکند پنهان شده، چندان قطعی نیست. طراحیای فریبنده در سادگی که با یک حرکت، به طرح، شخصیت و مضمون ادای احترام میکند و توجه را پاداش میدهد.

شک های هاربر
اثر: ببه اشلی | طراحی: جک اسمیت
واداشتن خواننده به رمزگشایی دوباره از عنوان مجموعه شعر و نام نویسنده—با دو تایپفیس متضاد و نوارهای رنگی همپوشان—راهی صمیمی و درخشان برای اجرای زندهی خودِ «تردید» است. فقط سه ثانیه نگاه کردن، واکنشِ دوبارهدیدن را برمیانگیزد تا مطمئن شوید درست خواندهاید؛ طراحی، تردید را به تجربهای یکبهیک بدل میکند.

جستجوها
اثر: واهینی وارا | طراحی: لیندا هوانگ
بازاریابی کتابی با ارائهای اینچنین عامدانه بیگانهکننده، خلافآمد است—حتی اگر بیگانگی از خود یکی از مضامین اصلی باشد. شایسته تحسین است که فرصتِ جلب توجه را در کنار هم نشاندنِ لحن استریل و غیرشخصیِ یک مرور به سبک ChatGPT با دریایی از کتابهایی که سخت میکوشند «متفکرانه» به نظر برسند تشخیص داده است.

چیزی فاسد
اثر: اندرو لیپستاین | طراحی: نا کیم
میشود گفت قاب گرفتنِ نوزادی با فریادهای اغراقآمیز روی جلد رمانی درباره نوزادی با فریادهای اغراقآمیز، گلِ آسانی است. مخالفتی ندارم. اما نزدیکی ناراحتکنندهی این پرتره رنج به عنوان کتاب، پرسشی آشنا را برای هر والدِ نوزاد زنده میکند: این فریاد، نومیدی اگزیستانسیال است یا صرفاً مسئله پوشک؟ بهطور اتفاقی، تصویر شاید بازتابِ شیوه محبوبِ بیان در میدان عمومیِ ۲۰۲۵ هم باشد.

روی ساعت
اثر: کلر بَگلَن | طراحی: اریک کارتر
اگر بعد از خوردن فستفود، به تابلوهای شاد و هندسی آن خیره شدهاید—و تفاوت میان انرژی بصریِ نمایش و رخوتِ پس از غذا را حس کردهاید—وارونگیِ میان این تایپوگرافی و عنوان رمان آشناست. چکههای خوشحال میتوانند کچاپ باشند، بله؛ اما به همان اندازه میتوانند به خون و عرقِ ریختهشده در کارِ شخصیت اصلی اشاره کنند.

سایه
اثر: سم بلاک | طراحی: کریس آلن؛ عکس: جیسن فولفورد
«فقط عکسِ درست را پیدا کن» راهبردی مورب اما قدرتمند برای موضوعات پراکنده و واقعی است. اینجا استدلالی قانعکننده میبینیم که کاوشی کتابطول درباره سایه نهتنها موجه است، بلکه دقیق، سرگرمکننده و بسیار محتمل است که نگاه شما را به چیزی گسترش دهد که معمولاً فقط وقتی به آن فکر میکنید که عرق کردهاید.

هریت توبمن: زنده در کنسرت
اثر: باب دِ درگ کویین | طراحی: چلسی مکگاکین
داستانی که باید شوخطبعی، سرکشی، شادی و موسیقی را در چند میلیثانیه منتقل کند، بیآنکه پیوستار تاریخیِ سختگیرانهاش را حذف کند. پیچیدگی دیگر: دو تصویر با دو سبک متفاوت. معمولاً چنین چیزی به جلدی بیشطراحیشده میانجامد؛ اینجا اما به همان اندازه صریح و مطمئن است که صدای نویسنده.

به خاطر دارم
اثر: جو برینارد | طراحی: دیوید پیرسون
عنوان خاطرات بلافاصله قابل تشخیص است، با آنکه هرگز کامل نوشته نمیشود—به لطف انتخاب یکی از سادهترین تایپفیسها. چاپ عنوان در نه تکرار با حذفهای متفاوت، برای تاکید بر خطاپذیریِ موضوع، از هوشمندیِ صرف فراتر میرود و با حروفِ تنها، چیزی عمیقاً انسانی را به چنگ میآورد. نوشتن هم همین کار را میکند.
نظر شما