رمان «سنجاق سينه» نوشته پروانه زاغزيان به چاپ رسید. به گفته نویسنده در این داستان «سنجاق سينه» به عنوان نماد نيازهاي يك زن مانند حس دوست داشته شدن به کار برده شده است.-
اين نويسنده درباره موضوع رمان «سنجاق سينه» توضيح داد: شخصیت اصلی این داستان که «لعيا» نام دارد، به تازگي شوهرش را از دست داده و خانوادهاش از او ميخواهند تا اندوه را كنار گذاشته و زندگيِ جديدي آغاز كند. در ادامه لعيا به اين نتيجه ميرسد كه اينبار بايد عاشق شود.
پروانه زاغزيان افزود: لعيا در سفري كه به همراه دوستانش به جنوب كشور دارد، با زن جواني آشنا ميشود كه سنجاق سينهاي به او هديه ميكند و به او ميگويد كه اين يك سنجاق سينه معمولي نيست و با رعايت شرط آن، ميتواني عشق واقعي را به دست آورده و هيچگاه از دست ندهي.
اين نويسنده درباره فرم اين كتاب گفت: اين اثر، داستاني خطي با يك سري فلاشبك به زندگي گذشته لعيا با شوهرش دارد كه در اين فلاشبكها گفتمانهايي نيز رد و بدل ميشود.
نويسنده كتاب «سنجاق سينه» در پاسخ به اين پرسش كه «آيا اين اثر را ميتوان در رده زنانهنويسي قرار داد»، اظهار كرد: جريان این رمان تنها به زنها معطوف نميشود. در اين اثر نخواستم كه تنها روي زن بودن تمركز داشته باشم. به هر حال در اين كتاب زنانگيهايي نيز وجود دارد اما اين موقعیت ميتواند براي مرد نيز وجود داشته باشد و حتي دغدغه يك مرد هم باشد.
وي با اشاره به اينكه اين موضوع اختصاصي قشر خاصي نيست، افزود: البته به دليل آنكه مردها اين مساله را بهتر پذيرفتهاند در نتيجه ميتوانند انتخاب بهتري هم داشته باشند. دغدغههاي زنانه در اين كار جريان دارد اما من خواستم موضوعي اجتماعي را به تصوير بكشم. من تنها سعي كردم احساس ناب تلنگر خورده را با فضاسازي كه انجام دادم، نشان دهم.
اين نويسنده درباره ديگر آثارش توضيح داد: كتابي با نام «پنج گنج نظامي گنجوي» دارم كه نتوانسته مجوز انتشار را دريافت كند و مجموعه آمادهاي با نام «موشكافي» نیز دارم كه شامل 25 داستان كوتاه است.
وي با بيان اينكه به قانون نشر كشور احترام ميگذارد، اظهار كرد: البته هيچگاه حاضر نيستم از تفكري كه براي نوشتن انتخاب كردهام لحظهاي كوتاه بيايم. من مينويسم چون از نوشتن لذت ميبرم و دغدغهام نوشتن است. هر نويسندهاي دوست دارد كه پس از سالها نوشتن، كتابي را منتشر كند تا از بازخورد مخاطبان نيز به طور وسيعتر باخبر شود. اما در هر حال نميخواهم برای چاپ آثارم دچار خود سانسوري شوم و اين موضوع به شدت مرا میآزارد.
در بخشي از كتاب آمده است: «همهشان را زير نظر داشته بود. گويي دچارشان شده بود. لبخندها و نگاههايشان را ميپاييد و حس ميكرد حالا دوست داشت براي هميشه كنارشان بماند. چقدر باهاشان احساس امنيت و رضا ميكرد. هيچوقت تا اين حد در اين زمان پر از درد آسوده و دلآرام نبود. چه بلايي به سرش آمده بود. وقتي رسيده بودند خانه، دويده بود توي اتاقش و مشتش را باز كرده بود. سنجاق سينه بر كف دستش برق ميزد.»
در پشت جلد كتاب آمده است: «مشتش را مقابل چشمهاي او گشود. حالا زيرزمين به دخمهاي سياه بدل شده بود. خواست كه بالا برود. خواست كه خانم ساماني را صدا بزند. اما چشمهايش از كف دست او جم نميخورد. آنچه در ديدرسش بود، بياختيار نفسش را به شماره انداخت.
اين چيه؟
يه سنجاق سينه.
سنجاق سينه؟
يه هديه از طرف من.
چشمهايش خطا نميديدند. بر كف دست سارا يك تكه طلايي برق ميزد.»
پروانه زاغزيان، نويسنده متولد سال 1355 در قزوين و فارغالتحصيل رشته روابط عمومي در مقطع كارشناسي است.
«پنج گنج نظامي گنجوي» و «موشكافي» از آثار اين نويسنده هستند كه هنوز منتشر نشده است.
پيشتر برخی از داستانهاي كوتاه اين نويسنده در هفتهنامههاي ولايت و حديث منتشر شده بود.
«سنجاق سينه» در 264 صفحه، با شمارگان هزار و 100 نسخه، به قيمت 11 هزار تومان و از سوي نشر آموت روانه بازار كتاب شده است.
نظر شما