پنجشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۰ - ۱۲:۱۷
ساختار «قصه در قصه» یادگار ادبیات ساسانی است

دکتر حمیدرضا توکلی در درس گفتارهایی درباره عطار گفت: در ایران قصه در قصه اسلوبی شناخته شده بوده است و نمونه​هایی در ادبیات ساسانی دارد. در این دوره، مساله ترجمه بسیار پر رنگ است و آثاری از زبان سانسکریت ترجمه می​شود. «سندباد نامه»، «طوطی نامه» و «کلیله و دمنه» نمونه​هایی از این آثار به شمار می​آیند.-

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا)، هفدهمين مجموعه از درس‌گفتارهايي درباره‌ عطار به بررسي سنجش ساختار «قصه در قصه» در منطق الطیر عطار و مثنوي معنوي مولانا اختصاص داشت که عصرچهارشنبه (21 دي) با سخنراني دکتر حميدرضا توکلي در مركز فرهنگي شهر كتاب برگزار ‌شد.

در این درس گفتار مطرح شد که از آشکارترين ويژگی هاي روايت مولانا در مثنوي، درآميختن قصه ها با يکديگر است. راوي در ميانه‌ روايت يک قصه، به قصه ای ديگر می گریزد و يا می کوشد دو قصه‌ پياپي را در پيوندد و گاه به روايت هم زمان دو قصه می پردازد. شيوه‌ «قصه در قصه» از ديرباز شناخته شده بود و در بسياري از آثار ادبي ايران و جهان به کار رفته است. عطار در مثنوی های خود به ويژه در منطق​الطیر از اسلوب «قصه در قصه» بهره برده است.

توکلی در ابتدای سخنانش گفت: قصه در قصه، اسلوبی کهن و باستانی است که به ویژه در روایات عطار و مولانا جایگاه برتری دارد. عطار و مولانا از بزرگترین راویانی هستند که به چنین شیوه قصه​گویی روی آورده​اند. پس برای شناخت جایگاه عطار در عرفان ایرانی، توجه به ساختار قصه در قصه اهمیت دارد.

نمی​توان از حدیقه سنایی به مثنوی مولانا راه یافت
وی اظهار کرد: این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که شاید بتوان از غزل​های سنایی به غزلیات مولانا رسید؛ اما هرگز نمی​توان از «حدیقه» سنایی به مثنوی مولانا راه یافت. برای شناخت مثنوی مولانا باید از تجارب و کارهای عطار گذر کرد. از این نظر عطار برای فهم تکامل روایت عرفانی، نقش تعیین کننده​ای دارد.

توکلی به شیوه قصه در قصه در ادبیات ساسانی اشاره کرد و با ذکر نمونه​هایی گفت: نشانه​های قصه در قصه را در کتاب​های ترجمه شده این دوره، همانند «سندباد نامه» و «طوطی نامه» و «کلیله و دمنه»، می​بینیم. در دوره​های بعد «هفت پیکر» نظامی را داریم که نمونه درخشان اسلوب قصه در قصه است. در کنار آن از سه منظومه عطار؛ «منطق الطیر»، «الهی نامه» و «مصیبت نامه» باید یاد کرد.

وی افزود: در این آثار یک قصه اصلی و مادر داریم و قصه​های فراوان فرعی. نکته این جاست که در اسلوب قصه در قصه، قصه مادر بسیار سطحی و ضعیف است. اما در روایت عطار قصه مادر، وزن افزون​تری از قصه های دیگر دارد. این نشان می دهد که عطار طرح قصه های خود را سنجیده ریخته است.

سلوک، درونمایه هر سه منظومه عطار است
توکلی که پژوهشگر برگزيده چهارمين دوره جايزه ادبي جلال آل​احمد براي كتاب «از اشارت​هاي دريا» بود، در ادامه سخنانش گفت: سلوک، درونمایه هر سه منظومه عطار است. پس باید آن آثار را سفرنامه های تمثیلی دانست و سفری آفاقی که رمزی از یک سفر درونی است. در این سفر، پیر و راهنما نقش موثر دارد و این فقط پیر است که قصه می​گوید. در واقع مقصود عرفا از نقل قصه، دگرگون کردن حال مخاطب است.

وی اظهار کرد: پس به طور طبیعی قصه​گویی به سمتی کشیده می​شود که مخاطب حس کند که در موقعیت قهرمان قصه قرار دارد. می​توان گفت که گوهر سخن عطار پایان​ناپذیری سلوک است. از این رو، «منطق الطیر» حتی برای بشر امروزی یک حس جستجوی مدام را القاء می​کند.

برخی ویژگی​های ساختار قصه در قصه
نویسنده كتاب «بوطيقای روايت در مثنوی» گفت: مساله گسترش پیرنگ هم در شیوه قصه در قصه وجود دارد. یعنی از طریق قصه​های اصلی، پیرنگ (طرح و معماری اثر) گسترش پیدا می​کند. نکته دیگر این است که در قصه در قصه، شیوه قصه درمانی هم وجود دارد.

وی به نمونه​اي در این زمینه اشاره کرد و گفت: برای نمونه، شهرزاد در هزار و یک شب، با گفتن قصه، پادشاه را درمان می​کند و به تکامل می​رساند و به تحول شخصیتی می​رساند. در «منطق الطیر» نیز هدهد با قصه​هایی که نقل می​کند، مرغان را آماده تحول می​سازد.

استاد ادبیات دانشگاه سمنان افزود: در بسیاری از اسلوب​های قصه در قصه، در قصه مادر گفت و گویی هست که قصه​های فرعی از دل گفت​و​گو های شخصیت​های قصه مادر بیرون می​آیند. در برخی نمونه​ها هم یک طرف گفت​وگو قصه می​گوید و طرف دیگر فقط شنونده است. چنین شیوه​ای را در «منطق الطیر» می​بینیم. در آنجا هدهد قصه​گو است و شخصیت​های دیگر شنونده.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها