شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۸
نویسنده یا ویراستار؛ مسئله این است!

نامزد پانزدهمین دوره جایزه جلال آل احمد و برگزیده بخش ویراستاری این جشنواره در یادداشتی که در اختیار ایبنا قرار داده به نقش ویراستاری در متون و نیز تفاوت نقش نویسنده و ویراستار پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)  زهره یزدان پناه قره ­تپه نویسنده کتاب «اینجا سوریه است»: گاهی اتفاقات عجیب ­و غریبی در عرصه‌های مختلف ازجمله عرصه فرهنگی رخ می‌دهد. با کمی دقت می­‌شود به این نتیجه رسید که این اتفاقات از منظر خیلی‌­ها، نه تنها یک آسیب به‌شمار نمی‌­آید، بلکه با ساده‌انگاری و غفلت از کنار آن عبور می‌کنند. اما همین  به ناچار بهانه‌­ای برای دست به قلم شدن کسانی می‌­شود که به چنین اتفاقاتی، به عنوان یک موضوع ساده نگاه نمی‌­کنند، بلکه دل ­نگران عواقب چنین ساده­‌نگری­‌هایی در درازمدت می­‌شوند. مسئله­‌ای که اگر به آن توجه به‌موقع نشود حتماً در آینده به عنوان یک آسیب جدی، همان عرصه را مورد هجوم موریانه­‌ای قرار داده و موجب تخریب بنیادین همان عرصه و دیگر عرصه­‌ها خواهد شد.

در همین راستا، گرچه یکی از آن اتفاقات عجیب ­غریب، در مورد نقش نویسنده و ویراستار و میزان نقش و سهم هر کدام، در به ثمر رسیدن یک اثر است، اما بهانه اصلی این یادداشت به همان زمان ویراستاری کتاب برمی‌­گردد و پرسشی که نویسنده در هنگام ویراستاری کتاب «اینجا سوریه است» برایش مطرح بوده است. شکی نیست که هر کتابی، محصول تعامل نویسنده و ویراستار است، اما با همین تعریف و با توجه به اینکه هنگام چاپ همان اثر، فقط نام ویراستار در شناسنامه کتاب درج می­‌شود این پرسش قابل طرح این است: نسبت تعامل ویراستار و نویسنده با همدیگر در ویراستاری کتاب و نسبت و میزان این تعامل با یک کتاب، چگونه است؟
 
با توجه به میزان نسبت ویراستار یا نویسنده با کتاب، و پررنگ یا کم رنگ بودن تعامل هرکدام با کتاب، تکلیف درج نام ویراستار یا نویسنده در شناسنامه کتاب چیست و چگونه است؟
اصلاً جایگاه لحن، زبان و قلم نویسنده و سهم آن دریک اثر (پس از تحقیق و نگارش)، کجاست و جایگاه قلم ویراستار کجا؟

پرسشی که دست یافتن به پاسخ آن و توجه به این پاسخ در عرصه کتاب، تأثیر به‌سزایی در حوزه ویراستاری خواهد داشت. نتیجه این تأثیر، حداقل موارد زیر را در پی دارد:
 رعایت تناسب بین ویژگی‌ها و محتوای کتاب با ویراستار متناسب با آن
تعیین تکلیف برای چگونگی درج نام ویراستار یا نویسنده در شناسنامه کتاب
تصحیح و شفاف‌­سازی معیارهای داوران در جشنواره‌های مختلف جهت اهدای جایزه در بخش ویراستاری کتاب
تصحیح و ارتقای فرهنگ و اخلاق ­حرفه­‌ای در عرصه آن رشته تخصصی

به یقین تولید هر اثری اعم از کتاب یا فیلم، حاصل تلاش جمعی است که افراد مختلف در به ثمر رسیدن آن نقش دارند. در مورد تولید کتاب، از نویسنده و محقق آن اثر گرفته تا کارشناس­ و ویراستار و صفحه ­آرا و طراح جلد و سایر بزرگوارانی که هر کدام متناسب با نقش خود در جایگاه‌­های مختلف مربوط به کتاب، سهمی در حد و اندازه خاص خود دارند. شاید کمی کمتر یا بیشتر. در مورد کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ» هم، همینطور بوده است که علاوه بر لطف خداوند و عنایات خاص شهدا، افراد مختلفی در تولید و تولد آن سهیم بوده­‌اند.

نویسنده هم نه تنها در مقدمه کتاب به آن اشاره کرده، بلکه در موارد مختلف اشاراتی گذرا به این مورد داشته است. این کتاب در عرصه تاریخ شفاهی و مستندنگاری، حاصل سفرهای نویسنده-محقق اثر به سوریه در سال‌های 2017 و 2018 میلادی است. در آن زمان این کشور هنوز درگیر بحران جنگ بود. پرسش اصلی هم در این سفر جستجوگرانه و پژوهشی، این بوده: که «جنگ تحمیل شده بر نظام و مردم سوریه چه تأثیری بر زنان و کودکان درگیر بحران جنگ در سوریه داشته است؟»

اما بعد از آن سفر سخت و بازگشت به ایران و پیاده‌سازی‌­صوت­‌ها توسط خود نویسنده و سپس نگارش آن، کم کم افراد مختلفی ازجمله کارشناس­‌ها و.. مرحله به مرحله برای ایفای نقش خود وارد عرصه برای ثمر رسیدن این اثر شدند. پس از عبور از مرحله کارشناسی، نوبت به ایفای نقش ویراستار رسید. لازمه ویراستاری این کتاب تسلط کافی به فضای مکانی محتوای کتاب، یعنی سوریه و حتی کشورهای منطقه و جهان عرب و ... بود که ویراستار این اثر، فاقد آن بود.

چنین فقدان اطلاعاتی باعث ­شد که نویسنده حتماً پابه پای ویراستار حرکت کند و در هر مرحله از پیشرفت کار، حتی جمله به جمله و پاراگراف به پاراگراف، در ارتباط تنگاتنگ با ویراستار باشد و در ارتباط با هر موضوعی به طور هدفمند، موضوع پشت صحنه آن اتفاق و مسائل پیرامون آن را برای ویراستار کالبد­شکافی کند و سپس با تکیه به استدلال‌های درونی این توضیحات، به ویراستار گوشزد کند که چرا نباید، این جمله تغییر کند یا چگونه تغییرکند تا نقض غرض نباشد. چون قطعاً بعد از چاپ اثر، نویسنده تنها کسی است که باید از محتوای کتاب دفاع کند و باید محتوای این اثر هم چنان باشد که نویسنده بعد از چاپ،بتواند از آن دفاع کند.

همین زمان بود که توجه نویسنده به این مطلب علمی جلب شد که ویراستاری کتاب‌های برون­ مرزی چقدر می‌­تواند با ویراستاری کتاب‌های درون مرزی متفاوت باشد! همان موقع بود که نگارنده مصمم شد، بعدها در فرصت مناسبی حتماً طی یادداشت یا بحث و گفت‌و‌گوی علمی با اهل فن این عرصه، به این مطلب پرداخته شود. هنگام ویراستاری این کتاب، نکات زیر برای نویسنده درخور توجه بوده است:

کتابها در بخش ویراستاری دو دسته‌­اند: 1- کتاب‌های برون­ مرزی 2- کتاب‌های درون ­مرزی. کتابهای درون­ مرزی هم دو دسته هستند: 1- کتاب‌هایی با ویژگی‌های خاص 2- کتاب‌های عادی. طبق این تقسیم­‌بندی، کتاب «اینجا سوریه است»، یک کتاب برون مرزی بود که پژوهش آن، در شرایط بحران جنگ هم بوده و سپس به نگارش درآمده است.

الف-  دریک کتاب برون­ مرزی، اگر نویسنده در ارتباط و تعامل تنگاتنگ با ویراستار نباشد تا بتواند حداقل بخشی از فضا و اتمسفر بستر مکانی و برون مرزی آن کتاب را به ویراستار منتقل کند و در مورد ابهامات در هر موضوع و واقعه‌­ای توضیحات کافی بدهد، قطعاً ویراستاری آن امکان‌­پذیر نخواهد بود. چه برسد به اینکه همین کتاب برود و در بخش ویراستاری یک جشنواره جایزه بگیرد و طبعاً، اینگونه جایزه گرفتن در هر جشنواره‌­ای، می‌­تواند نوع نگرش دیگری هم، برای ویراستار  در میزان سهم خود در به ثمر رسیدن این اثر، ایجاد کند.

همین شرایط، برای کتاب «اینجا سوریه است» یک شاهد مثال است. چون برون ­مرزی بودن این کتاب، باعث شد تا نویسنده مجبور باشد در سراسر ویراستاری، به طور تنگاتنگ در کنار ویراستار باشد تا بتواند با هدفمندی، ضمن توضیح درباره هر ابهام و وقایع، حداقل بخشی از آن فضا و اتمسفر سوریه درگیر بحران جنگ را به ویراستار منتقل کند. همچنین نویسنده با تکیه بر استدلال‌های درونی یا بازگویی خاطره نکات مبهم را روشن کرد تا برخی جملات بازنویسی نشود و تغییر نکند. 

با توجه به عرصه فعالیت نگارنده و قالب کتاب «اینجا سوریه است» به عنوان کتابی شاهد مثال در عرصه تاریخ شفاهی یا مستندنگاری، تقسیم­ بندی دیگری هم مطرح بود که نیازمند تعریف جدی در این عرصه و تسلط نویسنده بر این تعریف بود. طبق این تقسیم‌بندی، نکته قابل طرح این است:
کتاب‌­های تاریخ شفاهی یا مستندنگاری محض
کتاب‌های تاریخ شفاهی یا مستندنگاری روایی یا داستانی
کتاب‌های داستان و رمان
 
شناخت ویراستار و حتی قبل از آن، شناخت نویسنده بر این تقسیم‌بندی­‌ها و تسلط هرکدام بر این تفاوت‌ها، یکی دیگر از موضوع‌­های مهم در هنگام ویراستاری است. اولین جایی که نبودن شناخت و تسلطی بر این تقسیم­‌بندی‌ها و تفاوت آنها با یکدیگر خود را نشان می‌­دهد هنگام ویراستاری است که ویراستاری را به شدت دچار مشکل می‌­کند و به محتوای آن آسیب می‌­زند.
    
در راستای مورد فوق، به عنوان شاهد مثال در این مورد، یکی دیگر از مشکلاتی که نویسنده در هنگام ویراستاری کتاب توسط ویراستار با آن مواجه بوده، همین نبودن شناخت ویراستار در مورد تاریخ شفاهی و مستندنگاری و تفاوت آن با دیگر قالب‌­ها مانند مستندنگاری روایی و داستان و رعایت تناسب حد و حدود ورود تخیل در هرکدام از آنها بود. با وجود تاریخ شفاهی و مستندنگاری محض بودن کتاب «اینجا سوریه است» که تخیل در روایت راوی­‌ها در آن جایی ندارد، ویراستار، با رعایت نکردن این مورد، حرف‌هایی از خود در دهان راوی می‌­گذاشت که حتی باعث تغییر کامل معنای آن جمله یا پاراگراف می­‌شد که اگر نویسنده در کنار ویراستار نبود که به چنین مواردی حساسیت نشان دهد و جلوی اینکار ویراستار را بگیرد و جمله به حالت اولیه خود بازگردد، معلوم نبود، بعد از چاپ یا ترجمه و مطالعه آن حداقل توسط راوی یا راوی­ها، چه تبعاتی می­‌توانست به دنبال داشته باشد.

نکته بعدی، خط­ کش داشتن برخی ویراستارها در ویراستاری است. نتیجه داشتن چنین خط­ کش­‌هایی توسط ویراستارها و  کاربرد آن در مورد کتاب، بدون توجه به تناسب آن با محتوای هر کدام از کتاب­ها، لطمه­‌های شدیدی است که به روح و پویایی کلمات و جمله‌­ها در کتاب می‌­زند. درحالیکه به راحتی می‌­شود ضمن رعایت اصول فنی متناسب با فرهنگستان یا هر مرجع دیگری که دستورالعمل آن مورد کاربرد ویراستارهاست، متناسب با محتوای هر کتابی، با جابه‌­جایی آن خط­کش مورد اشاره، باعث جاری شدن روح در کلمات و پویایی جملات و تناسب لحن راوی با شخصیت ایشان، به ویژه در گفت‌­وگوهای راوی‌­ها شد.

همین مورد، در مورد کتاب «اینجا سوریه است» هم به عنوان یک شاهد مثال براین موضوع بوده است. همین کار کلیشه‌­ای، در موارد بسیاری، باعث تغییر لحن و بی‌­روح شدن کلمات و جملات و متناسب نبودن آن با شخصیت راوی می­‌شد. به طوری که گاهی لحن جمله­‌ای که توسط نویسنده برای شخصیت یک راوی نوشته شده که کارگری ساده و بی‌­سواد است، انگار از زبان یک راوی تحصیل کرده خارج می‌­شود.

نکته بعدی به علت حساسیت محتوایی کتاب­‌های برون ­مرزی و احتمال زیاد ترجمه آنها، حتی کتاب‌های درون­‌مرزی خاص و تفاوت آنها با کتاب‌های عادی که ویراستاری ساده و نه چندان سختی را به همراه دارد، این ضرورت را ایجاب می‌­کند که برخلاف کتاب‌های عادی و شرایط معمولی و رایج در مرحله ویراستاری، حذف و اضافه و اصلاح­‌ها و بازنگری‌­های مجددی توسط نویسنده در طول ویراستاری را امکان‌پذیر کند که البته در صورت چنین موقعیتی برای کتاب، هم یادآوری آن از همان ابتدا به ویراستار ضرورت دارد و هم، با دستمزد اضافه‌­تری، جبران زحمات ویراستار هم بشود.

بهترین شاهد مثال برای این مورد هم، کتاب «اینجا سوریه است» بود. به علت برون­ مرزی بودن این کتاب و حساسیت محتوای آن پس از چاپ، تنها کسی که باید از همه محتوای آن، کلمه به کلمه و جمله به جمله، دفاع می­‌کرد، نویسنده بود. در همین راستا، نویسنده در طول ویراستاری و حتی مرحله صفحه­ آرایی، مجبور باشد برای ارتقای سندیت اثر یا دیگر موارد آن، به بازنگری‌ها و اصلاح موارد مختلف در کتاب، بپردازد که البته قبلاً، هم به ویراستار یادآوری شده بود. ولی همین مورد اخیر، آنقدر تعامل بین ویراستار و نویسنده را در هنگام ویراستاری کتاب «اینجا سوریه است»، دچار و دچار چالش می­‌کرد که ویراستار، پس از یک بار بازنگری، نه تنها در بسیاری از موارد، حتی زحمت اصلاح آن در متن را به خود نویسنده محول می‌­کرد، بلکه پس از یک مرحله ویراستاری و بازنگری، از ادامه ویراستاری کتاب خودداری کرد و ویراستاری کتاب را، آن هم در در بدترین شرایط زمین گذاشت. البته استدلال ایشان هم قابل تأمل بود. زیرا ویراستاری کتاب، از نظر وی تمام شده بود و حتی دستمزدش را هم گرفته بود. اما نکته‌­ای که در چنین مواردی در مورد هر کتاب مشابهی می‌تواند مطرح باشد این است که در مورد چنین کتاب‌هایی، تکلیف ادامه ویراستاری اثر که به علت حساسیت­‌های محتوایی، در همان مرحله، هنوز تمام نشده است، چه می‌­شود؟

گرچه در مورد کتاب «اینجا سوریه است»، درچنین شرایطی، نویسنده مجبور شد برای به سرانجام رساندن کار ویراستاری کتابی که هنوز از نظر خودش تمام شده نبود، آستین‌ها را بالا بزند و مدت مدیدی همه کارهای دیگرش را متوقف کند و خودش دست به ویراستاری این اثر و به سرانجام رساندن آن باشد. اما حرف، فقط کتاب «اینجا سوریه است» و چگونگی ماجرای پشت صحنه ویراستاری آن نیست. مواردی که به آنها اشاره شد و برگرفته از همان پرسش اصلی اولیه‌­ای است که نگارنده در طول ویراستاری این کتاب، با آن مواجه بوده است، موضوعی جدی در عرصه ویراستاری کتاب است که ضرورت دارد در گعده‌­ها یا جلسات متعدی در مورد آن، بحث و گفت­وگو و به مسائل پیرامون آن پرداخته شود.

بی توجهی به چنین موضوعی مهم و نپرداختن جدی به آن، بدون شک در دراز مدت، باعث آسیب‌­های جدی در عرصه ویراستاری کتاب و تضییع حقوق معنوی و حتی حقوق مادی هر یک از طرفین دخیل در به ثمر رساندن محتوای کتاب خواهد شد. این تضییع حقوق از نویسنده و ویراستار گرفته تا حتی کارشناس اثر که قبل از شروع مرحله ویراستاری، نقش خود را در جایگاه کارشناسی ایفا می‌­کند. همانطور که در سطرهای اولیه هم اشاره شده است، یکی از مهم­ترین نتیجه­‌های پرداختن به پرسش‌­های اولیه‌­ای که نویسنده کتاب «اینجا سوریه است»، در هنگام ویراستاری اثر، با آن مواجه بوده است، تغییر در فرهنگ و ارتقای اخلاق ­حرفه‌­ای در این عرصه و حتی نشر آن در سایر عرصه­ هاست که در دراز مدت، نه هیچ ویراستاری، کتاب را فقط محصول قلم ویراستاری خود خواهد دانست و مانند ویراستار همین کتاب که پس از رسیدن به موفقیتی، دانسته یا ندانسته، سعی در نادیده گرفتن نقش نویسنده نخواهدکرد یا نقش خود را پررنگ­تر از نویسنده، جلوه نخواهد داد؛ نه هیچ نویسنده‌­ای، آن کتاب را محصول تلاش فردی خود خواهد دانست.

با تبیینی که اشاره شد، دیگر شاهد اتفاق عجیب­ و غریبی مانند موردی که پس از برگزیده شدن «کتاب اینجا سوریه است» در بخش ویراستاری پانزدهمین دوره جایزه جلال اتفاق افتاد، نخواهیم بود. اینکه ویراستار، پس از دریافت جایزه درجشنواره‌­ای مطرح، به بهانه بهتر دیده شدن این کتاب و بهتر دیده شدن زحمات ویراستارها، با انتشار مثلاً دلنوشته‌­ای، با روایتی ابتر از ماجرای کتاب «اینجا سوریه است» و بدون اشاره کامل به مواردی که در هنگام ویراستاری کتاب پیش آمده بود و برخی از موارد آن به عنوان شاهد مثال در سطرهای بالا، اشاره شد، با خلاصه کردن نقش نویسنده در فرستادن صلوات خاصه و خاطره تعریف کردنهایی که ویراستاری حتی متوجه هدفمندی آن نشده بود و تعریف از شجاعت نویسنده و... که ربطی به نقش نویسنده در ویراستاری و حضور پررنگ ایشان در کنار ویراستار نداشت، نقش ویراستار را چنان پررنگ­تر از آنچه بوده، جلوه می‌­دهد که گویا فقط قلم ایشان بوده که نجات­ بخش این کتاب و آبرو دادن به آن شده است. لابد شاهد مثال عینی ­اش هم، برگزیده شدن ویراستار و جایزه گرفتن این کتاب در بخش ویراستاری بوده است؛ آن هم درحالیکه این تفاوت کم­رنگ شدن نقش نویسنده در هنگام ویراستاری این کتاب و پررنگ جلوه داده شدن نقش ویراستار را هم، غیر از نویسنده که در تمام ماجرای ویراستاری بوده و خود ویراستار که با توجه به آن دلنوشته‌­اش، قطعاً حاضر به بیان کامل و واقعی ماجرا هم نبود و نخواهد بود، شخص ثالثی نمی‌­توانست فقط از روی ظواهر آن دلنوشته، درک صحیحی از واقعیت ماجرا داشته باشد و چه بسا با متأثر شدن از آدرس‌­های غلط موجود درآن نوشته، تحلیل نویسنده از آن نوشته ویراستار را، فقط سوءبرداشت نویسنده کتاب و ماجرا را هم، فقط سوءتفاهم بدانند و بس. ولی هیچکدام از اینها، واقعیت ماجرا را تغییر نمی­‌دهد.

به همین دلیل، راه چاره درچنین مواقعی که در آینده هم کم نخواهد بود و ممکن است در مورد برخی نویسنده‌­های دیگر و آثار آنها اتفاق بیفتد، این است که با تبیین مناسب مسائل پیرامون موضوع تعامل نویسنده و و نسبت و نقش هریک در بخش ویراستاری اثر که در پرسش­‌های اولیه‌­ای که درهمان ابتدای سطرهای بالا هم به آن اشاره شد، می‌­شود از برخی آسیب­‌های جدی دراین عرصه پیشگیری کرد. به تعبیری دیگر، با چنین تبیینی، ضمن تفکیک قلم نویسنده و سهم آن با قلم ویراستار، نگاهها به سمت و سویی خواهد رفت که هر اثر، محصول تلاش جمعی است؛ با این تفاوت که جایگاه و میزان سهم و نقش هرکدام از افراد مختلف، در به ثمر رسیدن آن اثر تبیین می­‌شود و در موقعیت‌­های مخصوص خود ازجمله جشنواره‌­ها یا سایر داوری‌­ها­، زمینه‌­ای برای تضییع حقوق معنوی و مادی هم، در مورد هیچکدام از طرفین موثر در به ثمر رسیدن آن اثر، مهیا نخواهد شد.     
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها