یکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۰۰
سینایی: ماهیت دولت پهلوی نخست دولت مطلقه است/ رحمانیان: تعیین دولت‌های ایرانی با مفاهیم غربی امکان‌پذیر نیست

وحید سینایی در نشست «ماهیت دولت رضاشاه» گفت: «ضعف‌ها و ناکامی‌هایی که در ارکان حکومت رضاشاه اتفاق افتاد، باعث شد تا دولت به جای اتکا به جنبش‌های اجتماعی در شکل‌دهی دولت مطلقه مجبور شد به نیروها، نهادها و ابزارهای خود متوسل شود.» داریوش رحمانیان نیز اظهار کرد: مولفان و مورخان غربی مانند جان فوران در اثر خود از مفاهیم غربی در تعیین ماهیت دولت‌های ایرانی استفاده کرده که تطبیق این مفاهیم در ایران امکان‌پذیر نیست.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست «ماهیت دولت رضاشاه» با سخنرانی دکتر وحید سینایی، دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی مشهد، دکتر محمدسالار کسرایی، استاد علوم سیاسی و رئیس دانشگاه آزاد اسلامی قم و دکتر داریوش رحمانیان، دانشیار گروه تاریخ دانشگاه تهران شنبه 15 اسفندماه در پژوهشکده تاریخ اسلام برگزار شد. دبیری این نشست را رحمانیان به عهده داشت.

ناسیونالیسم رضاشاهی در میان مردم نفوذی نداشت

سینایی گفت: پروژه اصلاح و نوسازی در دین نیز که با کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» آغاز شد و به نظر بنده تالیف این کتاب گام بزرگی در راستای نوسازی فکر سیاسی در نزد اندیشمندان دینی بود بعدا با موانع و مشکلاتی روبه‌رو شد و عملا آن مشروعیت‌بخشی محدودی که به دولت غیردینی اعطا شد و در کتاب آیت‌الله نائینی آمده، تداوم پیدا نکرد. این هم به دلیل رویکرد مشروطه‌خواهان و روشنفکران و حامیان رضاشاه بود و اختلافی که میان روحانیون و مشروطه‌خواهان و روشنفکران افتاد نگرانی‌های روحانیون را تشدید کرد. بنابراین سرنوشت همراهی روحانیون با روشنفکران مشروطه‌خواه متوقف شد.
 
وی با اشاره به ضعف و تفرقه میان ناسیونالیست‌ها افزود: آن نیروهای اجتماعی که اساسا می‌توانستند حامیان اجتماعی ناسیونالیست باشند در ایران ضعیف بودند و رهبران ایلات و عشایر، زمین‌داران همه در زمره نیروهای مخالف ناسیونالیست عصر رضاشاه به شمار می‌آمدند و تنها حامیان آن تعدادی از روشنفکران، بازرگانان، تجار و بخشی از روحانیونی بودند که در میان مردم پایگاه اجتماعی قدرتمندی نداشتند. آن ناسیونالیسمی که بعدها در این دولت به ناسیونالیسم رسمی تبدیل شد یک ناسیونالیسم باستان‌گرایانه بود که نفوذی در میان مردم نداشت و چه بسا که به تفرقه هم دامن می‌زد.
 
این دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه فردوسی اظهار کرد: بنابراین به نظر بنده این ضعف‌ها و ناکامی‌هایی که در ارکان حکومت رضاشاه اتفاق افتاد، باعث شد تا دولت بیش از آن که بخواهد به ایدئولوژی‌ها و جنبش‌های اجتماعی در شکل‌دهی به دولت مطلقه اتکا کند، مجبور شد به نیروها، نهادها و ابزارهای خودش متوسل شود. این وضعیت باعث تمایل دولت به ابزارهای زور شد و کاربرد روش‌های آمرانه افزایش پیدا کرد. این در حالی است که باید زور کمتر مورد استفاده قرار گیرد و به عنوان آخرین ابزاری باشد که دولت به آن تکیه می‌کند.
 
سینایی بیان کرد: به همین دلیل ارتش برای استفاده از حفظ تمامیت ایران تشکیل شد و در یکی دو سال نخست تاسیس آن خدمات درستی را انجام داد، اما به دلیل انتخاب روش نادرست، ده دوازده سال سرگرم سرکوب ایلات و عشایر و تخته‌قاپو کردن آنها شد. به این ترتیب به تدریج این ارتش ماهیت ملی خود را از دست داد.
 
وی عنوان کرد: از لحاظ ارکان دولت مطلقه، دولت رضاشاهی شبیه دولت مطلقه اروپایی بود. در اینجا هم دربار وجود داشت؛ درباری که تیمورتاش آن را سامان داد و مرکز اصلی تصمیم‌گیری‌ها بود و در کنار آن دیوانسالاری و ارتش نیز وجود داشت که مشابه سایر جوامع عمل کردند.
 
مولف کتاب «دولت مطلقه، نظامیان و سیاست در ایران» اظهار کرد: به باور من دولت رضاشاه را با چارچوب نظری دولت مطلقه می‌توان توضیح داد و تبیین کرد. استقلال نسبی آن از طبقات اجتماعی قابل شرح و هم کارکردها و کار ویژه‌های سه‌گانه آن قابل بیان است و بعد با استناد به همین نظریه می‌توان توضیح داد که چرا با دولت‌های مطلقه در اروپا تفاوت‌هایی داشت و نتوانست کارکردها و کار ویژه‌های خودش را به سرانجام برساند و به طور طبیعی آنچه در اروپا رخ داد و باعث شد دولت‌های مطلقه به طور طبیعی به دولت‌های مشروطه تغییر شکل دهند، در ایران رخ نداد.
 
ریشه‌های دولت مطلقه در دولت‌های مدرن اروپایی

 کسرایی گفت: دولت در دوره پهلوی نخست دولتی مطلقه بوده و دلیل این مدعا این است که دولت در این زمان نه مانند دولت‌های قبلی بود و نه می‌توانست مدرن باشد. افرادی که از این دولت، به دولت مدرن یاد می‌کنند در واقع دچار اشتباه شدند. در حالی که زمینه‌های ظهور دولت‌های مدرن در ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم آغاز شده بود و به عبارتی از نیمه دوم عصر ناصری مقدمات ظهور دولت مطلقه در ایران فراهم شده و دولت ناصری مجبور شد برخی از نهادهای بوروکراتیک را برای اداره امور به وجود بیاورد و در این زمان نخستین، زمینه، بنیان یا بدنه نیروهای نظامی در ایران شکل گرفت.
 
وی ادامه داد:  پلیس جنوب، لشکر قزاق، ژاندارمری و بقیه کارها در دوره ناصری شکل گرفت. بنابراین رضاشاه وارث حکومتی است که در واقع ساختار بزرگ تاریخی آن در یک برهه‌ای دیگر فراهم شد و وی در زمانی دیگر بر چرخ لوکوموتیو سوار شد. از طرفی ورود و ادغام ایران در نظام جهانی، فشارهای اقتصادی و نظامی بین‌المللی، بی‌نظمی، آشفتگی و کشمکش‌های داخلی، رونق تجارت به مفهوم جدید آن، رشد شهرنشینی و ظهور اقشار دارای زندگی متوسط به این قضیه (رفتن به سوی دوران مدرن) کمک کرد.  
 
مولف کتاب «چالش سنت و مدرنیته در ایران از انقلاب مشروطه تا 1320» بیان کرد: ظهور تعارضات میان مذهب و سیاست از یک طرف و رشد ضرورت توجه به صنعت و تکنولوژی از اواسط دوره ناصری، دوره‌ای خاص را رقم زد؛ دوره‌ای که در آن ظهور و بروز عقاید جدید درباره سیاست و قدرت، تهدیدهای خارجی و فقدان زیرساخت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و فرهنگی لازم (با وجود پیوسته شدن اجباری ایران به حاشیه نظام جهانی) همه اجبارهایی بودند که وجود داشتند.
 
کسرایی اظهار کرد: دولت‌های مطلقه به دلیل شرایط ساختاری و تاریخی شکل گرفتند که در ایران نیز این شرایط تقریبا در دوره رضاشاه وجود داشته است. اگرچه این دولت‌ها ممکن است قرن‌ها تداوم داشته باشند به طوری که در اروپا برخی از این دولت‌ها 300 سال و در برخی مناطق تا 400 سال نیز تداوم پیدا کرده و هنوز در برخی از جاها ریشه‌هایی از دولت مطلقه در دولت‌های مدرن اروپایی وجود دارد. بنابراین هرچه قدر که حکومت‌ها در ایران تغییر پیدا کنند اگر ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی به آن حد از تغییر نرسد ورود به ایران به دولت مدرن با مشکل و دشواری مواجه خواهد شد.

تعیین نظام سیاسی ایران با تقلید مفاهیم غربی

رحمانیان گفت: هر دو سخنران، مفهوم دولت مطلقه را برای تبیین ماهیت دولت رضاشاه تشخیص دادند و به کار گرفتند. همان‌طور که دکتر کسرایی اشاره کرد برخی استادان شناخته شده تاریخ از جمله دکتر محمدعلی اکبری و دکتر علیرضا ملایی‌توانی، تعبیر دولت مطلقه مدرن را برای دولت رضاشاه به کار بردند که کسرایی با این تعبیر مخالف و نوعی پارادوکس را در این تعبیر می‌بیند.
 
وی افزود: ما در رابطه با تاریخ معرفتی با مشکل مواجه هستیم و مفاهیم را به شکل آشفته و متاسفانه به طور مقلدانه و منفعلانه به کار می‌گیریم. به عبارتی مساله‌ای که قبل از دوره پیشامدرن داریم همان مساله فئودالیزم یا بدیل‌های آن نظیر نظام آسیایی یا شیوه تولید آسیایی، استبداد شرقی و امثال این تعابیر است. ما در واقع بر اساس نظریه‌پردازی‌هایی که محققان و متفکران غربی درباره تاریخ خودشان و به تبع آن تاریخ ما انجام دادند، آن مفاهیم را به کار می‌گیریم.
 
این دانشیار دانشگاه تهران اظهار کرد: ما درباره تعیین نظام سیاسی ایران در دوران قدیم نیز مشکل داریم و نمی‌توانیم به طور قاطع و صریح بگوییم آن دوران فئودالیته، شیوه تولید آسیایی و یا استبداد شرقی بوده است و چه نظامی از نظر اجتماعی داشته و سپس بر اساس آن ماهیت دولت را در دستگاه تفکر مارکسیسم و دستگاه‌های فکری مشابه را در همان پارادایم قرار دهیم.
 
رحمانیان عنوان کرد: ما در عصر جدید و روزگار معاصر نیز مشکل مفاهیم داریم و در همین رابطه با پرسش‌هایی مواجه می‌شویم که آیا ایران به سرمایه‌داری رسیده است یا خیر؟ وضعیت ایران به لحاظ اقتصادی و اجتماعی در چه مفهومی جا می‌گیرد؟ در رابطه با اینکه سرمایه‌داری چگونه به ایران وارد شده با توجه به نظریه نظام جهانی والرشتاین که دکتر سینایی مطرح کرد که ایران در این نظریه جزء اقمار پیرامون قرار گرفته و وضعیتی را در ایران ترسیم کرده است که به آن سرمایه‌داری وابسته می‌گویند. همچنین جان فوران نیز در کتاب «ﻣﻘﺎوﻣﺖ ﺷﮑﻨﻨﺪه: ﺗﺎرﯾﺦ ﺗﺤﻮﻻت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ اﯾﺮان از ﺻﻔﻮﯾﻪ ﺗﺎ ﺳﺎﻟ‌ﮫﺎی ﭘﺲ از اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ» در ترکیب و تلفیق نظریه خود از همین مفاهیم توسعه وابسته استفاده می‌کند.

پرسش و پاسخ بحث پایانی نشست بود که میان سخنرانان و حاضران در جلسه مطرح شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها