جمعه ۲۳ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
جنگ اولویت‌ها در فضایی سیال و متزلزل

مولف در مقدمه‌ای تحلیلی، سقوط دمشق در یک فرایند چند روزه را حادثه‌ای شگفت ارزیابی می‌کند. او حتی تعبیر «جنگ نیابتی» را برای شرح فضا ناتوان می‌داند و ترجیح می‌دهد برای نشان دادن فضای سیال و متزلزل و غیرثابت از تعبیر «جنگ اولویت‌ها» بهره ببرد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا کتاب «ادلب تا دمشق» با عنوان فرعی جریان‌شناسی گروه‌های شرکت‌کننده در عملیات سقوط نظام اسد در سوریه تالیف یاسر قزوینی حائری از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران منتشر شد.

جنگ اولویت‌ها در فضایی سیال و متزلزل

ناشر در ابتدای کتاب در مقدمه‌ای به جایگاه ویژه و مهم سوریه طی دهه‌های اخیر در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اشاره می‌کند و می‌نویسد؛ «تقریبا از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و به ویژه در دوران جنگ تحمیلی، روابط تهران و دمشق فزاینده و مداوم بوده است و اوج آن را می‌توان در تحولات پسابهار عربی و حمایت جمهوری اسلامی ایران از نظام سیاسی سوریه در جنگ داخلی این کشور ارزیابی کرد.

با وجود این، پویش‌ها و روندهای منطقه غرب آسیا به ویژه پس از عملیات طوفان‌الاقصی در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ به سمت‌وسویی حرکت کرد که فشار سیاسی، اقتصادی و نظامی بر سوریه به عنوان مهم‌ترین متحد دولتی ایران در منطقه و پل اتصال محور مقاومت از تهران تا بیروت افزایش یافت و در نهایت با حملات غافلگیرکننده گروه‌های مسلح ضددولتی به رهبری تحریرالشام در اواخر نوامبر و اوایل دسامبر ۲۰۲۴، دولت بشار اسد سقوط کرد.

بر این اساس و با توجه به جایگاه سوریه در تحولات منطقه‌ای و نیز محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران از یک سو و سرعت بالای رویدادهای منتهی به سقوط نظام سیاسی سوریه و جایابی حاکمان جدید از سوی دیگر، شناخت تحولات روزهای پایانی این کشور و ماهیت جریان‌ها و گروه‌هایی که پس از آن به قدرت رسیدند، اهمیت فزاینده‌ای دارد.»

کتاب «ادلب تا دمشق» با «مقدمه تحلیلی: جنگ اولویت‌ها» آغاز و در نه بخش اصلی به عنوان‌هایی همچون «ترکیب شرکت‌کنندگان در عملیات ردع‌العدوان»، «تحریرالشام»، «احرارالشام»، «جیش‌العزه»، «انصارالتوحید»، «صقورالشام»، «الجبهه‌الشامیه»، «الجبهه‌الوطنیه للتحریر» و «حزب اسلامی ترکستان» می‌پردازد.

مولف در مقدمه‌ای تحلیلی، سقوط دمشق در یک فرایند چند روزه را حادثه‌ای شگفت ارزیابی می‌کند و می‌نویسد: «در این باره پرسش‌های زیادی وجود دارد که برخی از آنها پاسخ دارند و پاسخ به برخی پرسش‌ها نیز نیازمند گذر زمان است. البته پاسخ برخی پرسش‌ها نیز شاید هیچ‌گاه روشن نشود. احمد الشرع در مصاحبه‌ای که در فوریه ۲۰۲۵ با شبکه تلویزیون سوریه انجام داد، اظهار داشت که ۳۰ تا ۴۰ درصد از آنچه در ردع‌العدوان رخ داد را هنوز نگفته‌ایم و برای پرده برداشتن از همه ماجرا نیازمند گذر زمان هستیم. اما آنچه می‌توان به طور کلی گفت این است که در دوره‌ای که این حوادث یکی پس از دیگری رخ دادند، گذر زمان بر مبنای شوک‌های پی‌درپی حرکت می‌کرد، شوک‌ها و حوادث غیرقابل پیش‌بینی که چه بسا هر یک ظرفیت‌های پنهان و آشکار حادثه شگفت بعدی را فراهم می‌کردند.»

در ادامه به این نکته اشاره می‌کند که شاید هدف خواننده از مطالعه این سطور پیش‌بینی آینده باشد اما این نگرش برای نگارنده که در زمانی بسیار نزدیک به این حوادث، این سطور را می‌نگارد، بیشتر به یک دام شبیه است.

او بر این باور است که «ساختن آینده ساده‌تر از پیش‌بینی آن است.» تنها شاید بتوان به خطوط کلی اشاره کرد و گردگویی کرد. او حتی تعبیر «جنگ نیابتی» را برای شرح فضا ناتوان می‌داند و ترجیح می‌دهد برای نشان دادن فضای سیال و متزلزل و غیرثابت از تعبیر «جنگ اولویت‌ها» بهره ببرد. در واقع زمانی که کنشگران در یک نزاع بیش از دو طرف باشند، دیگر نمی‌توان تحلیل خطی و یک‌بعدی از این نزاع ارائه داد.

یاسر قزوینی حائری برای فهم مفهوم جنگ اولویت‌ها به یک مثال ساده تاریخی و قرار گرفتن شاه عباس صفوی بین دو دشمن یعنی عثمانی و ازبکان اشاره می‌کند: «…شاه عباس که مصمم حرکت به جنگ با عثمانی بود، چاره‌ای ندید جز آنکه با یک دشمن از طریق صلح درآید و به دفع دیگری بپردازد، به همین عزم با عثمانی صلح کرد و حیدرمیرزا برادرزاده خود یعنی پسر حمزه‌میرزا را نزد سلطان فرستاد و با واگذاشتن تبریز و شروان و گرجستان و لرستان یعنی قسمت عمده ایران شمال غربی و غربی، با آن دولت صلح نمود و به دفع عبدالمومن خان پسر عبدالله خان که به مشهد آمده و آن شهر را محاصره کرده بود رهسپار آن دیار گردید.» در واقع شاه عباس سال‌ها بعد وقتی که ازبکان را کاملاً شکست داد، با پنهان‌کاری به سمت غرب ایران رفت و متصرفات عثمانی در ایران را بازپس گرفت و سپاهیان او از سمتی تا ایروان و از سمت دیگر تا بغداد رسیدند.»

جنگ اولویت‌ها در فضایی سیال و متزلزل
یاسر قزوینی حائری

نگارنده معتقد است بر اساس چنین هسته تحلیلی می‌توان واقعی‌تر به فهم حوادث سیاسی رسید. «به عنوان نمونه در آغاز ناآرامی‌های سوریه بیش از آنکه با جنگ نیابتی روبه‌رو بوده باشیم، با جنگ اولویت‌ها مواجه هستیم. در صحنه‌ای که بیش از دو طرف با هم درستیزند، قدرت‌های مختلف باید دشمنی‌های خود را اولویت‌بندی کنند. به عنوان نمونه کمتر کشوری می‌تواند حامی گروه تروریستی مانند داعش باشد، اما جنگ اولویت‌ها باعث می‌شود گاهی فرصت‌طلبی داعش، از سوی برخی کشورها نادیده گرفته شود. به طور مشخص در جنگ کوبانی و با توجه به شاکله سیاست‌ورزی در ترکیه، شکست نیروهای کرد نزدیک به پ ک ک برای ترکیه اولویت بیشتری پیدا می‌کند. از آنکارا تقاضای غرب برای کمک به نیروهای کرد در ستیز با داعش را نمی‌پذیرد.

که این مسئله را بیش از آنکه در قالب جنگ نیابتی بتوان فهم کرد، باید در قالب جنگ اولویت‌ها توضیح داد تا در شناخت صحنه دچار اشتباه نشد.»

نگارنده به این نکته اشاره می‌کند که «قصد نداریم به طور وسیع مفهوم جنگ نیابتی را به نقد بکشیم اما می‌توانیم معطوف به حوادث سوریه، برخی مزایای مفهوم جنگ اولویت‌ها را برشمریم. درواقع یکی از مزایای مهم جنگ اولویت‌ها دادن ضریب معقول و واقعی به نیروهایی است که در محل و به صورت منطقه‌ای و در میدان به جنگ می‌پردازند. از همین روست که نگارنده در این مطالعه، نقش گروه‌های داخلی سوریه را در آنچه رخ داد برجسته کرده است.»

یاسر قزوینی حائری برای شرح بهتر از عکس و تصویر نیز بهره برده است. او در مورد تصاویر مختلف بیان می‌کند که «استفاده از تصاویر در این مطالعه تزئینی نیست بلکه نه تنها به تکمیل بحث و همراهی مخاطبان کمک می‌کند، بلکه گاهی چیدمان تصاویر، تحلیل‌هایی فرامتنی درباره حوادث به دست می‌دهند که می‌توانند کامل‌کننده تحلیل کلی این نوشته باشند.»

نگارنده به این موضوع نیز اشاره می‌کند که فاصله نگارش این سطور با حوادث بسیار کم است و بارها مجبور شده است تا در خلال نگارش، با پیش‌آمد حادثه‌ای جدید به مطالب قبلی بازگردد و مطالب را بر اساس حوادث روزآمد کند. از همین رو بعید نیست با حوادثی که بعد از انتشار این پژوهش رخ خواهند داد، مسائل جدیدی به وجود آیند که نگارنده از آن اطلاع نداشته اما مخاطبی که با فاصله‌ای بیشتر نسبت به حوادث این سطور را از نظر می‌گذراند، از آنها مطلع باشد.

در جمع‌بندی کتاب «ادلب تا دمشق» می‌خوانیم: «فضای تحولات معارضان سوریه که امروز به حاکمان سوریه تبدیل شده‌اند در این یک دهه، فضایی بسیار پیچیده و چند بعدی است که برای توضیح بهتر آن می‌توان از تعبیر سیال برای آن بهره برد. شاید فضا چنان پیچیده باشد که ما را وادارد تا به پرسش‌های بنیادین‌تر بیندیشیم. شاید دوباره به این بیندیشیم که واقعاً از رهگذر چه واحدی می‌توان این تحولات را فهم کرد، آیا باید به دوگانه معروف فرد یا جامعه بازگردیم؟ آیا واحد کنش‌گری در این فرایندها فرد است یا گروه و یا جامعه؟

به نظر می‌رسد که فضای سیال ترسیم شده در این سطور را می‌توان در چند حوزه بررسی کرد؛ حوزه فردی، حوزه گروهی، حوزه جبهه‌ای و اتاق عملیات. در این فضا بی‌شک فرد نقش مهمی ایفا می‌کند، به ویژه افرادی با ویژگی‌های خاص مانند احمدالشرع که یک هسته همبسته امنیتی همراهیش می‌کند، یا حسن صوفان که سال‌ها حضور او در زندان، از او چهره‌ای پخته ترسیم می‌کند، یا زهران علوش که سال‌ها پیش کشته شد و در این مطالعه از او کمتر سخن رفت، یا ابو جابرالشیخ که چهره‌ای جنبشی و سابقه‌دار از صیدنایاست یا ابوعیسی الشیخ که رهبر بلامنازع صقور الشام است و از مزایای محلی بهره می‌برد و یا فضل‌الله الحجی به عنوان سرهنگی جدا شده از نظام پیشین و محبوب.

این افراد گروه‌های مختلفی را با هسته‌های سخت و گاهی متزلزل گرد خود جمع کردند. خرده‌گروه‌هایی که تفاوت‌هاشان بیشتر به یک طیف می‌ماند تا تمایزهای پررنگ و کاملاً مشخص.»

کتاب «ادلب تا دمشق» با عنوان فرعی جریان‌شناسی گروه‌های شرکت‌کننده در عملیات سقوط نظام اسد در سوریه تالیف یاسر قزوینی حائری با ۱۸۶ صفحه، شمارگان ۱۰۰ نسخه و بهای ۲۰۰ هزار تومان از سوی انتشارات پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بین‌المللی ابرار معاصر تهران به بازار کتاب آمده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها