سه‌شنبه ۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۰:۲۱
«لباس شخصی‌ها» در شمایل نقالی و نقالی‌گری در آبادان

مرتضی قاضی، مولف و پژوهشگر ادبیات در یادداشتی به بررسی ویژگی‌های کتاب «لباس شخصی‌ها، خاطرات حاج قاسم صادقی از دوران حضور در گروه شبه نظامی فدائیان اسلام» تالیف جواد کلاته عربی پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - مرتضی قاضی، مولف و پژوهشگر ادبیات پایداری: کم پیش می‌آید که زندگی یک نفر، با شغل و کاروبارش، با زن و بچه‌اش، با دغدغه‌هایش، با مشغولیت‌هایش، با اوقات فراغتش، با فکر و ذکرش و از همه مهم‌تر، با هدفش در زندگی منطبق باشد. ما آدم‌ها معمولاً اینطوری هستیم که شغلمان یک چیز است، زن و بچه‌مان یک چیز دیگر، فکر و ذکرمان یک چیز دیگرِ دیگر و هدفمان هم یک چیز دیگری غیر از همه این‌ها! خیلی وقت‌ها هم این چیزهایمان هیچ ربطی به همدیگر ندارند. شنبه تا چهارشنبه خودمان را غرق کار می‌کنیم تا یک پنج‌شنبه و جمعه را زندگی کنیم و اگر لابلای این روزها فرصتی هم پیدا شد، کمی به دغدغه‌هایمان فکر کنیم. هدف هم که هیچ! شاید سالی یک بار یادش بیفتیم.

حاج قاسم صادقی اما همه این‌ها را بر هم منطبق کرده. همین الان که من دارم از آن می‌نویسم، او همراه پسر و عروسش در منطقه ذوالفقاری آبادان دارند به مسافران راهیان نور خدمت می‌کنند. خودش برای زائران روی پرده نقالی قصه فدائیان اسلام و شهدا و قهرمان‌هایش را روایت می‌کند و پسرش که کپی برابر اصل بچه‌های فداییان اسلام سال ۵۹ است، همراه عروسش که تحصیل‌کرده و هنرمند و خطاط است، آب و شربت و غذا می‌دهند دست مردم. یادمان ذوالفقاری تنها یادمان جنوب و غرب کشور است که خانوادگی اداره‌اش می‌کنند.

نه اینکه فقط این ایام سال، اسفند و فروردین، که وقت راهیان نور است، آنجا باشند، نه! همه طول سال در جبهه ذوالفقاری زندگی می‌کنند. باورتان می‌شود؟ کدام راوی جنگ را دیده‌اید که ۱۲ ماه سالش در منطقه جنگی باشد و دنبال مهیاکردنش برای مردم، آن هم با لباس شخصی؟ «لباس شخصی‌ها» قصه همین حاج قاسم صادقی است و آدم‌های شبیه خودش. همان‌هایی که مصداق تام و تمام بودند بر اینکه جنگ ما یک جنگ مردمی بوده. آدم‌هایی که سال ۵۹ از گوشه و کنار ایرانمان سرازیر شدند سمت آبادان و خرمشهر تا جلوی دشمن را بگیرند. آدم‌هایی که نظامی بودند و نبودند، جنگ می‌کردند، اما آدم جنگ نبودند، آدم‌هایی که جای لباس نظامی لباس شخصی تنشان بود.

خاطرات حاج‌قاسم از یک گروه استثنایی است، «فدائیان اسلام». گروهی که در جنگ ازش زیاد شنیده‌ایم، ولی چیز زیادی نمی‌دانیم. هم اسمشان خاص است و هم کارهایی که کرده‌اند و هم آدم‌هایی که داشته‌اند، از فرمانده ویژه‌شان، سید مجتبی هاشمی، با آن کلاهِ کج روی سرش که غیر از کماندوهای ارتشی، توی جنگ روی سر کسی ندیده‌ام، تا شاهرخ ضرغام که شاید بشود گفت متفاوت‌ترین شهید جنگ است، با آن سابقه عجیبش در زندگی پیش از انقلاب. حاج قاسم شده زبان لباس شخصی‌ها تا تنها روایت نزدیک از این گروه را به نام خودش ثبت کند و شخصیتش چه خوب نمایندگی می‌کند شخصیت گروه فدائیان اسلام را.

حاج قاسم اما بین لباس شخصی‌های فدائیان اسلام هم خاص است. بچه خیابان ایرانِ تهران است. سبک زندگی و لحن لاتی بچه‌تهرونی‌ها را دارد، و چه خوب که جواد کلاته عربی در کتاب «لباس شخصی‌ها» نه تنها این لحن و زبان را ازش نگرفته که تلاش کرده حفظش کند.

در خاطرات دوران کودکی و نوجوانی و جوانی‌اش هم روایت‌هایی هست که در قوطی هیچ عطاری پیدا نمی‌شود! خب اگر شما هم بچه تیردوقلو و خیابان شهباز باشی، آن هم دهه ۴۰، خاطرات غیرپاستوریزه کم پیدا نمی‌شود بین خاطراتت. حاج قاسم خاطراتش را بدون سانسور و با شجاعت و صراحت گفته، هنر جواد کلاته هم این است که به قضاوت خواننده کاری نداشته و روایتش کرده. و چقدر ما به این جنس روایت‌ها از آدم‌های جنگ نیاز داریم.

همه این‌ها جمع شده در کتاب لباس شخصی‌ها و آن را در نوع خودش منحصربه فرد کرده است. حتماً همه این ویژگی‌ها در نظر داوران جایزه کتاب سال دفاع مقدس امسال آمده که از کتاب تقدیر کرده‌اند. مبارک جواد کلاته باشد.

خلاصه که حاج قاسم صادقی استثناست. اگر پیامک‌های نصفه شبش را ندیده بودم که یکهو، بی‌هوا، کار برای شهدا را بهت یادآوری می‌کند، اگر تماس وقت‌وبی‌وقت و بی‌وقفه‌اش را ندیده بودم که می‌خواهد ضرورت کار برای فدائیان اسلام را برایت جا بیندازد، اگر از نزدیک با او همکلام نشده بودم، این را نمی‌گفتم. وقتی در جلسه دو ساعته‌مان، پشت سر هم با حاج قاسم تماس می‌گرفتند و التماس دعا داشتند که او سابقه‌شان در سال اول جنگ در گروه فدائیان اسلام را تأیید کند، فهمیدم که ماجرا از چه قرار است. قاسم صادقی تنها کسی است که اگر گواهی کند یک رزمنده در فلان تاریخِ سال اول جنگ، در جبهه، کنار فدائیان اسلام بوده، نیروی انسانیِ سفت و سخت ستاد کل نیروهای مسلح گواهی‌اش را قبول می‌کند. همین قانون برای باقی رزمنده‌ها، با گواهی دو نفر تأیید است. اما حرف و گواهیِ فقط حاج قاسم کار دو نفر را می‌کند و فصل‌الخطاب است.

حاج قاسم فدائی اسلام است، درست مثل سال ۵۹. فدائیان اسلام هدف اوست، فکر و ذکر اوست، شغل اوست، زن و بچه اوست، یک کلام، زندگی اوست. او همه اینها را کنار هم به خط کرده و چه سعادتمندند آن‌هایی که زیستشان اینگونه است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط