حسین جنتی شاعر و منتقد یادداشتی درباره مجموعه شعر «حتی همین گلدان خالی عاشقت بود» سروده شیرین خسروی در اختیار خبرگزاری کتاب ایران قرار داده است.
«من بشدت نگران شعرمعاصرم» این جمله مشترکِ همه کسانی ست که بر خود گمان شاعری بردهاند! خود من بارها این را از دهان آدمهای مختلف شنیدهام ، همین چند مدت پیش خانم دکتری رفتند پشت تریبون و این جمله را با دلایلِ کاملا منطقی و پسندیده گفتند اما متاسفانه در پایان صحبتهایشان شعری از خودشان خواندند که کاملا با دلایلی که برای ضعف شعر امروز برشمردند منطبق بود!
آنها که واقعا و عمیقا برای شعر این روزگار نگرانند کسانی هستند که تلاش میکنند «شعر» بگویند و تا حد ممکن راه را بر پرچمدارانِ دروغینی که در پی ایجاد دار و دسته در ادبیاتند ببندند، من که بواسطه علاقهام به شعر میکوشم تا از هرآنچه در این روزگار «به نام شعر» اتفاق میافتد آگاه باشم، کمابیش کتابهای منتشر شده را به هرطرق تورقی میکنم تا بتوانم به برآیندی از شعر این روزگار دست بیابم، این کار دستِ کم برای خودم معیاری خواهد ساخت برای تشخیص راه از چاه، در میان کتابها و جزوههای شعر این سالها به مجموعههای قابل توجهی برخوردم و آنها را در کتابخانهام نگه داشتم و مابقی را به چرخهی بازیافت برگرداندم!
به همین ترتیب کتابهایی را که نگه میدارم با معیاری که برای خودم ساختهام میسنجم و جایشان را در قفسههای کتابخانهام مشخص میکنم، برخی را لازم است هر از گاهی نگاه کنم، برخی باید دمدست باشند، برخی باید باشند چون ممکن است به کار بیایند و الی آخر... مجموعه غزل «حتی همین گلدان خالی عاشقت بود» جزو همین کتابهایی است که مدتهاست به دلایلی از قفسه کتابهای من بیرون نرفته، سراینده مجموعه را که خانم شیرین خسروی باشند سالهاست که میشناسم و میدانم سالها پیش از این که من اولین مجموعهام را منتشر کنم صاحبِ کتاب بوده و اشاره به تقدمِ ایشان را لازم میدانم.
اگرچه از این دست که خانم خسروی میسرایند میشود چندشاعر دیگر را نیز برشمرد اما از وجوهی شعر خانم خسروی بوی برتری دارد، بویی که باید به مراتب گیراتر و قویتر شود تا موجبات اختلافِ خسروی و «دیگران» را تا حدِ یقین فراهم آورد.
اولین نکته این است که در شعر خانم خسروی میتوان ردپای توجه به زبان را پیدا کرد، گمان میکنم شاعر در حال دانستنِ تفاوتِ زبانِ کاربر و «زبان شعر» است و برای این میشود دلایلی یافت ، به این بیت نگاه کنید:
دادم عنان زندگیام را به عشق تو
از اختیارِ عقل گذشتهست کارِ من!
این نحوهی استفاده از زبان به من میگوید که شاعر میداند که اگر بیش از حد به زبانِ باصطلاح «مردمِ روزگار» نزدیک شود خطرِ «بیمزهگی» شعرش را تهدید خواهد کرد! بیمزهگیِ بزرگی که گریبانِ شعر امروز را گرفته و : مرا نیز نگران کرده است"!
یا چون نسیم از گیسوانم میگذشتی،
یا سرمه میکردی غبار دامنم را...
اگر شاعر این وضیعیتِ بینابینی زبان را که نه کهنه است و نه آنقدر نو که هیچ کاری با آدم نکند را حفظ کند بنظرم هر روز که از خواب برمیخیزد یک قدم پیش گذاشته است زیرا اگر موضوعِ زبان پنجاه درصدِ شعر نباشد قطعا نیمی از آن هست!
از دیگر نکات شعر خانم خسروی «شیطنتهای شاعرانه» است که در شعر مبتدیان نمیتوان ردی از آن جست، مقصودم از شیطنت شاعرانه این است که شاعر شما را ناچار کند که لبخند بزنید یا ابرویتان را بالا بیاندازید و دست مریزاد بگویید، این نمک پراکنیها لازمهی شعر است و اگر نباشد نیمِ دیگر شعر لنگ خواهد زد:
دکمهای از پیرهنت مانده است
با تو "کمی" فاصله دارم هنوز
حالا مخاطب باید از خودش بپرسد که آیا یک دکمهی بازنشده مانده است؟ یا هیچ یادگاری از معشوق نمانده جز یک دکمه؟! و این شیرین کاریها که نمونهاش را میتوان چند جای دیگر این مجموعه جُست بنظرم تفاوتهایی را بوجود آورده که توانسته بین خانم خسروی و دیگران " کمی" فاصله بیاندازد.
برای ایشان آرزوی موفقیت دارم و امیدوارم تمام توانش را صرفِ غزل کند زیرا چند شعر آزاد از ایشان دیدم و نگران شدم که آن چیزها وقتِ عزیزِ "غزل" را بگیرد.»
«حتی همین گلدان خالی عاشقت بود» سروده شیرین خسروی، در 64 صفحه، به بهای 5500 تومان توسط انتشارات فصل پنجم منتشر شده است. این کتاب جزو نامزدهای بخش شعر جایزه ادبی پروین شده بود.
نظر شما