جواد افهمی در نشست «عصر تجربه» به لذت نوشتن و لزوم شجاعت در نویسندگی اشاره کرد. این داستان نویس گفت که در اوج مشغله کار مهندسی ساختمان، نویسندگی را انتخاب کرده است.
در ابتدای این نشست افهمی گفت: سالها پیش در شهرکی در حال ساخت به نام «پَرنَد» در حومه شهر تهران به عنوان مهندس ناظر فعالیت داشتم. به دلیل مسوولیت پر مشغلهام در این پروژه موقعیت جغرافیایی محل کارم و فاصله زیاد این محل با منزلم در تهران بیشتر ساعتهای روزم صرف کار در این مکان و رفت و آمد میشد.
نویسنده مجموعه داستان «چتر کبود» در ادامه توضیح داد: همیشه دوست داشتم خاطرات و اتفاقهای آن سالها را بنویسم، اما نمیتوانستم درباره این موضوع تصمیم بگیریم. این احساس نیاز در مراحل حساس و پایانی این پروژه به اوج خود رسید و من در یک روز و در واقع یک لحظه، مسیر زندگیام را به شکلی متفاوت رقم زدم و میان کار نظارت بر واحدهای ساختمانی این شهرک و نوشتن متنی که تنها ایده یک صفحه از آن را داشتم، نوشتن را انتخاب کردم. نظارت در مراحل اسکلتبندی ساختمان بسیار حساس است و در حال انجام وظایفم، حادثههای رمان در ذهنم شکل گرفتند و من از آن لحظه احساس خطر کردم!
وی اظهار کرد: بیتردید، اگر یک سال در این سمت و شغل طاقت میآوردم، قادر به خرید آپارتمانی 60 متری در محله نارمک تهران بودم. من همه چیزم را به صورت ارادی از دست دادم اما از سوی دیگر، چیزهای بسیاری از نوشتن به دست آوردم. به این ترتیب، نخستین اثر داستانیام به نام «سوران سرد» شکل گرفت.
نویسنده رمان «خورشید بر شانه راستشان میتابید» افزود: فارغ از این مساله که آیا رمان «سوران سرد» جایش را در ادبیات ایران باز کرده یا نه، زمانی که این رمان را مینوشتم، تجربه نوشتن رمان را نداشتم و در لحظه شروع نوشتن، نمیتوانستم پیشبینی کنم که این سوژه تا کجا پیش میرود و چه حاصل خواهد شد.
افهمی با بیان اینکه نویسنده باید در ویرایش نترس باشد، اظهار کرد: خوشبختانه من همیشه آنقدر قوی بودم که اگر بخشی از رمان یا اثرم را باعث افت کار نهاییام میدیدم، به راحتی میتوانستم صفحات زیادی از آن را پاره کنم و دور بریزم، حتی اگر این صفحات را بسیار دوست داشتم.
وی افزود: البته من برای چاپ «سوران سرد» نیز با مشکلات فراوانی روبهرو شدم زیرا این رمان از یک داستان اصلی و چندین داستان کوتاه در اطراف داستان اصلی شکل گرفته است. پس از ارسال این اثر به انتشارات سورهمهر آقای خسرو باباخانی این اثر را مطالعه و از آن تعریف کردند. در ادامه نیز آقایان امیرحسین فردی و محسن مومنی نیز «سوران سرد» را خواندند که البته برای مطالعه اقای مومنی، انتشار این اثر حدود 6 ماه در آب نمکِ چاپ ماند.
نویسنده مجموعه داستان «تاکسی سمند» ادامه داد: شما به عنوان نویسنده داستان را مینویسید اما پس از اتمام نوشتن، داستان از شما جدا میشود، فاصله میگیرد و در برابر خالقش قد علم میکند. پس از شنیدن خبر چاپ رمان «سوران سرد» من نیز این احساس را درک کردم.
وی با بیان اینکه پیادهروی، نقش محوری در نوشتنم دارد، توضیح داد: مجموعه داستانهایم در راه رفتنهایم شکل گرفته و میگیرد، نه در موقع نوشتن. در زمان پیادهروی، شخصیتهای داستانم ساخته و پرداخته شده و فضاسازی رخ میدهد. البته انتخاب واژهها نیز بسیار مهم است. من برای تکتک واژههایم وسواس قائل میشوم.
نویسنده «ستارههای دب اصغر» ادامه داد: برخی از نویسندگان برای دیالوگهای خوب و ناب، شخصیت یا داستان خلق میکنند که در واقع این کار مانند این است که شما سوییچ زیبایی دارید و برای آن سفارش بنز دهید. من هیچگاه اینطور نبودم و این قدرت را دارم که حتی با وجود تمام علاقهام به یک متن، آن را دور بریزم.
افهمی نوشتن را لذتبخش دانست و گفت: نوشتن، مسیری لذتبخش است، روح را میخراشد و پیوسته در حال کم شدن است.
جواد افهمی متولد سال 1343 در بجنورد و فارغالتحصيل رشته مهندسی عمران است. مجموعه داستان «تاکسی سمند» نخستين اثر داستاني اين نويسنده، در سال 1388 منتشر شد.
«سوران سرد»(انتشارات سوره مهر/ 1389)، «خورشید بر شانه راستشان میتابید»(نشر هيلا/ 1390) و مجموعه داستان «چتر کبود» (انتشارات افراز/ 1389) از آثار داستاني افهمي است.
نظر شما