به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اصفهان، نشست بررسی ویژگیهای رمانهای نوجوان پرمخاطب۲ با محوریت تحلیل دو رمان «هستی» اثر فرهاد حسنزاده و «وقتی مژی گم شد» اثر حمیدرضا شاهآبادی، شامگاه دوشنبه در گذر سعدی حوزه هنری اصفهان برگزار شد.
در این نشست محمدرضا رهبری، نویسنده و مدرس ادبیات داستانی به همراه سهیلا سبزواری، روانشناس و مترجم آثار تخصصی روانشناسی، جمعی از علاقهمندان و مخاطبان نوجوان به بررسی ابعاد روایی و روانشناختی این دو اثر پرداختند.

گفتوگوی نوجوانان با ادبیات، تمرینی برای درک زندگی
در این نشست، علی اسماعیلی، نوجوان حاضر در برنامه، ضمن بیان برداشتهای شخصی خود از دو رمان گفت: هر دو اثر، برای نسل نوجوان امروز ملموساند زیرا شخصیتهایشان شبیه ما فکر میکنند و تصمیم میگیرند.
وی اظهار کرد: موضوع فرار از خانه در رمان وقتی مژی گم شد، برای مخاطب نوجوان بهویژه دختران جذاب است چون تجربه محدودیت و جستوجوی آزادی را بازتاب میدهد.
اسماعیلی با اشاره به ویژگیهای ساختاری این آثار افزود: در هر دو رمان، نویسنده تلاش کرده است مخاطب را وارد دنیای درونی شخصیت کند و بهجای صدور حکم اخلاقی، او را با تجربه زیسته روبهرو کند.
وی گفت: این نوع رمانها به نوجوان یاد میدهند که اشتباه کردن بخشی طبیعی از زندگی است و از گفتن «نمیدانم» نباید هراس داشت.
تجربه خواندن از نگاه یک نوجوان کتابخوان
در ادامه این نشست، محمدپرهام ایزد دوست، نوجوان کتابخوان حاضر در برنامه، با اشاره به تجربه خود از مطالعه رمانهای هستی و وقتی مژی گم شد، اظهار کرد: آنچه برای من در این دو رمان جذاب بود، واقعی بودن شخصیتها و صادقانه بودن احساساتشان بود. در رمان هستی، ما با دختری روبهرو میشویم که شجاعت دارد و برخلاف انتظارات معمول جامعه رفتار میکند، و در رمان وقتی مژی گم شد، با احساسی از گمگشتگی و سردرگمی روبهرو هستیم که خیلی از نوجوانان آن را در زندگی خود تجربه کردهاند.
وی افزود: به نظرم رمانهای موفق نوجوان آنهایی هستند که ما را مجبور میکنند درباره خودمان و دنیای اطرافمان فکر کنیم، نه آنکه فقط پیام اخلاقی بدهند. این دو کتاب برای من چنین تأثیری داشتند.
ایزد دوست تأکید کرد: وقتی نویسنده به ما اعتماد میکند و بهجای آموزش دادن، ما را به اندیشیدن دعوت میکند، احساس میکنیم جدی گرفته شدهایم. این حس، باعث میشود بیشتر به کتاب علاقهمند شویم و به دنبال آثار دیگری از همان نویسندگان برویم.
این نوجوان در پایان سخنان خود خاطرنشان کرد: رمانهایی مانند هستی و وقتی مژی گم شد کمک میکنند تا بفهمیم پرسش داشتن نشانه ضعف نیست، بلکه بخشی از فرایند رشد است. خواندن این نوع کتابها برای ما نوجوانان یعنی تمرین دیدن جهان از زاویهای دیگر.

رمانهای مسئلهمحور، آینه دغدغههای نسل نوجواناند
در ادامه محمدرضا رهبری، نویسنده و مدرس ادبیات داستانی اظهار کرد: هدف اصلی این نشست، واکاوی ویژگیهای رمانهایی است که مورد توجه نسل نوجوان قرار گرفتهاند و به دلایل مختلف توانستهاند با این گروه از مخاطبان ارتباط برقرار کنند. این نشست ادامه جلسات پیشین است که در آن رمانهای خارجی پرمخاطب بررسی شدند و اینبار تمرکز بر دو اثر ایرانی است که مخاطبان نوجوان با استقبال گسترده از آنها روبهرو شدهاند.
وی بیان کرد: به نظر من این دو رمان، مسئلهمحورند و هر یک به طرح موضوعاتی میپردازند که ابعاد جامعهشناسی و روانشناسی دارند. هر دو اثر از زاویهای به مسئله زنان و دختران در جامعه امروز ما نگاه کردهاند؛ نکتهای که اهمیت دارد این است که این دو رمان با وجود تمرکز بر موضوعات زنان و دختران، به قلم دو نویسنده مرد نوشته شدهاند و اتفاقاً با استقبال هم مواجه بودهاند. از این رو بررسی چگونگی شکلگیری این اقبال، از منظر روایت و روانشناسی اهمیت دارد.
دو رمان ایرانی با نگاهی انسانی به مسئله نوجوان و خانواده
این نویسنده و مدرس ادبیات داستانی در بخش دیگری از سخنانش با اشاره به حضور محمد پرهام ایزددوست و علی اسماعیلی در جمع نوجوانان کتابخوان، اظهار کرد: بر اساس نظرسنجی از نوجوانان درباره رمانهای ایرانی، آنان از نویسندگان انتظار دارند آثاری بنویسند که به مسائل واقعی زندگیشان بپردازد. به همین دلیل رمانهایی مانند «هستی» یا «وقتی مژی گم شد» توانستهاند محبوب شوند، چون مسئلهمحورند و مسائلی چون تحمیل آرزوهای والدین، دوستی، تنهایی و نشنیده شدن را طرح میکنند.
وی افزود: در آغاز تحلیلها، علی اسماعیلی به دو نکته در رمان «وقتی مژی گم شد» اشاره کرد؛ نخست نحوه آغاز اثر است که از همان جمله اول شوکی به مخاطب وارد میکند: راوی میگوید پایان داستان را میداند، اما همچنان میخواهد بداند چرا و چگونه به آن نقطه رسیدهایم. همین مسئله مخاطب را از ابتدا درگیر روایت میکند. دومین نکته، نگاه نویسنده به تأثیر دومینویی رویدادهاست که در همان فصل نخست طرح میشود و تا پایان نیز در شخصیتها و روایت ادامه مییابد.
در بخش دیگری از تحلیل، رهبری به گفتههای اسماعیلی درباره شخصیتهای رمان اشاره کرد و گفت: شخصیت ناصر و جمله تأثیرگذار «زن زندگیتان را برای زنده بودن نفروشید» از جمله محورهایی است که در ذهن خواننده میماند. ناصر، نمادی از انسانی است که برای زنده ماندن تلاش میکند اما حاصلش خستگی و فرسودگی است، در حالیکه نرگس، درد بودن را تحمل میکند. این لایههای روانی، روایت را از سطح رویداد به عمق معنا میکشاند.
نوجوانان تشنه دیده شدناند؛ نه فقط آموزش و موفقیت
وی با تکیه بر دیدگاههای اسماعیلی درباره کاراکترهای مژگان، سامان و فریبا در رمان شاهآبادی بیان کرد: انگیزه پنهان مژگان در پنهان شدن، تلاشی برای سنجش میزان توجه والدین است؛ اینکه آیا نبود او احساس میشود یا نه. چنین انتخابی از یک دختر نوجوان، نشانه جستوجوی محبت و واکنش به کمتوجهی خانواده است. در این مسیر، سه تیر احساسی متوالی، مژگان را از درون زخمی میکند: نخست توهمات خانواده درباره آیندهاش، سپس فوت خانم جان که مأمن عاطفیاش بود، و سرانجام بیاعتمادی خانواده پس از حادثه آتشسوزی.
این نویسنده و مدرس ادبیات داستانی تأکید کرد: این رمان نشان میدهد نوجوان امروز بیش از هر چیز نیازمند دیده شدن است. هرچند خانوادهها با نیت خیر برای آینده فرزندانشان هدفگذاری میکنند، اما اغلب توجه و انرژی خود را در مسیر نادرست به کار میبرند. نوجوانان بیش از آموزش و موفقیت، به محبت، احترام و احساس ارزشمندی نیاز دارند.
وی خاطرنشان کرد: هرچند برخی از خوانندگان، روند کند روایت را در بخشهایی از رمان ملالآور دانستهاند، اما از منظر آموزشی این اثر میتواند نمونهای ارزشمند برای تمرین نویسندگی و تحلیل روایت باشد. پیام نهایی این دو اثر در یک واژه خلاصه میشود: «توجه». تمام شخصیتها در جستوجوی دیده شدناند؛ مژگان، مسعود، زهره و حتی والدینشان. و این نیاز عاطفی، محور اصلی پیوند میان اثر و مخاطب نوجوان است.
تربیت از مسیر کتاب یا کتاب برای رشد آزاد نوجوان؟
رهبری با اشاره به تجربهای که در یکی از کتابخانههای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشته است، اظهار کرد: زمانی برای گفتوگو درباره یکی از آثارم به جمعی از نوجوانان کتابخوان دعوت شده بودم. در آن نشست متوجه شدم این نوجوانان با دقتی تحسینبرانگیز آثار را میخوانند و نکاتی را مطرح میکنند که گاه از نگاه بزرگترها پنهان میماند. این سطح از دقت، هم ارزشمند است و هم حساسیتبرانگیز، زیرا ممکن است نوجوانان درگیر تأملات عمیقی شوند که درک و هضم آن برایشان دشوار باشد.
وی افزود: اینجا نقش مروجان کتابخوانی اهمیت مییابد. بسیاری از مروجان در کتابخانهها دچار یک خطای فکری هستند و آن اینکه تصور میکنند باید از طریق کتاب، نوجوانان را تربیت کنند؛ در حالیکه رسالت اصلی آنان تربیت از مسیر کتاب نیست، بلکه پرورش خوانندگان حرفهای و اندیشمند است. مروجان باید به نوجوانان فرصت رشد و تجربه بدهند، نه اینکه با دلواپسی بخواهند از طریق هر متن، آموزهای تربیتی القا کنند.
این نویسنده و مدرس ادبیات داستانی تأکید کرد: نگاه مروج باید از یک کتابخانه معمولی به کتابخانهای حرفهای تغییر کند. وقتی این نگاه اصلاح شود، انتخاب و معرفی کتابها نیز متفاوت خواهد بود. مروج آگاه کسی است که بداند قرار نیست هر کتابی الزاماً ابزار تربیتی باشد، بلکه میتواند پلی برای رشد ذهنی و عاطفی نوجوانان باشد.
وی خاطرنشان کرد: گاهی حتی متونی که در نگاه اول بیخطر یا بیاشکال به نظر میرسند، میتوانند پرسشها یا تردیدهایی عمیق در ذهن مخاطب ایجاد کنند. وظیفه ما این نیست که از بروز چنین پرسشهایی جلوگیری کنیم، بلکه باید زمینه گفتوگو و اندیشیدن را فراهم آوریم.

مواجهه آزاد با متن؛ از رمان تا متن مقدس
رهبری در بخش دیگری از سخنان خود برای توضیح اهمیت نگاه آزاد و تفسیری به متن، به مثالی اشاره کرد و گفت: در یکی از جلسات گفتوگو میان دوستانم، فردی بسیار متدین که همواره بر خواندن نماز اول وقت تأکید داشت، پس از مطالعه بخشی از قرآن، دچار تردید و پرسش شد. این اتفاق برای من نشان داد که حتی در مواجهه با متون مقدس، نوع نگاه و زاویه دید ما تعیینکننده است.
وی ادامه داد: اگر از منظر بروندینی به متن مقدس نگاه کنیم، ممکن است بسیاری از مفاهیم برایمان غیرقابل درک یا حتی متناقض جلوه کند، اما وقتی از درون آن منظومه فکری به متن مینگریم، معنا و انسجام آن روشن میشود. این مثال را آوردم تا بگویم مواجهه با هر متن، چه رمان باشد و چه متن مقدس، نیازمند درک زمینه و زاویه دید است و نباید از طرح پرسش یا مواجهه انتقادی ترسید.
این نویسنده و مدرس ادبیات داستانی اظهار کرد: همانطور که در حوزه متون دینی نگاه درست، کلید فهم عمیق است، در مواجهه با آثار ادبی نیز باید به نوجوانان فرصت داد تا از مسیر پرسشگری و تجربه، به فهم شخصی خود برسند. ممانعت از طرح پرسش یا تحمیل یک خوانش مشخص، نهتنها به رشد فکری آنان کمک نمیکند، بلکه ممکن است مانع شکلگیری علاقه و استقلال فکری شود.

پیوند گمشده پدر و دختر در رمان «هستی»
در ادامه نشست سهیلا سبزواری، روانشناس و مترجم با اشاره به اهمیت تحلیل رمانها از منظر روانشناسی، گفت: یکی از دلایل جذابیت رمان «هستی» برای نوجوانان، بهویژه دختران، نوع رابطه پدر و دختری است که در طول داستان بازنمایی میشود. به باور وی، در بسیاری از خانوادهها، این رابطه عاطفی یا غایب است یا دچار آسیبهای ارتباطی عمیق است و نویسنده با ظرافت این خلأ را به نمایش میگذارد.
وی افزود: در بخشهایی از رمان، مادر نقش میانجی را میان پدر و دختر ایفا میکند و این شیوه مقابله، هرچند رایج اما گاه ناکارآمد است. این وضعیت در برخی خانوادهها سبب شکلگیری احساس گناه در مادران و حتی بروز اختلالات روانی در نوجوانان میشود.
این روانشناس و مترجم با اشاره به نظریه دلبستگی «بالبی» تأکید کرد که سبکهای دلبستگی در دو سال نخست زندگی شکل میگیرد و اثر آن تا بزرگسالی در روابط انسانها باقی میماند.
وی، جذابیت شخصیت هستی را ناشی از دوگانگی رفتار او دانست و گفت: رفتارهای پسرانه، شجاعت و نافرمانی از هنجارهای زمانه، او را به الگویی متفاوت برای دختران نوجوان بدل کرده است. وی تصریح کرد که همین ویژگی غیرمعمول، سبب میشود نسل جدید با شخصیت هستی احساس همذاتپنداری کند.
به گفته سبزواری، بخش پایانی رمان که در آن پدر برای نخستین بار دخترش را نوازش میکند، بهگونهای نمادین بیانگر ترمیم رابطه پدر و دختر و تجربه عاطفی تازهای است که نوجوانان بسیاری در پی آن هستند. وی افزود: بسیاری از روابط احساسی و حتی شکستهای عاطفی دختران، ریشه در همین نیاز به دریافت محبت و تأیید از سوی پدر دارد.
«وقتی مژی گم شد»؛ بازنمایی شرم، گمگشتگی و تروما در نوجوانان
وی با تحلیل رمان «وقتی مژی گم شد» گفت: این اثر بر محور مفهوم «گمگشتگی» در همه ابعاد هویتی و روانی شخصیتها بنا شده است. او اظهار کرد: نه تنها مژی، بلکه نرگس، ناصر و فریبا نیز هرکدام به نوعی گم شدهاند؛ از خود، از بدنشان، از احساسات و از مسیر زندگی.
این روانشناس و مترجم در ادامه به مقوله شرم و احساس گناه در دو رمان اشاره کرد و گفت: شرم پدر در رمان «هستی» و شرم مژده در رمان «وقتی مژی گم شد» نقطه اشتراک روانشناختی این دو اثر است. این احساس، ریشه بسیاری از تصمیمهای نادرست و رنجهای شخصیتی در نوجوانان است.
وی با اشاره به روشهای درمانی مبتنی بر تروما، مانند «بازپردازی و حساسیتزدایی با حرکات چشم»، افزود: بسیاری از ترسها و اضطرابهای شخصیتها در این آثار، یادآور آسیبهای روانی ثبتشده در ناخودآگاه آنان است؛ آسیبهایی که بهصورت اجتناب یا اضطراب در روابط بعدی بروز میکند.
سبزواری در بخشی دیگر از سخنان خود به مسئله مادران حمایتگر بیش از اندازه پرداخت و گفت: گاه حمایت افراطی مادر سبب کاهش احساس کفایت در فرزندان میشود. مادر سرچشمه امنیت و بقاست، اما پدر مسئول هدایت فرزند به سوی استقلال است و هر دو نقش، برای شکلگیری عزتنفس نوجوان ضروریاند.
عشق، تربیت و مرزهای اخلاقی در رمانهای نوجوان
این مترجم و روانشناس در ادامه سخنانش به چالش میان نگاه تربیتی و بازنمایی عشق در رمانهای نوجوان اشاره کرد و گفت: بسیاری از رمانهای موفق دو دهه اخیر در ادبیات نوجوان ایران، مانند آثار حسنزاده و شاهآبادی، دارای رگههایی از عشق هستند، اما این عشق از چارچوب اخلاقی جامعه خارج نمیشود.
وی با تأکید بر اینکه موضوع عشق ذاتاً ضدتربیتی نیست، افزود: باید میان عشق بهعنوان نیروی زیستی و اخلاق بهعنوان قاعده اجتماعی تمایز قائل شد. به باور وی، نویسندگان توانستهاند با رعایت این مرز ظریف، عشق را در قالبی فرهنگی و انسانی روایت کنند.
سبزواری خاطرنشان کرد: آثار هنری زمانی ماندگار میشوند که مخاطب را به تفکر و گفتوگو دعوت کنند، نه اینکه تنها نسخهای اخلاقی ارائه دهند. به گفته وی، مخاطب نوجوان امروز، اندیشمند و نقاد است و هر رمان موفق باید به پرسشهای او درباره هویت، احساس و معنای زندگی پاسخ دهد.
در پایان نشست، حاضران بر این نکته تأکید کردند که استقبال نوجوانان از آثاری چون هستی و وقتی مژی گم شد، نشاندهنده نیاز نسل جدید به ادبیاتی صادقانه، مسئلهمحور و تجربهزیسته است؛ ادبیاتی که نهتنها سرگرمکننده، بلکه بستری برای درک خود و جامعه به شمار میآید.
نظر شما