سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - احمد محمدتبریزی: گاهی فیلمسازان برای ساختن فیلمشان سراغ اقتباس از گزارشهای روزنامه یا مطالب منتشر شده در رسانهها میروند. اقتباس از روزنامهها اگرچه به اندازه کتابها رایج نیست ولی هر از چند گاهی فیلمهایی با اقتباس از گزارشهای رسانهها ساخته میشود.
برای برخی کارگردانان این گزارشهای مستندگونه به خاطر بار واقعگرایانهاش میتواند مواد اولیه جهت پروراندن یک ایده جهت نگارش فیلمنامه را بدهد. اتکای صرف به گزارش روزنامه و تلاش نکردن برای پژوهش بیشتر، باعث لاغر شدن فیلمنامه و ضعیف شدن داستان میشود.
فیلم «صبح اعدام» به کارگردانی بهروز افخمی با اقتباسی از گزارش واقعی خبرنگار روزنامه کیهان از مراسم تیرباران طیب حاجرضایی و حاج اسماعیل رضایی نوشته شده و بنا دارد مخاطب را در جریان اتفاقات مربوط به اعدام این دو شخص بگذارد.
فقدان درام، ضعف در روایت
اما ایراد اصلی فیلم در اینجاست که کارگردان تلاشی بیشتری برای پروار کردن قصه نکرده و همه چیز را در حد همان گزارش روزنامه کیهان خلاصه کرده است. به خاطر همین فیلم به لحاظ تاریخی و شخصیتپردازی خیلی حرفی برای گفتن ندارد و در حد ارائه یکسری حرفهای کلی باقی میماند.
فیلم از ابتدا با روایتی تخت جلو میرود و در ریتم به شدت ساکن و بالکنت است. فقدان درام در طول فیلم سبب میشود تا «صبح اعدام» در حد همان گزارش روزنامه باقی بماند و توانایی اضافه کردن چیزی بیشتر را نداشته باشد. در حالیکه کارگردان با ارائه تمهیداتی در فیلمنامه میتوانست به شناختن شخصیتها و فعالیتهایشان کمک کند و موجب شناخت بیشتر و دقیقتر مخاطبان از شخصیتها شود.
افخمی تلاش داشته با «صبح اعدام» اثری تاملبرانگیز، انسانی و تاریخی خلق کند اما ایستایی روایی و فقدان تعلیق دراماتیک باعث شده تا با فیلمی خستهکننده روبهرو باشیم. آندره بازن، از فیلسوفان و منتقدان برجسته معتقد بود که اقتباس در سینما نباید تقلیدی سطحی باشد و فیلمساز برای غنای تصویری از دل مستندات باید ایدههای دیگری داشته باشد. بنابراین میشد در «صبح اعدام» ایده کلی را از گزارش روزنامه گرفت و ساختار دراماتیک داستان را به شکلی جذابتر قرار داد.
در «صبح اعدام» تلاشی از سوی کارگردان برای غنای تصویری فیلم صورت نگرفته و فیلم بیانیهمحور و در حد گفتوگوهایی صرف باقی مانده است؛ کاملاً چیزی شبیه به نمایشی رادیویی. یعنی اگر در طول فیلم چشمهایتان را ببندید و فقط به دیالوگها گوش دهید، به لحاظ بصری چیزی از دست نخواهید داد. در حالیکه سینما هنر قصهگویی در مدیوم تصویر است و سینمای بدون خلق صحنههای ناب، کارکرد هنرمندانه خودش را از دست میدهد.
افخمی که در گذشته تجربه و سابقه اقتباس از کتاب را داشته در «صبح اعدام» به شکلی ساده و کم زحمت فیلمش را ساخته است و نخواسته دوربینش از محوطه اتاق و دادگاه بیرون بیاید. در حالیکه زندگی دو شخصیت اصلی فیلم قابلیت زیادی برای پرداخت داشت و کارگردان خیلی ساده از کنار زندگی و گذشتهشان عبور کرده است.
سادهسازی یک واقعه تاریخی
فیلم حتی پیوستی تاریخی به قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ هم ندارد و خیلی راحت از کنار اتفاقات مهم آن روزگار میگذرد. «صبح اعدام» پتانسیل این را داشت که به بهانه گزارش روزنامه به زندگی پرفراز و نشیب طیب حاج رضایی بپردازد و عجیب اینکه خیلی ساده از کنار تمام اینها عبور کرده است.
حتی صحنههای اتاق بازجویی نیز کشش لازم برای پیشبرد داستان را ندارد و نمیتواند مثل فیلمهای دادگاهی تمام توانِ فیلم را بر دوش آن گذاشت. گاهی در فیلمهای دادگاهی، دیالوگها به قدری قوی و پرکشش است که مخاطب را با خودش همراه میکند ولی در اینجا خبری از دیالوگهای قوی فیلم نیست و دیالوگهای شخصیتها ساده و معمولی هستند. «صبح اعدام» یکی از نمونههای شکست خورده در اقتباس است و در ژانر تاریخی نیز حرفی برای گفتن ندارد.
مشخص نیست چرا کارگردانان ایرانی در اقتباس از کتابها و گزارشهای رسانهها، انقدر ساده و راحت خود را کنار میکشند و میخواهند همه چیز را در حد همان کتاب یا گزارش خلاصه کنند. در حالیکه کارگردانان بزرگ برای اقتباس، ایده اولیه را از آن کتاب یا گزارش مکتوب میگیرند و بعد با خلاقیت و هنر خودشان، اثری درخور خلق میکنند.
اما چنین چیزی کمتر در ایران مشاهده میشود و «صبح اعدام» نمونه واضح چنین چیزی است. این فیلم با پرداخت ضعیف و دمدستیاش به یک ماجرای تاریخی، سوژه و شخصیتهایش را میسوزاند و به فیلمی کماثر تبدیل میشود. فیلمی که نه میتواند روایت تاریخیاش را خوب و درست روایت میکند و نه قابلیت پرداختن به شخصیتها و قهرمانانش دارد.
نظر شما