جمعه ۲۴ اسفند ۱۴۰۳ - ۱۰:۴۰
سبوی انتظارش از امید و روشنی لبریز

هرمزگان- منتظران، سبوی انتظار را سرکشیده و بر درگاه کوچه‌های رمضان، شمع در دست ایستاده‌اند.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): در گذر لحظه‌ها لازم است بنشینیم، ببینیم، بیندیشیم و باز بتابیم بر خویشتن خویش تا خورشید متولد شود. موج‌ها با ماه هم قسم می‌شوند که مروارید و زیبایی را به ساحل ببخشند. نسیم با خود، نسترن می‌آورد و آفتاب، مهر و گرما و رطب را به ما ارزانی می‌دارد. اینگونه است که زمین جای خوبی برای زیستن می‌شود.

درختان جان می‌گیرند تا زندگی جریان یابد، تا شعر، تا پرنده، تا لبخند لای زندگی حس زیبایی را ایجاد کند. ما آمده‌ایم که آمدنی را به انتظار بنشینیم. فرصت قدم زدن در ساحل را بدین سبب یافته‌ایم. زندگی در همسایگی کوهستان و کویر به ما عطا شده است تا انتظار را تجربه کنیم. جنگل‌ها آمده‌اند تا فرصت داشته‌هایم را دریابیم. سهم ما از زندگی انتظار، دیدن و شنیدن است. ما سهممان را از زندگی خواهیم گرفت.

محبوبه عابدینی- شاعر آیینی:

تو را می‌خوانم ای باران تو را هر روز، هر هفته

جهانِ اشتیاقش، شور عشقی آتشین دارد
ببار ای نم نمِ باران، به شوقی کاین زمین دارد

تو را می‌خوانم ای باران تو را هر روز، هر هفته
که در چشم انتظاری، عاشق عزمی آهنین دارد

میان کوچه‌ها در حال رفت و آمدی، پیداست
شمیم خوب نرگس، کوچه بوی یاسمین دارد

درختانِ دعا، سرسبز و پر بارند، شکی نیست
که باغِ انتظارت، مهربانا فصل چین دارد

سبوی انتظارش از امید و روشنی لبریز
به فردایی که می آید، دل شاعر یقین دارد

به روزی که صدای دلربایش می‌وزد ناگاه
اناالمهدی…چه آهنگی چه بانگ دلنشین دارد

پریزاد محمدی- شاعر آیینی:

نامت تندیس عشق ست

یا مهدی
نامت تندیس عشق ست
بر سر لوحه‌ی دلهایمان
هزاران غزل نذر قدم‌هایت
که از چشمان قلم
تراوش می‌شود
غروب جمعه را
سوگند داده‌ام
به عطر نرگس نگاهت
تا موج موج شمیم اقاقی
پُر کند حوالی دلتنگی‌ها را
بیا
با سپیده‌دم بیا
تا اذان ملکوتی
در مثنوی های ناگفته
حکایت‌ها کند
در دل منتظرانت

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها