سرویس استانهای خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): ادبیات نمایشی این روزها بیش از گذشته وارد دنیای کتابخوانی شده است. چاپ نمایشنامهها فرصت تازهای فراهم میکند تا متنهایی که معمولاً فقط روی صحنه دیده میشوند، در قالب کتاب هم خوانده شوند؛ فرصتی برای کسانی که شاید کمتر امکان تماشای تئاتر داشته باشند اما میخواهند با جهان نمایش همراه شوند.
در این میان، نویسندگانی که نگاه اجتماعی دارند نقش مهمتری پیدا کردهاند؛ چون آنچه مینویسند بخشی از تجربه روزمره جامعه است. علی بابایی از همین گروه است؛ نویسندهای که در نمایشنامههایش سراغ روابط انسانی، اعتیاد، فضای مجازی و دیگر دغدغههای اجتماعی میرود و تلاش میکند شخصیتهایی بسازد که مخاطب آنها را میشناسد.
انتشار آثار او توسط انتشارات آنیک ناشری که بهطور جدیتری وارد حوزه ادبیات نمایشی شده نشان میدهد نقش نشر در دیده شدن متون نمایشی تا چه حد مهم است؛ بهویژه در روزگاری که تعداد ناشران فعال این حوزه کم است.
گفتوگویی که میخوانید مروری است بر نگاه علی بابایی، نویسنده جوان به نوشتن، اجرا و جایگاه کتاب در ادبیات نمایشی امروز.
نمایشنامه «بعضیهارو باید دورادور دوست داشت» در نگاه اول عنوانی احساسی و انسانی دارد. هنگام تبدیل این ایده به متن مکتوب، چه چیزی برایتان مهمتر بود؟ زبان؟ شخصیت؟ یا فرم نمایشنامهای؟
در نمایشنامهنویسی سبک مشخصی برای خودم دارم. برای من شخصیتها و شیوه پیش بردن داستان بسیار مهم است. در این متن هم تلاش کردم تعلیق پررنگی داشته باشم تا مخاطب مدام درگیر قضاوت شخصیتها شود. سعی کردم هر شخصیت تأثیر مستقیم در روند قصه داشته باشد و تماشاگر هر لحظه میان خنده، خطا، همذاتپنداری یا حتی ناراحتی جابهجا شود. مهمترین بخش برایم این بود که تعلیق نمایشنامه درست از کار دربیاید و بتوانم در لحظه مناسب، شوکی را که از ابتدا طراحی کرده بودم به مخاطب وارد کنم؛ شوکی که نگاه و قضاوت او نسبت به آنچه در طول نمایش دیده و شنیده، تحتتأثیر قرار دهد.
در آئین رونمایی از کتابهایتان اشاره کردهاید که شخصیتهای آثار شما از مشاهده مردم در کوچه و خیابان شکل میگیرند. این مشاهدهگری چگونه در کتاب و در نوشتار منعکس میشود؟ بهعبارت دیگر، چگونه تجربه زیسته را تبدیل به ادبیات نمایشی میکنید؟
من همیشه سعی میکنم کاراکترها و شخصیتهای نمایشنامههایم معادل اجتماعی داشته باشند، چون موضوع کارهایم عمدتاً اجتماعی و بهویژه مربوط به آسیبهای اجتماعی است. برای اینکه شخصیتها ملموس و باورپذیر باشند، ناگزیر باید از نمونههای واقعی جامعه الهام بگیرم؛ برای همین وقتی با کاراکتر خاصی مواجه میشوم، به رفتار، نحوه حرفزدن، روزمرگیها و تمام جزئیاتی که برای شخصیتپردازی لازم است، توجه ویژهای میکنم. در نمایشنامه «بعضیها را باید دورادور دوست داشت» معادلهای واقعی و قابل مثال در جامعه زیاد داریم.
معمولاً نمایشنامه را در ابتدا با هدف چاپ نمینویسم؛ ابتدا برای اجرا مینویسم و در جریان اجرا و بر اساس بازخوردهایی که میگیرم، متن را بازنویسی میکنم. بعد از آن تصمیم میگیرم که نمایشنامه را منتشر کنم. در مواجهه با مخاطبان تئاتری و غیرتئاتری نیز تلاش میکنم تعادل برقرار کنم؛ مخاطب تئاتری بیشتر جذب درام، تعلیق و شخصیتپردازی میشود اما برای مخاطب غیرتئاتری سادگی، ملموسبودن و قابلیت ارتباط مستقیم اهمیت دارد. بنابراین سعی میکنم در کنار همه تکنیکهای نمایشی، متن برای مخاطب عام هم قابل فهم و همراهی باشد.
نمایشنامههای منتشرشدهتان «بعضیهارو باید دورادور دوست داشت»، «چیزی شبیه یک بختک طولانی» و «سلبریتی» همگی مضامین اجتماعی دارند. در نوشتن یک نمایشنامه به قصد چاپ، چطور بین درام و خوانایی برای مخاطب غیرتئاتری توازن برقرار میکنید؟
من اعتقادی ندارم که در نمایشنامههای اجتماعی از واژههای پیچیده یا زبان سخت استفاده کنم. مسائل اجتماعی، همانطور که از نامشان پیدا است، موضوعاتی هستند که باید ساده، روشن و قابلفهم بیان شوند تا پیام درست به مخاطب منتقل شود. به همین دلیل تلاش میکنم با زبانی ساده، روان و بیتکلف بنویسم تا هم درام اثر شکل بگیرد و هم خواننده غیرتئاتری بدون سردرگمی بتواند با اثر ارتباط برقرار کند.
انتشارات آنیک حضور فعالی در حوزه ادبیات نمایشی دارد، همکاری شما با این ناشر چه ویژگیهایی داشته و فکر میکنید نشر تخصصی تا چه حد بر دیدهشدن متنهای نمایشی تأثیر میگذارد؟
انتشارات آنیک با وسواس و در فضایی بسیار صمیمانه وارد حوزه ادبیات نمایشی شده است. در شرایطی که آمار کتابخوانی، بهویژه در بخش نمایشنامه، چندان امیدوارکننده نیست، این ناشر با دقت، تعدادی از متون نمایشی را بهصورت گزیده انتخاب و منتشر کرده است. در مورد نمایشنامههای خودم، باید بگویم بعد از انتشار آنها توسط انتشارات آنیک، در چهار یا پنج استان کشور روی صحنه رفتهاند و این موضوع برای من بسیار خوشحالکننده است. حقیقتاً قدردان این ناشر هستم.
اینکه انتشارات آنیک چند نمایشنامه را همزمان منتشر و رونمایی کرده، نشان میدهد توجه ویژهای به ادبیات نمایشی دارد. به نظر شما این نوع حمایت و فعالیت ناشر چه تأثیری روی دیدهشدن کتابهای نمایشنامه و آشنایی بیشتر مردم با این حوزه دارد؟
وقتی کتابی منتشر میشود، همین انتشار یک اتفاق مثبت است؛ اما هرچه حمایت ناشر بعد از انتشار بیشتر باشد و کتاب را گستردهتر معرفی کند، امکان دیدهشدن و خواندهشدن آن هم بیشتر میشود. در این مدت، انتشارات آنیک کاملاً حامی من و متنهایم بوده و با همراهی و حمایت مؤثرش نقش مهمی در دیدهشدن کارها داشته است.
یکی از چالشهای نمایشنامهنویسی این است که معمولاً متن پس از اجرا بیشتر دیده میشود، اما کتابهای شما پیش از هر چیز بهعنوان متن مکتوب در اختیار مخاطب قرار گرفتهاند. این اولویتدادن به انتشار، چه تأثیری بر شیوه نگارش و نگاه شما به ادبیات نمایشی داشته است؟
سه نمایشنامهای که انتشارات آنیک منتشر کرده، همگی پیشتر اجرا شدهاند و در جشنوارهها و فستیوالهای مختلف هم جوایزی گرفتهاند. برای من همیشه اجرا در اولویت است؛ یعنی ابتدا تلاش میکنم متن را روی صحنه ببرم و در طول اجرای اثر، بر اساس بازخوردهایی که میگیرم و البته در ادامه همان خط فکری اولیه خودم نمایشنامه را بازنویسی و تکمیل کنم. در نهایت، وقتی متن به یک ثبات اجرایی و روایی میرسد، تصمیم میگیرم نسخه مکتوب آن منتشر شود تا بتواند مخاطب بیشتری پیدا کند.
ایبنا رسانهای کتابمحور است؛ بنابراین این پرسش مهم است: مخاطب کتابهای شما چه کسانی هستند؟ دانشجویان تئاتر؟ علاقهمندان ادبیات؟ یا خوانندگان عمومی که به روایتهای اجتماعی علاقه دارند؟
بهطور طبیعی، نمایشنامه در قدم اول مخاطب خاص خود را دارد؛ یعنی تئاتریها، دانشجویان رشته تئاتر و کسانی که قصد اجرای متن را دارند. اما در کنار آنها، علاقهمندان ادبیات و حتی خوانندگان عمومی نیز میتوانند با این آثار ارتباط برقرار کنند. از آنجا که همیشه تلاشم این بوده که متنهایم برای عموم جامعه قابل خواندن باشد، در نگارش به سادگی، روانی و جذاببودن قصه توجه میکنم تا کسانی که به ادبیات نمایشی علاقه دارند حتی اگر تئاتری حرفهای نباشند بتوانند از خواندن نمایشنامه لذت ببرند.
در طراحی و تدوین کتابها از ویراستاری تا فصلبندی، از انتخاب دیالوگها تا مقدمه، چقدر حضور و نظر شما اعمال میشود؟ آیا نسخه چاپی را یک اثر مستقل از نسخه نمایشی میدانید؟
برای من هر نمایشنامه مثل یک فرزند است؛ از لحظه تولدش تا اجراهایش همیشه همراهش بودهام و خاطرات زیادی با آن دارم. به همین دلیل در تمام مراحل آمادهسازی کتاب، از ویراستاری تا طراحی و انتخاب بخشها با وسواس و دقت نظر حضور دارم. معمولاً همهٔ پیشنهادها و نظراتم پذیرفته میشود و روند کار کاملاً تعاملی پیش میرود. در نهایت نسخه چاپی برایم یک یادگار است از قلم خودم؛ اثری که دوست دارم دقیقاً همانطور که مدنظرم بوده منتشر شود.
نمایشنامهها معمولاً فرمهای متنوعی دارند، رئالیستی، موقعیتمحور، مونولوگمحور، یا چندلایه. کتابهای اخیر شما از نظر فرم چه مسیری را طی کردهاند و چه دغدغهای باعث شده به این ساختارها برسید؟
بهدلیل علاقه زیادی که به موضوعات اجتماعی دارم، فضای رئالیستی همیشه برایم جذابتر بوده است. تلاش میکنم حتی وقتی رویدادی واقعی یا یک موقعیت کاملاً عینی را روایت میکنم، لایههای زیرین آن را هم درامپردازی کنم تا متن جذابیت نمایشی خود را حفظ کند. بنابراین مسیر اصلی من در فرم، بیشتر به سمت رئالیسم حرکت کرده است؛ البته این بهمعنای محدودشدن نیست. برای مثال، نمایشی که اکنون روی صحنه دارم یک درام سوررئال است. اما در مجموع، رئالیسم برای من نقطه تمرکز و علاقه اصلی است.
در اخبار مربوط به رونمایی کتابهایتان اشاره شده که موضوع نمایشنامههایتان اعتیاد، فضای مجازی و روابط انسانی است. هنگام انتخاب چنین موضوعاتی، چقدر به ماندگاری در بازار کتاب فکر میکنید؟
من علاقه زیادی به موضوعات اجتماعی دارم. متأسفانه آسیبهای اجتماعی پایانناپذیرند و انگار هر روز شکل تازهای پیدا میکنند. برای همین هم فکر میکنم پرداختن به آنها همیشه ضرورت دارد. مثلاً در مورد فضای مجازی، معنای واژه «سلبریتی» به مرور تغییر کرده و امروز ما با شکل تازهای از این مفهوم روبهرو هستیم که خودش بخشی از همین آسیبهاست. بنابراین انتخاب این موضوعات بیشتر از دغدغه شخصی و اجتماعی من میآید.
بهعنوان نویسندهای که از استان البرز میآید و نه تهران، انتشار کتاب تا چه اندازه برای شما ابزاری برای عبور از محدودیتهای جغرافیایی بوده است؟ آیا احساس میکنید کتاب فاصله پایتخت تا استان را کم میکند؟
آغاز چاپ کتابهایم از جایی بود که در سال ۱۴۰۰ در جشنواره فجر، یکی از داورها به من اطلاع داد نمایشنامه بعضیها را باید دورادور دوست داشت با عنوانی دیگر توسط گروهی در تهران اجرا شده است. همانجا فهمیدم که برای حفظ حقوق اثر، باید نمایشنامههایم را منتشر کنم تا بهصورت قانونی و انحصاری صاحب آنها باشم و اگر چنین اتفاقی دوباره افتاد، امکان پیگیری داشته باشم.
از نظر جغرافیایی هم انتشار کتاب کمک زیادی میکند. من فقط به کرج و تهران فکر نمیکنم؛ در شهرهای مختلف مثل قزوین، یزد، تبریز، سمنان و اردبیل نمایشنامههایم اجرا شده است. یکی از دلایلی که به انتشار آثارم علاقهمند شدم همین است؛ برایم جذاب است بدانم در فاصلههای جغرافیایی مختلف، هنرمندان و مخاطبان چه نگاهی به نوشتههای من دارند. کتاب بهنوعی این فاصله را کم میکند و امکان ارتباطی گستردهتر را فراهم میآورد.
بهنظر شما در حوزه ادبیات نمایشی، آیا در ایران ناشر تخصصی کافی وجود دارد؟ اگر نه، نبود چنین ناشرانی چه تأثیری بر تولید، انتشار و دیدهشدن نمایشنامهها میگذارد؟
متأسفانه در ایران ناشر تخصصیِ فعال در حوزه ادبیات نمایشی بسیار کم است. بخشی از این مسئله به جنبه اقتصادی ماجرا برمیگردد؛ چون انتشار نمایشنامه معمولاً بازده مالی بالایی ندارد. البته این مشکل فقط مربوط به ادبیات نمایشی نیست؛ در کل، وضعیت کتابخوانی در کشور چندان مطلوب نیست. از طرفی خود تئاتر هم به تعبیر ما تئاتریها هنر مظلومی است و برای مدیران فرهنگی ظاهراً اولویت و صرفه اقتصادی چندانی ندارد. نبود ناشران تخصصی باعث میشود متون نمایشی کمتر دیده شوند، روند انتشارشان سختتر شود و در نهایت مسیر رشد نمایشنامهنویسان محدود بماند.
و پرسش پایانی: اگر بخواهید مسیر ادبیات نمایشی ایران را در ۱۰ سال آینده پیشبینی کنید، فکر میکنید نقش کتاب و ناشر چگونه خواهد بود؟ آیا نمایشنامه دوباره جایگاه خواندنیاش را در میان مردم به دست میآورد؟
متأسفانه با روندی که حوزه نمایش طی میکند، بعید میدانم در آینده اتفاقات خیلی مثبتی رخ دهد؛ چون با توجه به مشکلات متعدد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی، تئاتر عملاً توجیه اقتصادی ندارد و همین مسئله باعث شده هنرمندان کمکم از تولید آثار جدید چه در حوزه ادبیات نمایشی و چه در اجرا دلسرد شوند. با این حال فکر میکنم ناشران میتوانند در این وضعیت یک کورسوی امید باشند. وقتی حال جامعه خوب نباشد، طبیعی است که حال فرهنگ هم خوب نباشد؛ اما انتشار نمایشنامه و توجه ناشران به ادبیات نمایشی میتواند این چرخه را زنده نگه دارد و شاید به تدریج جایگاه خواندنی نمایشنامه را دوباره تقویت کند.
این گفتوگو نشان میدهد که برای علی بابایی، نمایشنامهنویسی فقط نوشتن یک داستان نیست؛ راهی است برای حرف زدن درباره زندگی واقعی و مشکلاتی که مردم با آن روبهرو هستند. او شخصیتهایی میسازد که از دل همین جامعه میآیند و به همین دلیل هم برای مخاطب آشنا و قابلباورند.
بابایی میگوید سادهنویسی را انتخاب کرده تا هرکسی اگر تئاتری نباشد بتواند با نمایشنامه ارتباط بگیرد. انتشار کتابهای او توسط انتشارات آنیک هم باعث شده متنهایش بیشتر دیده شوند؛ اتفاقی که در روزگاری با تعداد کم ناشران تخصصی ادبیات نمایشی، بسیار مهم است. در نهایت، حرفهای او نشان میدهد کتاب هنوز بهترین راه برای زنده نگه داشتن نمایشنامه است؛ راهی که کمک میکند متن از صحنه فراتر برود و به دست مخاطبان بیشتری برسد.
نظر شما