سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): کتاب «لب خط» به زندگی حسین بهشتی از کودکی تا پایان جنگ میپردازد و حاصل ۵۵ ساعت مصاحبه چهرهبهچهره تیم تحقیق و همچنین مولف با راوی است. در این اثر، راوی از دوران کودکی تا زمان پذیرش قطعنامه به شرح حضورش در واحد مخابرات لشکر ۲۷ میپردازد. مولف در لبِ خط تلاش کرده تا به دور از تخیل و تصویرپردازی به کشف جزئیات زندگی و خاطرات راوی بپردازد.
حسین بهشتی متولد ۱۳۴۰ در تهران است. او با شروع جنگ تحمیلی برای گذراندن دوره پاسداری وارد پادگان امام حسین (ع) و پس از مدتی در بخش مخابرات، یکی از مربیهای پادگان میشود. او از سال ۱۳۶۲ بهعنوان مسئول مخابرات لشکر ۲۷ تا پایان جنگ در این سمت میماند. پس از پایان جنگ به فعالیتهای خود ادامه داد و مسئولیتهایی همچون معاون راهبردی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، رئیس سازمان بسیج مساجد و محلات کشور در کارنامه خود دارد. درباره جزئیات این اثر با سمیه جمالی به گفتگو پرداختیم.
در بخش ابتدایی کتاب به ویژگیهای خانواده حسین بهشتی اشاره شده است، تا چه میزان این ویژگیهای اخلاقی و رفتاری خانواده، تاثیر مثبتی بر تصمیم او برای رفتن به جنگ داشته است؟
در کتاب ذکر شده است که مادر آقای بهشتی که در میان همگان به «ننه» شناخته میشد تأثیر عمیقی بر رشد شخصیتی ایشان داشته است. ننه، گرچه زنی کمحضور در محافل اجتماعی و مذهبی بود اما با اعتقادات عمیق و ریشهدار خود همواره پسرانش را به حضور در جبهه و مشارکت در امور دینی و اجتماعی تشویق میکرد.
پدر آقای بهشتی نیز نقشی اساسی در شکلگیری دیدگاههای سیاسی و مذهبی ایشان ایفا کرد. از دوران کودکی، حسین را در مراسم مذهبی و هیئتها همراه میبردند جایی که با مسائل سیاسی و عقیدتی آشنا شد. این حضور در محافل پرمحتوا جایگزین مراسم بیمحتوای لهو و لعب به تدریج دیدگاه درستی از زندگی به ایشان بخشید.
عنوان کتاب به مسئله خاصی اشاره دارد؟
بله، این عبارت دوپهلوست. در واقع، به دو مفهوم کاملاً متفاوت از شخصیت آقای بهشتی اشاره دارد همانطور که طرح جلد کتاب میتواند نمادی از جنبههای گوناگون و متنوع یک اثر باشد.
در کتاب نام فرماندهان مشهوری به مراتب آورده شده است، کدام بخش از این خاطرات برای شما جالب بوده است؟
در میان شهدای بزرگوار، شهید دستواره و شهید اصغر فلاحپیشه که هر دو جان خود را فدای اعتقاد و آرمان کردند نقش شایستهای در خاطرات آقای بهشتی ایفا کردهاند. نکتهای جالب و غریب اینکه هنگامی که متوجه شدم شهید فلاحپیشه در خاطرات آقای بهشتی حضوری پررنگ دارد و از سوی دیگر ایشان هممحلی من نیز بودهاند این احساس در دل من شکل گرفت که کتاب را به پاس این پیوند معنوی به ایشان تقدیم کنم.
شهید دستواره نیز که بارها در سخنانم از ایشان یاد کردهام بیگمان همچون گلی سرسبد در میان شهدای مدافع حرم میدرخشند. ایشان نه تنها الگویی راستین برای تمامی مردم بلکه نمونهای برجسته از مسئولیتپذیری و تعهد برای تمامی مسئولان کشور به شمار میروند.
در نوشتن کتاب تلاش کردهاید تا از اغراق بپرهیزید و شخصیت داستان را یک فرد خاکستری نشان دهید؟
مطمئناً. هرچه قهرمان یا شخصیت اصلی واقعیتر و ملموستر باشد، الگوبرداری از ایشان برای دیگران آسانتر و در دسترستر خواهد بود. خود آقای بهشتی نیز همواره از اغراق و بزرگنمایی پرهیز داشتند و در این مسیر، چون خوشبختانه هنوز در قید حیاتند و خاطرات خودگفته ایشان به ثبت رسیده است، هیچگونه مبالغهای در روایتها به چشم نمیخورد.
در بخشهایی از کتاب به دایره گسترده دوستان حسین بهشتی اشاره کردید. به جزئیات این روابط اشاره شده است؟ روایت دوستان و همراهان او در روند تکمیل این کتاب تا چه میزان موثر بوده است؟
بله، ایشان دوستان فراوانی داشتند و از آن جالبتر اینکه برخی از این رفاقتها از دوران کودکی تا به امروز همچنان پایدار و برقرار مانده است. این دوستیها همچون رشتهای ناگسستنی، همواره در زندگی ایشان حضور داشتهاند. در خصوص جزئیات این روابط نیز، من در کتاب به اندازهای پرداختهام که با مسیر اصلی روایت سازگاری داشته باشد و اگر موردی از این رفاقتها به خط سیر اصلی داستان ارتباط نداشت آن را حذف کردهام.
برای تکمیل و غنای روایت خود، خاطرات همسر محترم ایشان و برادر گرامیشان که در مخابرات لشکر ۲۷ خدمت میکردند، مطالعه کردهام. همچنین کتابهایی درباره شهید دستواره مطالعه کردم تا حتی در بازسازی صحنههای کوتاه نیز جزئیات دقیقتری در اختیار داشته باشم و روایتم را به شکلی کاملتر و دقیقتر ارائه دهم.
اصطلاحات تخصصی بخش مخابرات جنگ را چگونه توانستید به صورت ملموس برای مخاطب بیان کنید؟
خود من نیز پیش از این با این اصطلاحات آشنایی نداشتم و در حال آموختن آنها بودم، بنابراین به طور همزمان من و مخاطب در کنار یکدیگر با این مفاهیم آشنا شدیم. به عبارت دیگر هر دو در یک کلاس نشسته و در کنار هم به یادگیری پرداختیم. شاید اگر از قبل با این اصطلاحات آشنا بودم و برایم بدیهی به نظر میرسید دیگر توضیحات کافی نمیدادم. برای نمونه در مورد سنگر، ممکن بود دیگر لزومی به شرح و بسط آن نداشته باشم اما برای مخاطب نوجوان تصمیم گرفتم پانویسهایی بگذارم تا مفاهیم به طور کامل منتقل شود.
چالشها و موانعی را که در نگارش این کتاب با آن سروکار داشتید چه مسائلی بود؟
اطلاعات من در ابتدا اندک بود و حتی سردار بهشتی پس از گذشت سالها از دوران جنگ با سختی توانست خاطرات خود را به یاد آورد. البته بخش عمدهای از مصاحبه و پژوهش بر عهده خانم زمانی بود که با تلاش فراوان سعی کردند تا خاطرات ایشان روشنتر و واضحتر شود. اما برای آنکه خلأهای موجود را پر کنم و خودم نیز با اصطلاحات فنی آشنا شوم، چندین جلسه مصاحبه و گفتوگو با آقای بهشتی داشتم تا بتوانم به درک عمیقتری از آن دوران و جزئیات آن برسیم.
چه موضوعی باعث شد تا به نگارش این خاطرات روی بیاورد؟ آیا قسمتهایی بوده که حذف کرده و در کتاب جای نگرفته باشد؟
در جنگ اقشار مختلفی در عرصه نبرد حضور داشتند و نقش آنان در بسیاری از موارد به درستی ثبت نشده است. امروز شاید بدانیم که مهندسی در پیروزیها نقش بزرگی ایفا کرده است اما تا چه حد از عملکرد رزمندگان مخابرات آگاهیم؟ آیا تنها به ارسال پاسخهای بیسیم اکتفا کردهاند؟ برقراری ارتباطات امن و با کیفیت در شرایط دشوار، بهویژه در مناطقی چون آب چه اندازه دشوار بوده است؟ نیروهای مخابراتی در واقع امین فرماندهان و به گفته خودشان «مادر فرماندهان» بودند. آنها چقدر تلاش کردند تا در هر عملیات نوآوریهایی به خرج دهند و ارتباطات را در شرایط مختلف برقرار و پایدار نگه دارند؟
آموزش در این بخش که در جبهه و در کار مهم لشکر ۲۷ صورت میگرفت به ویژه با تلاشهای سردار بهشتی از اهمیت ویژهای برخوردار بود. اینها مسائلی بودند که برای من جذابیت داشت و بر این باور بودم که خوانندگان نیز از این جزئیات بهرهمند خواهند شد؛ چرا که شکافتن لایههای ظاهری جنگ آنها را به واقعیتهای عمیقتر و انسانیتر نزدیک میکند.
قسمتهایی از این روایت که ارتباطی با موضوع اصلی نداشت هرچند ممکن بود جذاب باشد حذف کردم تا تمرکز بر اصل روایت باقی بماند. همچنین بخش انتهایی خاطرات به موضوعات روز و حوادث خاص کشور پس از جنگ از جمله سال ۸۸ پرداخته است.
نظر شما