سرویس کودکونوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - احمد مشکینروی: رمان «مارادونا محاکمه میشود: رویا زنجیرشدنی نیست!» نوشته علیرضا حسنزاده، نه تنها یکی از آثار داستانی متفاوتِ سالهای اخیر درباره مسائل نوجوانان است، بلکه بیهیاهو به بازاندیشی تاریخ فرهنگی ایران در دهه شصت میپردازد. در این یادداشت درباره فرهنگ جوانان، نقد دهه شصت و رؤیا بهمثابه نیروی امیدبخش در این رمان خواهم پرداخت. این رمان، با بهرهگیری از تکنیک دو خط روایی، پیوندی میان زندگی یک نوجوان فقیر در رشت دهه شصت و اسطوره جهانی فوتبال، دیهگو مارادونا، ایجاد میکند. اما این پیوند فراتر از فوتبال است؛ مارادونا اینجا نه صرفاً یک ستارهی میدان فوتبال، که نوعی اسطورهی نافرمانی و مخالفخوانی به کمک رؤیا است؛ قهرمانی که در غیاب قهرمانهای رسمی و فروکاستهشدن سرمایه اجتماعی گروههای مرجع، در وجدان فرهنگی نوجوان ایرانی نفوذ میکند و به رویای او برای تغییر جهان تبدیل میشود.
در بطن رمان، تضادی بنیادین میان مدرسه بهمثابه نهادی در برابر رؤیا وجود دارد و مدرسه دهه شصت نماد سختگیریهای فراوان و رویا بهمثابه امکان رهایی از فضای متصلب و خشک مدرسه معرفی میشود. مدیر مدرسه دشمن فوتبال است، اما نوجوانان، به ویژه قهرمان اصلی داستان، در سایه همراهی یک معلم جوان، علیه سرکوب عشق / فوتبال میایستند. این معلم - که در فصل درخشان «مردی که نبود» با روایتی رازآلود از زیست یا عدمزیست شخصیتی مثالی بعدی کاملاً انتقادی مییابد - شاید تنها تصویری رؤیایی از ایمان، همراهی و اخلاق است که ذهن نوجوانی درگیر جنگ، فقر و تنهایی میتواند بسازد. این معلم، همچون مارادونا، بیشتر ساختهی ذهنیت کودکانه و زخمخوردهی قهرمان است تا واقعیتی تاریخی. در این چشمانداز رفتار نوجوان یادآور سخن آلبر کامو است: «من شورش میکنم پس هستم!»
نویسنده با نگاهی نقادانه به ساختارهای ایدئولوژیک چپ و راست در دورانی که وقایع رمان در آن اتفاق میافتد مینگرد. کتاب، مارادونا را ستایش میکند، اما مارکسیسم را نه. رمان با نقد کاسترو و چهگوارا و پاکشدن تتوی عکس آن دو بر بدن مارادونا این فاصله را نشان میدهد. رمان باورهای متعصبانه را هم نقد میکند. مارادونا اینجا نه قهرمان طبقه کارگر بلکه قهرمان انسانهای بیپناه است؛ انسانهایی که اشتباه میکنند، سقوط میکنند، اما رویا را زنده نگه میدارند. مارادونا در این رمان نه در خدمت یک مکتب خاص، که در خدمت آزادی رؤیا است. جایی که ایدئولوژیها شکست میخورند، مارادونا همچون یک رویاپرداز بر خاک میایستد و میگوید: «اگر بتوانی در سختترین شرایط رؤیایت را حفظ کنی، هنوز زندهای.»
صحنهی پایانی رمان نماد اوج رویکرد شاعرانه و رؤیاپردازی نویسنده رمان است؛ رویا نه بهمثابه فرار از واقعیت، بلکه بهعنوان شکلی از کنش هویتی و اخلاقی برای مقاومت در برابر رنج، فقر، جنگ و بیعدالتی.
در نهایت، «مارادونا محاکمه میشود» کتابی است که با بهرهگیری از لایههای مختلف فرهنگی، تاریخی و اسطورهای، روایتی کمنظیر از نوجوان ایرانی در دههای پرفشار ارائه میدهد. این رمان به ما یادآوری میکند که حتی در سختترین شرایط، رؤیا زنجیرشدنی نیست. این اثر از سوی نویسنده به علی دایی تقدیم شده است تا نگاه خود را به جایگاه قهرمانان مردمی آشکار سازد.
رمان «مارادونا محاکمه میشود: رویا زنجیرشدنی نیست!» در انتشارات روزنه منتشر شده است.
نظر شما