پنجشنبه ۲۶ تیر ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۰
نگاهی به نمایش «آداب شکار روباه»/ چادرنشینی به وقت مرگ و خیانت

نمایش «آداب شکار روباره» به نویسندگی ابراهیم عادل نیا و کارگردانی محمد شاکری روایت سه روز پایانی زندگی آقا محمد خان در شوشی و در چادر اقامتگاهش است.

سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - رویا سلیمی؛ نمایشی که برای همدردی و همراهی با مخاطبان تئاتر، اجرای نخست خود را به صورت رایگان به صحنه برد و برای شروع دوباره عادت به تماشای تئاتر، فراخوانی برای تماشا بود. «آداب شکار روباه» با الهام از بخشی از کتاب «تاریخ کامل ایران» نوشته حسن پیرنیا و عباس اقبال آشتیانی، به روزهای پایانی زندگی آقامحمد خان قاجار می‌پردازد.

نمایش در لحن و اجرای خود، سه بار اوج و فرود نمایشی را طی می‌کند و این سه بار با سه کاراکتر حاضر در صحنه انطباق دارد. با اینکه ماجرای اصلی و شخصیت اصلی نمایش آقا محمد خان است، اما او را در پرده میانی و در کوتاه‌ترین پرده نمایش می‌بینیم. دو پیشکار او که به گفته اسناد تاریخی خیانت را در حق آقامحمدخان تمام کرده، کمر به قتل او می‌بندند. این رویداد تاریخی بستر روایت نمایشی است که سعی دارد فراتر از بیان صرف تاریخ، پیوندی میان این اتفاق و مخاطب امروز برقرار کند. در پرده نخست نمایش، یکی از پیشکارها نقش آقامحمد خان را برای دیگر پیشکار بازی می‌کند و این نقش بازی کردن آنها در قامت پادشاهی دیکتاتور و خون‌ریز، مفری برای رسیدن به حس انتقام از مردی مستبد است که شمار چشم‌های از حدقه درآمده به دستور او از حد بیرون است.

تا انتهای پرده اول، تقلید جایگاه، بیان و مسائل آقا محمدخان از زبان پیشکاری که مخاطب آن را شاه می پندارد، تکثیر همان حس دیکتاتورمآبانه‌ای است که هر کس در جایگاه قدرت امکان تبدیل شدن به آن شخصیت را در خود خواهد دید. درواقع این تمهید نمایشی که در هر پرده یکی از کاراکترها آقامحمد خان باشد، از همین مضمون اصلی «آداب شکار روباه» می‌آید. تمهیدی که تمایل قتل و خون‌ریزی را بخشی از وجود هر انسانی در هر جایگاه و موقعیت اجتماعی مفروض گرفته و آن را با شرایط و بستر زندگی هر فرد تطبیق می‌دهد.

اما غافلگیری نمایش در ابتدای پرده دوم آن را به اوج موقعیت نمایشی می‌رساند و آقامحمد خان واقعی وقتی روی صحنه می‌آید، حالا موقعیت و جایگاه واقعی شخصیت‌ها برای مخاطب تعیّن پیدا می‌کند. این غافلگیری مسیر دنبال کردن نمایش را با ریتم تند و چرخشی‌اش پیش می‌برد و در پرده سوم پس از شناخت موقعیت اجتماعی هر کاراکتر، حالا برون ریزی شخصیتی دو پیشکاری آشکار می شود که قصد قتل آقا محمد خان را با تمام ترس و خفقانی که او برایشان ایجاد کرده، بر خود هموار می‌کنند. این همدستی در نوع تقلید و در نوع به قتل رساندن شاه در همان تمهید چرخشی نمایشی کاراکترها معنی بسیط‌تری به خود می‌گیرد.

فهم این قتل او و رسیدن به جهانی بدون اقامحمد خان چقدر می تواند به زندگی ختم شود، در طول سه پرده، سینی خربزه میانجی جهان مادی و لذتهای آن است. در هر سه پرده سینی خربزه به شاه آن پرده تعارف میشود و او چنان بی میل است که گویی هیچ نقطه روشنی برای دست زدن به لذت زندگی در سلول‌های خون ریزش وجود ندارد. بی تمایلی به خوردن خربزه همان آینده بی لذتی است که در نبود دیکتاتور ترسیم می‌شود. چرا که با توجه به فرض نمایشنامه‌نویس، گویی همه شخصیت‌ها یا بهتر بگوییم همه مردم یک آقامحمدخان قاجار در درون خود دارند که تنها شرایط و بستر اجتماعی می تواند به ظهور و بروز چنین دیکتاتوری منجر شود.

نمایش همه چیز را به شرایط و تاریخ و بستر اجتماعی منوط کرده و نگاه خود را گویی بر همان ویژگی تک بعدی دیکتاتورها منطبق می‌سازد. اینکه همه افراد دیکتاتوری در درون خود دارند، حکمی کلی است که نمی توان آن را بر ابنا بشر تعمیم داد. مواردی که می‌تواند نقض چنین ادعایی باشد، می توانست نمایش را به صدور حکم کلی ختم نکند.

نگاهی به نمایش «آداب شکار روباه»/ چادرنشینی به وقت مرگ و خیانت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها