در عموم کتابها و مقالاتی که درباره موضوع فمینیسم نوشته میشود این نکته مورد تاکید قرار میگیرد که فمینیسم یک عقیده یا یک مکتب مشخص و قابل تعریف نیست و به سختی میتوان هویت واحدی برای نظرگاههای متعددی که زیر این نام قرار میگیرند، ارایه کرد. مرتضی مردیها و محبوبه پاکنیا درکتاب«سیطره جنس» سعی کرده اند تا به تعریف فمنیسم در تمام مکاتب بپردازد.
اختلاف در تعریف فمنیسم
مردیها، در این کتاب با استناد به موارد اختلاف جدی، همچون برابر انگاری/ برتر انگاری، طبیعی انگاری/ فرهنگ انگاری و نظایر آن معتقد است: «شاید برجسته کردن دامنه اختلافات فکری و مواضع عملی فمینیستها هم جلوه دیگری از نگاه انکارآمیز و بیباور نسبت به زنان باشد. چون، علیرغم تاکیدی که بر تعدد و تعارض ایدههای مکتب فمینیسم میشود، به دشواری میتوان ادعا کرد که در مورد سایر مکاتب سیاسی ـ اجتماعی چنین چیزی وجود ندارد.»
بسیاری از کتابها که در مورد هر یک از این مکاتب، همچون سوسیالیسم، لیبرالیسم و نوشته میشوند، پس از شرح اختلاف نظرها، مواضع متعارض، جدا شدنها و حتی تکفیرهای متقابل به این نکته اشاره میکنند که نمیتوان از یک لیبرالیسم یا یک سوسیالیسم که اصول مشخص و مشترکی دارد سخن گفت، بلکه لیبرالیسمها و سوسیالیسمها وجود دارد. در این مورد کافی است نقدهای متقابل مارکس، پرودون، باکوئین، که هر یک سوسیالیسم دیگری را تخطئه میکرد، یا ردیههای متقابل لئین و کائوتسکی را مورد مطالعه قرار داد، یا به اختلاف آرای لیبرالهای کینزی همچون پوپر و لیبرالهای نئوکلاسیک همچون هایک توجه کرد، تا به وضعیت طیف گونه افکار در عموم مکاتب پی ببریم.
نویسندگان این کتاب معتقدند یکی از مرسومترین تقسیمبندیها که هرکدام از مکاتب سیاسی و اجتماعی میتوانند براساس آن به دو گرایش تفکیک شوند،رادیکال و غیر رادیکال است. یکی از تقسیمهای رایج فمینیسم هم تقسیم به لیبرال و رادیکال است که به نظر میرسد منظور از لیبرال همان غیر رادیکال باشد.
تفسیرهای نامساعد از زن
وجود تفسیرهای متفاوت از وضعیت نامساعد زنان، همراه با دیدگاههای مختلف در باب بهبود آن، به ظهور دست کم دو دیدگاه کلی میانجامد؛ دیدگاه همزیستی برابر که معتقد است ستمدیدگی زنان معلول عدم مساوات سیاسی و اجتماعی در برابر مردان است و آن را میتوان با اعطای حقوق سیاسی و اجتماعی مساوی به زنان برطرف کرد؛ دیدگاه دیگر جدایی طلبی است که معتقد است عامل ستمدیدگی زنان اساسا انقیاد جنسی آنان در برابر مردان است و فقط در جوامعی میتوان بر آن غلبه کرد که یا منحصرا زن باشند یا از مردان و نظامهای ساخته آنان تا حد امکان دوری کنند.
کسانی که به فمینیسم به معنای تساوی زن و مرد علاقهمندند، ممکن است نویسندگان خاصی را فمینیست بخوانند. برای مثال با معیار آنها پولین دلار بار مولف کتاب تساوی دو جنس (1673) یا ماری ولستون کرافت مولف کتاب احقاق حق زن (1791) میتوانند نمونه متفکر فمینیست باشند. برعکس، کسان دیگری که مردان را یا اکثرا هدایتناپذیر میدانند و فمینیسمی را ترجیح میدهند که در پی یک جامعه مجزای زنانه است، بیشتر احتمال دارد طرح ماری استل یا مدینه فاضله شارلوت پرکینز گیلمن را برگزینند.
مدینه فاضله برای زنان
در کتاب چهار بخشی «سیطره جنس» براساس طرح ماری استل، زنان باید از جامعه مردان که مانع تحقق میل طبیعی آنها به پیشرفت و تکمیل وجود آنهاست، کنارهگیری کنند؛ مدینه فاضلهای که گیلمن آن را در رمان هرلند مطرح کرده است و نیز جامعهای مختص زنان است. اگر بحث بر سر فمینیسم پیش از قرن بیستم باشد، میتوان مورد اول را فمینیسم لیبرال و مورد دوم را رادیکال نامید.
تساوی طلبی حقوقی و تغییرخواهی بنیادی در قانون هم میتواند نماد دیگری از لیبرالیسم و رادیکالیسم باشد. براساس طرح تساوی، باید زنان از جنبه قانونی با مردان مساوی باشند، و براساس طرح تغییر، باید مفاهیم و مقولات قانونی مردانه تغییر کنند تا تجارب زنان را نیز شامل شوند. طرح تساوی، اصالت قانون را به طور کلی انکار نمیکند اما قانون با گرایش مردانه را در ایجاد شرایطی برابر ناکافی میداند. اختلاف این دو طرح اصولا در پاسخی است که به مبنای فلسفی حقوق لیبرال میدهند. براساس این مبنا، قانون اصولاً، یک نهاد بی طرف، منطقی و منصف است که از فردی دفاع کرده و با مردم به طور یکسان برخورد میکند. طرح تساوی از ارزشهای حقوق لیبرال که به قانون نسبت داده شده است دفاع میکند، اما بین ارزشهای لیبرالی و رفتار قانونی فرق میگذارد و معتقد است که باوجود این ارزشها با زنان مثل مردان رفتار نمیشود.
فمنیسم لیبرال تا رادیکال
پاکنیا و مردیها در این کتاب، منظور از فمینیسم لیبرال را توضیح داده و معتقدند این نوع فمینیسم بیشتر قرن نوزدهمی است و فمینیسم رادیکال، بیشتر قرن بیستمی است؛ گاه هم فمینیسم لیبرال را به ایدههای مصالحهجو نسبت میدهند و فمینیسم رادیکال را به ایدههای منازعهجو، که روایتی از این در دهه هفتاد قرن بیستم شهرت یافت. اما شاید تعبیر دقیقتر این باشد که فمینیسم لیبرال را فمینیسمی بدانیم که از لیبرالیسم الهام گرفته است، بدون این که ضرورتاً همواره مصالحهجو و دارای درخواستهای سطحی باشد، ولی در عین حال برای نیل به مقاصد خود، تغییرات در بنیادهای جامعه را ضروری نمیبیند و به دنبال ساختن عالم و آدمی از نو نیست. در حالی که فمینیسم رادیکال در برابر این قرار میگیرد.
«سیطره جنس» از سوی انتشارات نی در 207 صفحه و به قیمت سه هزار و 600 تومان به فروش میرسد.
نظر شما