دوشنبه ۲۳ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
روانشناسی عامه‌پسند برای همه یک درمان جمعی پیشنهاد می‌کند

دکتر قادری: «مردم برای فرار از سردرگمی و بحران، به راهکارهای سریع پناه می‌برند؛ اما روانشناسی علمی مسیر تدریجی و ریشه‌دار است».

سرویس اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مسعود تقی‌آبادی: در سال‌های اخیر، جامعه ایرانی بیش از هر زمان دیگری با تنش‌های روانی، بحران‌های اجتماعی و نااطمینانی‌های اقتصادی مواجه بوده است. هم‌زمان با گسترش این فشارها، میل عمومی به درک، تسکین و راه‌حل‌یابی روانی افزایش یافته، اما به همان نسبت، روانشناسی زرد و جریان‌های شبه‌علمی نیز رشد کرده‌اند. پادکست‌های غیرتخصصی، صفحات انگیزشی در فضای مجازی، کتاب‌های سطحی با عناوین جذاب و راهکارهای فوری، بازار پررونقی یافته‌اند و جای خود را در زندگی روزمره مخاطبان باز کرده‌اند. در این میان، رسانه‌ها نقش دوگانه‌ای ایفا کرده‌اند: برخی با بازتولید محتواهای غیراصولی، به تشدید بحران‌ها دامن زده‌اند و برخی دیگر با سکوت یا بی‌تفاوتی، عرصه را به سوداگران روان رها کرده‌اند. در برابر این وضعیت، سؤال محوری این است که چگونه می‌توان مرز روانشناسی علمی را از شبه‌روانشناسی تفکیک کرد؟ و نقش نهادهای مسئول در ارتقای سلامت روان چیست؟ از سوی دیگر، حجم انبوه اطلاعات و اخبار منفی در رسانه‌ها موجب پدیده‌ای به‌نام «مدیاتروما» شده که به شکل تدریجی سلامت روان جمعی را تضعیف می‌کند. افراد در معرض بمباران رسانه‌ای، بدون فیلتر یا تحلیل تخصصی، به سمت منابع غیرمعتبر جذب می‌شوند و این همان جایی‌ست که اعتماد عمومی نیز آسیب می‌بیند. در این گفت‌وگو، با دکتر هاشم قادری، استاد دانشگاه، روان‌درمانگر و رئیس انستیتو ترومای ایران، به بررسی ابعاد روانشناسی زرد، تأثیرات رسانه‌ای بر سلامت روان، و نقش نهادهای دانشگاهی و فرهنگی در بازسازی اعتماد عمومی و تاب‌آوری اجتماعی می‌پردازیم.

روانشناسی عامه‌پسند برای همه یک درمان جمعی پیشنهاد می‌کند

آقای دکتر، ما امروزه چه در فضای واقعی و چه در رسانه‌ها با مواجهه گسترده‌ای با متون پوپولیستی و پادکست‌های شبه‌روانشناسانه روبه‌رو هستیم که خود را در جایگاه علم معتبر معرفی می‌کنند. به نظر شما می‌توان گفت گرایش گسترده به کتاب‌های روانشناسی عامه‌پسند در ایران نشانه‌ای از خلأهای جدی در نظام آموزش روانشناسی و سلامت روان است؟ این خلأها دقیقاً چه هستند؟

امروزه ما با پدیده‌ای تحت عنوان مدیا تروما یا ترومای رسانه‌ای مواجهیم. اما باید دانست که این پدیده چه تأثیری بر روان افراد می‌گذارد؟ امروزه مردم به صورت مداوم با اخبار منفی مواجه می‌شوند، حتی کارمندان نیز دائماً در معرض این پیام‌های آسیب‌زا قرار دارند. وقتی خبری به شیوه‌های مختلف منتشر می‌شود، حجم عظیمی از اطلاعات به سمت مخاطب سرازیر می‌شود. این فضا چگونه می‌تواند تروما ایجاد کند؟ که اگر شغل فرد به گونه‌ای باشد که مرتباً با نشانه‌های تروما مواجه شود، این مسئله تشدید می‌شود. رسانه‌ها که ما از آن به عنوان منبع اطلاعات یاد می‌کنیم، جای کار بسیاری در حوزه فرهنگ‌سازی دارند. سواد رسانه‌ای نقش کلیدی در این زمینه ایفا می‌کند. متأسفانه، برخی پادکست‌ها توسط افرادی اداره می‌شوند که هیچ پیشینه‌ای در روانشناسی ندارند و تحلیل‌های اشتباه آن‌ها به مخاطبان منتقل می‌شود.

خب سوال اینجاست که چرا جامعه به سمت پادکست‌های شبه‌علمی گرایش پیدا کرده است؟ چرا روانشناسان زرد، روزبه‌روز افزایش می‌یابند؟ آیا این گرایش صرفاً واکنشی به نیازهای واقعی مردم است یا ناشی از عطش فرهنگی برای راه‌حل‌های ساده و سریع؟

پاسخ در این است که مردم به دنبال راهکارهای سریع و هیجان‌محور هستند. این در حالی است که روانشناسی واقعی فرآیندی تدریجی و ریشه‌ای است. روانشناسان زرد با ارائه راهکارهای سطحی و تبلیغات سخیف، رگ خواب مردم را پیدا کرده‌اند. آن‌ها از اتاق درمان بیرون می‌آیند و با جملاتی مانند «بشین، حالا این صدا صدای کیه؟» افراد را فریب می‌دهند. این در حالی است که روانشناسی اصولی و علمی دارد و نمی‌توان آن را به سادگی تقلیل داد. عامه مردم ترجیح می‌دهند با هیجان تصمیم بگیرند و در فضای مجازی احساس تعلق کنند. این مسئله در جبهه‌های مختلف مجازی نمود دارد، جایی که افراد برای پر کردن خلأ بی‌تعلقی خود به گروه‌های غیرمتخصص می‌پیوندند. رسانه‌ها باید در فرهنگ‌سازی نقش پررنگ‌تری ایفا کنند. صدا و سیما می‌تواند با تولید برنامه‌های آموزشی، مردم را با روانشناسی واقعی آشنا کند. متأسفانه در کشورهای غربی، فیلم‌های خانوادگی با محتوای آموزنده تولید می‌شود، اما در ایران این خلأ به وضوح احساس می‌شود.

روانشناسی زرد با ارائه مسکن‌های کوتاه‌مدت، تنها مشکلات را موقتاً پنهان می‌کند. در حالی که روانشناسی علمی به دنبال درمان ریشه‌ای است. برای مثال، فردی که در کودکی مورد آزار قرار گرفته، در بزرگسالی ممکن است به صورت ناخودآگاه روابط مشابهی را تکرار کند. تنها با درمان تروماهای گذشته می‌توان این چرخه را شکست.

شاید بخشی از این توجه به راه‌حل‌های فوری و یا حتی توجه به روان شناسی زرد از این مهم نشات می‌گیرد که مردم با مسئله هزینۀ درمانی مشکل دارند و معتقدند به جای هزینۀ درمانی تفریحات زودگذر را برگزینند

بله. برخی افراد ترجیح می‌دهند به جای پرداخت هزینه برای رواندرمانی، پول خود را صرف تفریحات کوتاه‌مدت کنند. این در حالی است که درمان نکردن مشکلات روانی در بلندمدت هزینه‌های بسیار بیشتری به فرد و جامعه تحمیل می‌کند. برای مثال، کارمندی که پس از درمان، احساس ارزشمندی می‌کند و ارتقای شغلی می‌یابد، درآمدش افزایش پیدا می‌کند. این نشان می‌دهد رواندرمانی یک سرمایه‌گذاری هوشمندانه است. ما به روان‌درمانی ایمان داریم، به تغییر باور داریم. اگر مردم این آگاهی را پیدا کنند، می‌فهمند که گفتگو با یک درمانگر چقدر می‌تواند مؤثر باشد. هوش مصنوعی هرگز جای روانشناس را نمی‌گیرد. چرا؟ چون شما در رابطه با دیگری آسیب دیده‌اید، پس باید در رابطه با دیگری هم درمان شوید. بخش عمده‌ای از درمان به «کلامی کردن» تجربیات مربوط می‌شود. همین فرآیند بیان کردن به تنظیم حال کمک می‌کند. وقتی افراد بتوانند دنیای درون خود را به زبان بیاورند، از شدت آسیب‌ها کاسته می‌شود. رای بهبود سلامت روان جامعه، باید به سمت تخصص‌گرایی حرکت کنیم. روانشناسان زرد با راهکارهای سریع و غیرعلمی، تنها مشکلات را عمیق‌تر می‌کنند. رسانه‌ها، دانشگاه‌ها و نهادهای مسئول باید دست به دست هم دهند تا مردم را با روانشناسی واقعی آشنا کنند. تنها در این صورت است که می‌توانیم جامعه‌ای سالم و تاب‌آور داشته باشیم.

بسیاری از خانواده‌ها هزینه‌ای برای رشد روانی فرزندانشان در دوران کودکی نمی‌پردازند، اما بعدها ناچار به پرداخت هزینه‌های سنگین درمانی می‌شوند. این غفلت چه تأثیری بر سلامت روان جامعه دارد و چگونه می‌توان از طریق فرهنگ‌سازی، دیدگاه عمومی را نسبت به درمان روانی تغییر داد؟

خانواده‌ها در دوران رشد فرزندشان سرمایه‌گذاری نمی‌کنند، بعد در بزرگسالی مجبورند چندین میلیون تومان هزینه درمان کنند. این هزینه‌هایی که امروز مردم می‌پردازند، در واقع همان هزینه‌هایی است که قبلاً پرداخت نکرده‌اند. مراجعی داشتم که مدام از رفتار فرزندش شکایت می‌کرد. پسرش هر روز گلدان‌ها را می‌شکست و او هم عصبانی می‌شد و بر سر کودک فریاد می‌کشید. وقتی در جلسات درمان، هیجاناتش تنظیم شد، چه اتفاقی افتاد؟ از شکستن روزانه گلدان به هفته‌ای یک گلدان رسیدیم. حالا حساب کنید قیمت هر گلدان چقدر می‌شود و این چقدر در هزینه‌های خانواده صرفه‌جویی ایجاد کرد. در مثالی دیگر، کارمندی که در جلسه درمان جرأت‌مندی پیدا می‌کند، وقتی توانایی خود را در سازمان نشان می‌دهد، حقوقش نیز افزایش می‌یابد. باید این مسائل برای مردم شفاف شود تا بدانند تغییرات درمانی چه تأثیری دارد و هزینه‌ای که برای درمان می‌پردازند در مقابل هزینه‌های روانی ناچیز است. در بحث مراجعه به روان‌شناس باید فرهنگ‌سازی شود و رسانه‌ها نقش مهمی در این زمینه دارند. صدا و سیما چقدر می‌تواند در این زمینه مؤثر باشد! تصویری که از رواندرمانی به جامعه ارائه می‌دهیم بسیار مهم است. شما وقتی وارد مطب روانشناس می‌شوید یک نفر هستید، و وقتی بیرون می‌آیید کاملاً تغییر کرده‌اید. بله، تغییر واقعی درد دارد. مثل پوست انداختن است. شما که نمی‌توانید هم نظامی باشید و هم لباس غیرنظامی بپوشید. باید در قالب جدید قرار بگیرید. تغییر سخت است، چون مغز باید تغییر کند. در رفتار تغییر ایجاد نمی‌شود مگر اینکه در مغز تغییر رخ دهد. در مقاله‌ای به تأثیر روان‌درمانی بر مغز پرداخته‌ام. این تغییرات مغزی است که منجر به تغییر رفتار می‌شود. وقتی رفتار تغییر کند، فرد می‌فهمد زندگی‌اش در کجا قرار دارد.

به نظر شما در شرایط فعلی، نبود نظارت کافی و تصویر نادرستی که از روان‌درمانی در رسانه‌ها ارائه می‌شود، چه آسیب‌هایی به اعتماد عمومی و سلامت روان وارد کرده است؟ رسانه‌ها و نهادهای مسئول چگونه می‌توانند در شناسایی روانشناسان غیرحرفه‌ای و ارتقای تصویر حرفه‌ای روان‌درمانی مؤثر باشند؟

اگر نظام نظارتی مناسب وجود داشته باشد، اگر ارزیابی انجام شود و آموزش‌های لازم داده شود، می‌توانیم به روانشناسان کمک زیادی بکنیم. مردم باید یاد بگیرند چگونه روانشناسان غیرحرفه‌ای را تشخیص دهند. این وظیفه ماست که از طریق رسانه‌ها این آگاهی‌ها را منتقل کنیم. در بحث رسانه، صدا و سیما در کشورهای غربی فیلم‌های خانوادگی می‌سازند که بسیار آموزنده هستند. این فیلم‌ها فضای زندگی و آسیب‌ها را نشان می‌دهند. چرا صدا و سیما باید بیشتر این کار را انجام دهد؟ زیرا در رأس هرم اطلاع‌رسانی قرار دارد و باید پیام‌های درست را منتقل کند تا مردم بتوانند تشخیص دهند که آیا این فرد صلاحیت مشاوره دادن را دارد یا نه. بعضی با تبلیغ نظریه‌های بی‌پایه مثل «قانون جذب» یا گیاهخواری افراطی، مردم را گمراه می‌کنند. این باورهای نادرست فرد را منزوی می‌کند، احساس ناتوانی را دوچندان می‌کند و شرم را افزایش می‌دهد. وقتی احساس بی‌تعلقی شدت می‌گیرد، آمار خودکشی بالا می‌رود. امروزه تغییرات نگران‌کننده‌ای در الگوهای خودکشی رخ داده است. در نوجوانان نیز شاهد افزایش خودکشی‌های دسته‌جمعی و احساس بی‌تعلقی هستیم.

آقای دکتر، ما در جامعه با یک اضطراب سیستماتیک روبه‌رو هستیم. آیا این شرایط ما را به سمت روانشناسی زرد سوق می‌دهد و از رویکردهای علمی دور می‌کند؟ گویی این روند به صورت خودکار در حال وقوع است و ما به عنوان یک ملت احساس اضطرار می‌کنیم. شما به عنوان درمانگر، فشارهای روانی روزافزون در جامعه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ آیا این شرایط، مردم را به سمت روانشناسی زرد سوق می‌دهد یا نیاز به مرجعی امن‌تر همچون روان‌درمانگر متخصص را بیشتر کرده است؟

مردم در این مسیر پرچالش زندگی خود، مردم به دنبال پناهگاه می‌گردند. وقتی فشارها افزایش می‌یابد، افراد به دنبال مرجعی می‌گردند، به دنبال ناجی‌ای هستند که آنها را نجات دهد. «من خسته‌ام» - این جمله‌ای است که باید بتوانی بیان کنی. جذابیت درمان دقیقاً در همین است. در روشEFT، درمانگر مانند مخزنی است که بدون پیش‌داوری، تمام وجودت را با تمام هیجانات، خشم‌ها و غم‌هایت می‌پذیرد. چه کسی به تو گفته است که می‌توانی از خستگی‌ات حرف بزنی؟ درمانگر است که می‌گوید: «می‌توانی از این خستگی بگویی». این همان نیاز اساسی به ارتباط است. نیاز به درمانگری امن که این فضا را فراهم کند. وقتی فشارها از حد معینی فراتر می‌رود، مردم از حالت تعادل خارج می‌شوند.

ما می‌دانیم که روان از بافت اجتماعی جدا نیست. این دو آنقدر درهم تنیده‌اند که نمی‌توان آنها را از هم جدا کرد. به نظر شما چه نسبتی میان آسیب‌های روانی و تروماهای شخصی و جمعی با گرایش مردم به این نوع روانشناسی وجود دارد؟

بحران‌های اجتماعی و اقتصادی امروز، ترومای عمیقی بر روان مردم وارد کرده‌است. مردم به دنبال درمانی سریع و کاربردی هستند، در حالی که چنین درمانی در متون علمی وجود ندارد. مشکل اینجاست که مردم توان تشخیص این موضوع را ندارند. بحران‌های اقتصادی خود به تنهایی می‌توانند تروما ایجاد کنند. وقتی فردی با مشکلات مالی دست و پنجه نرم می‌کند، چگونه می‌تواند به روانشناس مراجعه کند؟ با چه کسی می‌تواند این فشارها را در میان بگذارد؟ با همسرش؟ که ممکن است بگوید: «مدام غر می‌زنی، مرد که اینطور نیست!» از طرفی فرزندان با انتظاراتشان فشار را بیشتر می‌کنند و فرد به نقطه ناامیدی می‌رسد. اینجاست که افکار خودکشی شکل می‌گیرد. بحران‌های اقتصادی و جرم‌های مالی تأثیر مستقیمی بر این روند دارند، چون مستقیماً با هیجان شرم در ارتباطند.

شرم، دردناک‌ترین هیجان انسانی است. وقتی این هیجان از کنترل خارج شود، چه اتفاقی می‌افتد؟ فرد از حالت تعادل خارج می‌شود. ممکن است در اعتراضات شرکت کند و به اموال عمومی آسیب بزند. این همان انتقال خشم سرکوب شده است. در چنین شرایطی، افراد به دنبال راهکارهای سریع می‌گردند. «این کار را انجام بده، در ۲۱ روز مشکلت حل می‌شود». روانشناسی زرد در ارائه همین مسکن‌های موقت تبحر دارد. اما اثر بلندمدت این راهکارها چیست؟ حل بحران‌های اقتصادی جامعه نیازمند همکاری همه است. مسئولان تا چه اندازه ترومای خود را درمان کرده‌اند؟ این همان حلقه مفقوده است. همه ما زخم‌هایی داریم.

حتی در اتاق درمان هم نکات ظریفی وجود دارد. روانشناس با دیدگاه‌های مختلفی به مسئله نگاه می‌کند. شاید رویکرد جامعی نداشته باشد، اما از زوایای مختلف می‌تواند راهکارهای مفیدی ارائه دهد. در مورد کتاب‌های روانشناسی عمومی، باید بگویم که برخی از آنها واقعاً آگاهی‌بخش هستند. اما متأسفانه بسیاری از مفاهیم علمی تحریف می‌شوند و بدون پایه نظری محکم ارائه می‌گردند.

آیا مطالعه گسترده کتاب‌های عامه‌پسند ممکن است باعث «خوددرمانی» نادرست و در نتیجه تشدید مشکلات روانی شود؟ شما در کلینیک با چنین نمونه‌هایی روبرو بوده‌اید؟

بعضی مراجعان می‌گویند: «برویم فلان پادکست را گوش کنیم». پادکست‌ها می‌توانند نقطه شروع خوبی باشند، یا تلنگری برای آغاز درمان. اما به خودی خود درمانگر نیستند. کتاب‌های خودیاری هم تنها سطحی از مشکلات را پوشش می‌دهند. اگر قرار بود همه بتوانیم مشکلات خود را حل کنیم، که دیگر نیازی به روانشناس نبود. در جامعه ما کتاب‌های روانشناسی عامه‌پسند با عناوین جذاب طرفداران زیادی دارند. «این کار را بکن، آن کار را نکن». این دستورالعمل‌ها ممکن است در کوتاه‌مدت کمک‌کننده باشند، اما باید فرهنگ‌سازی شود که کتاب به تنهایی نمی‌تواند همه مشکلات را حل کند. کتاب باید نگرش جدیدی به فرد بدهد. اما سوال اینجاست: آیا در فرآیند درمان هم باید این نگرش‌ها را به مراجع منتقل کرد؟ وقتی فرد متوجه می‌شود ریشه مشکلاتش از کجاست، دچار آشفتگی می‌شود. چه کسی باید این آشفتگی را مدیریت کند؟ جامعه نیازمند دریافت اطلاعات روانشناختی به صورت تدریجی و قابل هضم است. به جای کتاب‌های تخصصی سنگین، باید کتاب‌های عمومی با نظارت دقیق منتشر شوند. آیا جامعه ما آماده پذیرش گام‌های بعدی است؟

چگونه می‌توان مرز بین روانشناسی علمی و شبه‌علم را مشخص کرد؟ و نقش سیاست‌گذاری‌های فرهنگی چیست؟

باید کتاب‌های روانشناسی را سطح‌بندی کنیم. هر کتابی باید در جایگاه مناسب خود قرار گیرد. هدف نهایی بهبود حال مردم است، اما این مسیر چگونه باید طی شود؟ ارائه آگاهی باید پلکانی باشد. مردم باید بتوانند تشخیص دهند چه کتابی را مطالعه می‌کنند. در مورد کتاب‌های روانشناسی باید پرسید: تأثیر آن چقدر دوام دارد؟ برای شما چطور بود؟ ما معتقدیم هر فرد منحصر به فرد است و نمی‌توان نسخه یکسانی برای همه پیچید. باید تمام کتاب‌های حوزه روانشناسی را به صورت سطح‌بندی شده و گام به گام ارائه کنیم. هر کتابی که منتشر می‌شود باید در مسیر درستی قرار گیرد. همه ما یک هدف داریم: بهبود حال مردم. اما این مسیر از کجا باید آغاز شود؟

راه درست این است که آگاهی را به تدریج و پله پله به مردم منتقل کنیم. مردم باید بتوانند به راحتی تشخیص دهند چه کتابی را مطالعه می‌کنند و آیا محتوای آن علمی است یا خیر. در مورد کتاب‌های روانشناسی تخصصی، باید پرسید: اثرگذاری آن چقدر طول می‌کشد؟ چقدر تأثیر داشته است؟ تجربه شخصی شما از مطالعه آنچه بوده است؟ در روانشناسی علمی، دل‌درد ممکن است ناشی از اضطراب امتحان باشد یا مسمومیت. اما روانشناسی عامه‌پسند برای همه یک درمان جمعی پیشنهاد می‌کند.

در مورد تأثیر این روند بر مراجعه به روانشناسان، باید بگویم که اتفاقاً مراجعات افزایش یافته است. مردم ابتدا با روانشناسی سطحی آشنا می‌شوند و سپس برای درمان جدی‌تر مراجعه می‌کنند. این روند قطعاً تأثیرگذار است. ما در جامعه‌ای شبکه‌ای زندگی می‌کنیم - از سطح خانواده گرفته تا جامعه جهانی. این ارتباطات شبکه‌ای باعث می‌شود نگاه مردم به روانشناسی تغییر کند. همانطور که انجمن روانشناسی آمریکا اشاره می‌کند، بی‌اعتمادی ناشی از تروما می‌تواند برداشت فرد از جهان را به عنوان مکانی امن و قابل پیش‌بینی مخدوش کند.

روانشناسان زرد با ارائه راهکارهای سطحی آسیب‌های جدی به افراد و جامعه وارد می‌کنند. وقتی فردی پس از مراجعه به چند روانشناس زرد نتیجه نمی‌گیرد، به چاه ناامیدی سقوط می‌کند و درمان با متخصصان واقعی را سخت‌تر می‌کند. این افراد ترجیح می‌دهند به راهکارهای ساده‌انگارانه بسنده کنند تا اینکه بپذیرند مشکل عمیق‌تری دارند. روانشناس حرفه‌ای می‌داند چگونه و چه زمانی مراجع را با مشکلش مواجه کند. درمان فرآیندی است که از جلسه اول تا آخر ادامه دارد و نیاز به طرح سوالات مناسب در هر مرحله دارد. نمی‌توان در جلسات اول به دنبال حل مسائل عمیق مانند تروماهای جنسی بود. این نگرش سطحی باید جای خود را به رویکرد علمی بدهد. نهادهای دانشگاهی نقش کلیدی در این زمینه دارند. آنها می‌توانند با معرفی روانشناسان متخصص به مردم و برگزاری جلسات آگاهی‌بخش کمک کنند. مثلاً می‌توان هر هفته فهرستی از روانشناسان معتبر هر شهر را منتشر کرد.

چرا نهادهای علمی و دانشگاهی ایران نتوانسته‌اند جایگاه خود را در آموزش عمومی روانشناسی حفظ کنند؟ چرا کتاب‌های تخصصی کمتر مورد توجه قرار می‌گیرند؟

متأسفانه ارتباط مناسبی بین دانشگاه و رسانه وجود ندارد. رسانه‌ها اغلب افرادی را برجسته می‌کنند که صلاحیت علمی ندارند، در حالی که بسیاری از متخصصان واقعی در سایه مانده‌اند. باید مکانیسمی شفاف برای شناسایی و معرفی متخصصان واقعی ایجاد شود. در مراکز تخصصی ما، دوره‌های ۲۰۰ ساعته با ۳۰ ساعت بازآموزی در ۱۲ گرایش اصلی روانشناسی برگزار می‌شود. این اولین گام برای ارتقای تخصص‌گرایی است. برنامه‌هایی مانند «دورهمی با روانشناس» نیز می‌تواند به ارتباط مردم با متخصصان کمک کند. آینده سلامت روان جامعه در گرو تخصص‌گرایی است. روانشناسی که ادعا می‌کند همه اختلالات را درمان می‌کند، قطعاً غیرحرفه‌ای است. این تغییر نیازمند همکاری تمام نهادهای مرتبط است، چرا که مسائل روانی تحت تأثیر عوامل مختلف اقتصادی و اجتماعی قرار دارند. اگر تخصص‌گرایی جدی گرفته نشود، شاهد افزایش روانشناسان زرد و آسیب‌های ناشی از آن خواهیم بود. در نهایت باید بگویم که تحقیقات نشان می‌دهد تروما در روابط بین فردی تمایل به تکرار دارد و می‌تواند توانایی فرد برای برقراری روابط سالم را مختل کند. وظیفه ما کمک به افراد برای مدیریت هیجاناتشان است. حتی هیجانات مثبت هم نیاز به بررسی دارند. باید به مردم آموخت که هیجانات دردناک خود را بپذیرند. افزایش تاب‌آوری کمک می‌کند فرد بتواند این هیجانات را تحمل کند بدون اینکه از تعادل خارج شود. تغییر واقعی از همین نقطه آغاز می‌شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین