شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۴۰
«وقت سحر است، خیز ای مایۀ ناز»؛ روایتی ساده از بی‌وفایی دنیا

بوشهر- خیام در رباعی «وقت سحر است، خیز ای مایۀ ناز / نرمک نرمک باده ده و رود نواز…» بر بی‌وفایی و گذرا بودن دنیا و خوش‌باشی تاکید کرده است.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - بشیر علوی، استاد دانشگاه و پژوهشگر: سادگی و استفاده از قافیه‌های ساده و بی‌تکلف از ویژگی‌های رباعیات اصیل خیام است. تعدادی از رباعیات خیام موضوع بسیار ساده و صمیمی را در قالب زبانی ساده‌تر ولی فلسفی مطرح می‌کند. رباعی زیر از آن دسته رباعیات خیامی است که بیش از اینکه بر تکلف و تصنع زبان و عاطفه متمرکز باشد، بر سادگی معنا و مفهوم و و زبان بنا شده است:

«وقت سحر است، خیز ای مایۀ ناز

نرمک نرمک باده ده و رود نواز

کآن‌ها که به‌جایند، نپایند دراز

و آن‌ها که شدند، کس نمی‌آید باز»

زبان ساده و محتوای لطیف، یکی از وجوه امتیاز کل رباعیات خیام و همین رباعی است. همین سادگی نیز در نفوذ شعر تأثیر بسزایی دارد. به نظر می‌رسد، همین که شاعر توانسته اندیشه‌های عمیق و دشواریاب را چنان ساده و روان و نافذ ادا کند که همه کس بی‌هیچ تلاش ذهنی آن‌ها را دریابد، هنر ارزشمند و توانایی شگرفی است. الفاظ این رباعی و دیگر رباعیات اصیل خیامی مأنوس و در دسترس همگان است. بافت سخنش نیز از هرگونه پیچیدگی و تکلّف به دور است. نوعی تجانس و هماهنگی واژه‌ها که منتقدان در بیان زیبایی متن بیان می‌کنند، در زبان رباعیات خیام موجود است. در رباعیات اصیل خیام مانند همین رباعی، واژه‌ها اصیل و ترکیبات رسا و خوش‌آهنگ و خوش‌نشست هستند. همین ویژگی‌هاست که رباعیات خیام را در نوع خودش بی‌نظیر کرده است.

موضوع و طرح اصلی این رباعی نیز تکیه بر بی‌وفایی و گذرا بودن دنیا دارد. تکیه اصلی آن بر خوش‌باشی و کامیابی از زندگی است، منتهی خوش‌باشی به معنای لذت‌جویی حاصل از ولنگاری و بی‌ضابطگی نیست. از دیدگاه خیام، انسان نباید غم فردا و افسوس گذشته خورد، زیراکه دنیا مسیر دو طرفه‌ای است که هرکسی از این طرف آید و از آن طرف می‌رود. از رازهای اصلی گفته‌های خیام، یکی همین است که چندان دل به غم و افسردگی‌ها و ناکامی‌های دنیا نبندید که در این دنیا آن‌هایی که اکنون هستند، نخواهند پایید و آن‌هایی‌که رفته‌اند هیچ برگشتی برایشان نیست. این اعتقاد ادامۀ همان اعتقاد وحدانیت و توحیدپرستی و اعتقاد به قیامت و برگزاری آن است که به این گونه توسط خیام با این زبان و پیام، تکمیل شده است.

بنا بر گزارش استاد سیدعلی میرافضلی این رباعی در منابعِ دست اولی مانند «مونس الاحرار فی دقایق الاشعار» سال ۷۴۱ قمری و نز «هه المجالس» سده هفتم قمری و «خلاصه الاشعار فی الرباعیات» ۶۱۱ قمری و «بیاض تاج‌الدین احمد» ۷۸۲ قمری و «طربخانه» ۸۶۷ قمری و «رباعیات خیام اسعد افندی» ۸۷۶ و پاریس ۹۰۲ قمری آمده است.

استادمیرافضلی در کتاب «رباعیات خیام و خیامانه‌های پارسی» صفحه ۱۹۰ این رباعی را در زمرۀ رباعیات اصیل خیامی آورده است و در مورد ضبط این رباعی بیان فرموده که ضبط رباعی بر اساس بیاض تاج‌الدین احمد است. تغییراتی که در رباعی به مرور در زمان صورت گرفته، سیر پسندهای زمانه را به خوبی بازتاب داده است. مهم‌ترین تغییر، در مصراع سوم است که در برخی منابع، مثل: نزهه‌المجالس و تعدادی از مجموعه‌های متأخر، قافیه مصراع سوم را وانهاده و به جای قید «دراز» که رنگ و بوی کهنگی دارد، «بسی» را جایگزین کرده‌اند. اوج این تغییرات را در دستنویس اسعد افندی می‌بینیم:

«وقت سحر است خیز ای مایۀ ناز

نرمک نرمک باده دو و عود نواز

کاین‌ها که بماندند، نپایند بسی

و آن‌ها که برفتند، یکی نآمد باز»

همان‌طور که می‌بینید در روایت افندی دو مصراع سوم و چهارم به کلی به قول استاد میرافضلی «بازسازی» شده است. جایگزین کردن این واژه‌ها به جای هم بخاطر این بوده که در مرور زمان، جامعه با بعضی از واژه‌ها بیگانه می‌شوند و به اصطلاح این واژه‌ها را به‌روز (آپدیت) می‌کنند. همین به‌روز کردن واژه‌ها موجب می‌شود که تغییرات اساسی در زبان این رباعی تولید شود.

ترکیب «ای مایۀ ناز» در میان خوانندگان این رباعی ترکیب غریبی است؛ زیرا بیشتر این ترکیب در میان تصنیف‌های دوره قاجر دیده شده است. منتهی این گونه نیست، چون که این ترکیب به معنایِ ای کسی که مایه یِ فَخر و مباهاتِ جهانیان هستی، انسان است که در میان اشعار شاعران پیشین به وفور دیده شده است. به طور مثال از سنایی:

«فرود مرکز چرخست قاعده حلمش

ورای عالم عقلست همت والاش

دلیل مایهٔ ناز و نواز گشت دلش

عطای عالم ذل و نیاز گشت عطاش»

یا این‌که عطار باز هم از همین ترکیب استفاده کرده است:

«نون من نیستم هستی تو داری

بلندی و یقین پستی تو داری

کنون من نیستم ای مایه ناز

تو باشی در میانه صاحب راز»

پس کسانی که این ترکیب را از جان‌مایه‌های خیامی نمی‌دانند و بیان می‌کنند که این ترکیب نمی‌تواند از خیام باشد، زیرا که محصول دوره قاجار است، سخن درست و صوابی نیست.

مفهوم این رباعی در میان اشعار شاعران دیگر نیز آمده است. چنانچه نظامی نیز سروده است:

«زِ فردا و زِ دی کس را نشان نیست

که رفت آن از میان واین در میان نیست

یک امروز است ما را نقدِ ایام

بر او هم اعتمادی نیست تا شام

بیا تا یک دهن پُرخنده داریم

به مِی جان و جهان را زنده داریم

به تَرکِ خواب می باید شبی گفت

که زیرِ خاک می باید بسی خُفت»

اصلاً می‌توان گفت که این مفهوم از پربسامدترین مفاهیمی است که در میان اشعار فارسی دیده شده است. همین عاطفه را حافظ سه قرن بعد از خیام چنین بیان کرده است:

«صبح است ساقیا قدحی پرشراب کن

دور فلک درنگ ندارد شتاب کن

زان پیشتر که عالم فانی شود خراب

ما را ز جام باده گلگون خراب کن»

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین

اخبار مرتبط