چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۴۷
برای 13 مرداد واقعه شیرکو بیکس/ شاعری در تلاقی برگ و باروت

محمد رحیمیان، نویسنده کتاب «سرآغاز و سیر ادبیات داستانی کردی» در یادداشتی برای «ایبنا» به‌مناسبت امروز 13 مرداد، سالگرد درگذشت «شیرکو بیکس» شاعر پرآوازه کُرد، او را «شاعری در تلاقی برگ و باروت» توصیف کرده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در کردستان - محمد رحیمیان:

... من اکنون اينجا، همچون اندوهی مهیا
             و ایستاده‌ام به سان فریاد ...

در میان شاعران طراز اول جهان، ممکن است شیرکو بیکس نه بی‌نظیر باشد و نه بی‌بدیل؛ اما بی‌نظیر است از این حیث که زخمی به وسعت هفتاد و یک سالگی‌اش را التیام نیافته با خود به خاک‌های سرد می‌بَرَد؛ همان‌گونه که حسرتِ سترگ و گرهِ ناگشوده عسرت ملّت خویش را به مثابه رنجی مقدس، به راز خوفناک مزار می‌سپارد. بی‌نظیر است؛ زیرا همزاد درخت و درد، برگ و باروت، پرنده و پریشانی و بیم و امید را به هویت یک ملّت بدل ساخته است؛ همان‌گونه که تاریخِ حرمان و حماسه، رعب و رهایی، شکست و پایداری و مرگ و مویه را.
 
شیرکو بی‌نظیر است از این حیث که همواره با دغدغه رسالتی عظیم می‌زیست. الزامِ شاعربودن و همزمان تنفس در حوزه سیاست. ملتزم ماندن به رسالت واژه و پاسداشت هویت خود در گردنه‌های حادثه‌خیز، دلبستگی به ظرافت شعر و استنشاق بوی خردل، پایبندی به سوگ‌سرایی مردان اعماق گودال‌های انفال و کودکان بازناگشته از بیابان‌های تبعید و زنان گمشده در غبار و آنگاه فلسفه‌ورزی برای در آرامش زیستن آدمی.

از این نظر شیرکو همواره در میانه تعارضی بزرگ گام برمی‌داشت؛ تعارض شاعربودن و سیاست‌ورزیدن؛ تعارض عاشق‌بودن و فلسفی‌زیستن؛ تعارض دوزخِ جنگ و بهشتِ صلح و آرامش.
 
واژگان شیرکو، به‌سان پرندگان بومی، خبر را در نادسترس‌ترین سرزمین‌ها فریاد خواهند زد و همگان در بهت فرو خواهند رفت؛ چرا که نقطه‌ای از جهان و قلمروی از مرزهای انسانی نیست که شعر شیرکو کشف ننموده باشد. کودکی نیست که شیرکو با او نگریسته و درختی نیست که شعری در سایه‌اش نسروده باشد. درنوردیدن چنین حیطه عظیمی بسنده است که وی را در آستانه اسطوره‌ها جستجو کنیم.
 

اصالت هر شاعری را باید بر حسب قدرتش در کشف ظرفیت‌های زبانی سنجید؛ آنجا که واژگان عریان می‌شوند و هستی‌شان متبلور می‌گردد. شاعر ساحری است که طلسم زبان را به مدد نبوغ خویش می‌گشاید و جهان واژگان را به تسخیر خویش درمی‌آورد. در این رهیافت، اصالت از شعر برنمی‌خیزد؛ بلکه بهره‌ای است که شاعر به شعر و زبان می‌بخشد. از این منظر شیرکو بیکس اصیل‌ترین شاعری است که با نبوغ اعجازگونه خود در عرصه زبان - که ضرورت اجتناب ناپذیر هر شاعر اصیلی است - به کشف ظرفیت‌های زبان پرداخت و سویه‌های شاعرانگی آن را تا افق‌های نامکشوف وسعت بخشید، با آن اندیشید، با آن گریست و مویه سرداد، با آن اعتراض کرد، با آن مهربانی ورزید، با آن ستم را تقبیح کرد و با آن مهربانی را ترغیب نمود، با آن جهانی ساخت از آنِ خویشتن خویش. جهانی به وسعت تمام انسان‌ها و برای همه انسان‌ها. جهانی که همه عاشقان جهان می‌توانند سهمی از آن داشته باشند و همه دردمندان گیتی مرهمی از آن برای جراحت خویش بردارند.

شیرکو با واژه می‌زیست و هر واژه‌ای برای او باززیست تمام لحظاتی است که با آن، جهان را تجربه کرده است. شاعری که مدام در تجربه زیست و مدام با زیست به سر می‌بُرد؛ آن هم زیستن در جهان رنج‌باری که برای او به عنوان یک شاعر، الزام تجربه رنج را به بار آورده بود. هر واژه‌ای برای او جهانی است رنگین که می‌تواند دل و خیال خود را بدان بسپارد و جهان بلورین شعر را بسازد.

شعری که فاجعه‌بارترین روزهای تاریخ مردمش را به هویت آن مردم بدل ساخت. شاعری که رسالت تاریخی خود را به درستی و روشنی دریافته بود و آن تسلیم به امری ناگزیر بود؛ ناگزیر از اینکه در یک آن، هم شاعر باشد و هم فیلسوف؛ هم ادیب باشد و هم به مغاک‌های سیاست سرک کشد؛ شعر و سیاست را با هم مشق کند و اسطوره‌وار بر فراز تاریخ یک قوم، تمام تاریخ و زیستن و رنج را به هویت او تبدیل نماید.

اکنون شیرکو پایان یافته اما کار وی پایان نیافته است. آدم‌های بزرگ بسیار بیشتر از عمرشان زندگی می‌کنند و کارهای بزرگی دارند که پس از خود، انجام آن را به کائنات می‌سپارند. از این پس جهان در برابر واژه، در برابر شعر و در برابر شیرکو مسئول است و ملزم به تداوم او.
 
شیرکو سهم بزرگی از ادبیات را به تعلّقِ خویش درآورده است؛ چراکه فردوسی‌وار به رنجِ شکست و طعم پیروزیِ قوم خویش هویت بخشیده است؛ به سانِ سعدی عشق ورزیده است؛ حافظ گونه سلطان بلامنازع زبان است و شاملوآسا شیدای واژه؛ و نهایتاً به پاس این همه، در وجبْ خاکی از موطن خویش، آرمیده است. او سفری دیگر آغاز کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها