به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «داغ ابراهیم» نوشته سید مسعود حسینی خلسری در انتشارات نوروزی منتشر شده است. این اثر در قالب ۲۸۸ صفحه تنظیم شده است.
ساختار کتاب شامل مجموعهای از اشعار و توضیحات نویسنده است. اشعار در موضوعات مرتبط با شهدا و شخصیتهای تاثیرگذار انقلاب اسلامی سروده شده و در کنار آنها توضیحاتی برای روشنتر شدن فضای مفهومی شعرها آورده شده است. این توضیحات گاه به شکل چند جمله کوتاه و در مواردی به صورت تحلیل گستردهتر درج شدهاند.
بخشهایی از کتاب به یاد و نام افرادی همچون شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی، شهید ابراهیم هادی، شهیدان مرزبان و دیگر چهرههایی که در جریان انقلاب و تحولات بعدی نقش داشتهاند، اختصاص یافته است. در برخی از سرودهها نیز نام شخصیتهایی نظیر سید حسن نصرالله یا علیرضا زاکانی، شهید چمران و …مطرح شده است. محتوای کلی اثر در همین چارچوب قرار دارد و موضوعات دیگری را در بر نمیگیرد.
نویسنده تلاش کرده است در کنار ارائه اشعار، با افزودن توضیحات و پانوشت ها، موضوع هر سروده را برای خواننده مشخص کند. این یادداشتها در حکم توضیحات جانبی هستند و به صورت مستقیم بر متن شعر افزوده نشدهاند. از این نظر، کتاب ترکیبی از دو بخش متمایز به شمار میرود: بخش اول، اشعار و بخش دوم، توضیحات تکمیلی.
چیدمان اشعار در کتاب پیوستگی زمانی یا موضوعی مشخصی ندارد و هر بخش به نام یا یاد یک شخصیت اختصاص پیدا کرده است. این ساختار موجب شده است هر شعر به صورت مستقل ارائه شود و ارتباطی مستقیم میان بخشهای مختلف وجود نداشته باشد. در نتیجه، کتاب به شکل یک دفتر شعر موضوعمحور عرضه شده است که موضوع واحد آن، پرداختن به شهدا و شخصیتهای سیاسی و مذهبی معاصر است.
انتشارات نوروزی، ناشر این کتاب، آن را در شمارگان یک هزار نسخه و به بهای ۴۵۰ هزارتومان منتشر کرده است.این اثر هماکنون از طریق ناشر و مراکز پخش کتاب در دسترس مخاطبان قرار دارد.
یکی از اشعار این کتاب بدین شرح است:
گاهی هست و گاهی نیست
«غزل» وارهای احساسی برای مخاطبی خاص
(تقدیم به متواضعترین رئیسجمهور عابد، عارف شهید رئیسی غزل ششم)
شادی و طراوت عاشقی بر فراز، دلم گاهی هست گاهی نیست
حال من حال عجیبی ایست
در شادی و ماتم گویی دل در سینهام گاهی هست گاهی نیست
بر این دنیای فانی هرگز دل نمیبندم که آن هم
عاقبت بر لوح، هستی چون پر، کاهی گاهی هست گاهی نیست
دل دادم به سادات جلیل، عاقبت گلی از باغ چید و خندید و به رفت …
اینک بر دل خوش باورم صبر و قرار گاهی هست گاهی نیست…
گر وصال تو نصیب روی ما گشته به هجران
آه میکشم هر دم از این، عشقی که گاهی هست گاهی نیست
گر دلم را پیش دلت اعتباری هست هنوز
رنج هجری بردهام از جفا از نگاری که گاهی هست گاهی نیست
نظرات