به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، به مناسبت هفته کتاب و گرامیداشت این رویداد فرهنگی برنامههای متنوعی در کتابخانه عمومی نبی اکرم (ص) شهرستان پارسیان برگزار شد.
قصه پادشاه شجاع در پارسیان شنیدنی شد
حلیمه روشن زاده کتابدار کتابخانه عمومی نبی اکرم (ص) در میزبانی از کودکان کتاب دوست دبستان پسرانه یاسر نصوری، با شعار: «آینده خواندنی است» آنها را با بخشها، فعالیتها و خدمات مختلف کتابخانه آشنا کرد و ضمن معرفی کتاب، قصه پادشاه شجاع را برای آنها تعریف کرد.
کتاب حاضر از مجموعۀ «من و مهارتهای فردا» در قالب داستانهایی با شخصیتهای حیوانات، مخاطب خردسال را با مهارت رهبری آشنا میکند. با این داستان، نویسنده میکوشد با زبان کودکانه به مخاطب بیاموزد معنای رهبری چیست و رهبر چه وظایفی دارد.
این اثر، کودکان امروز رهبران آیندۀ جوامع هستند. آموزش آنها برای پذیرفتن این مسئولیت در آینده ضروری است. در صفحههای پایانی کتاب چند سؤال طرح شده است تا کودک با توجه به داستان به آنها پاسخ دهد. راهنمایی نیز برای والدین و مربیان آمده است تا آنها بتوانند مهارت رهبری را در کودک خود تقویت کنند تا هم اعتماد به نفس آنها بیشتر و هم بتوانند در تعامل با همسالان موفق باشند.
کتاب پادشاه شجاع، تالیف ام شامبهاوی، در ۱۲ صفحه و قطع خشتی با موضوع آموزش مهارت رهبری، به ترجمه شیلا خداداد و به همت نشر ابوعطا، وارد بازار کتاب شده است.
نشست کتابخوانی «زنان کوچک» در پارسیان
در راستای گرامیداشت هفته، کتاب، کتابخوانی و کتابدار، دختران نوجوان مدرسه نمونه نرجس و با مراجعه به کتابخانه عمومی نبی اکرم (ص) شهرشان پس از آشنایی با آثار، منابع و قسمتهای مختلف کتابخانه در نشست صمیمی، با کتاب «زنان کوچک» آشنا شدند.
زنان کوچک نام رمان بلندی از لوییزا می الکات، نویسنده آمریکایی است. داستان در مورد زندگی ۴ خواهر - مگ، جو، بت و ایمی مارچ- است که با الهام از زندگی واقعی نویسنده با سه خواهرش نوشته شده است.
داستان کتاب زنان کوچک در مورد خانواده مارچ است که قبلاً پولدار بودهاند ولی الان وضعیت خوبی ندارند و پدرشان برای کمک به سربازان وطن به جنگ رفته است و حالا آنها سعی میکنند زندگی خود را اداره کرده و در کنارش به مردم محتاج کمک کنند. آنها همگی زندگی نسبتاً سختی دارند و از یکدیگر حمایت میکنند و ماجراهای جالبی برایشان پیش میآید.
حلیمه روشن زاده، کتابدار این کتاب در این نشست گفت: کودکی و نوجوانی دوران مهم زندگی یک انسان است که فرهنگ مطالعه را باید از این سن در فرد نهادینه کرد تا در سالهای آینده در اجتماع با مشکل روبرو نشود.
وی افزود: از اهداف برگزاری این نشست میتوان به گسترش فرهنگ کتاب و کتابخوانی، تقویت حس بیان و اعتماد به نفس بین کودکان و نوجوانان اشاره کرد.
روایت داستان «روباه و بز» برای کودکان کتابخوان
داستان «روباه و بز» برای کودکان کتابخوان پارسیانی در مدرسه غیرانتفاعی خوارزمی این شهرستان به مناسبت هفته کتاب و کتابخوانی روایت شد.
دانش آموزان این مدرسه پس از بازدید از کتابخانه عمومی نبی اکرم (ص) پای قصه گویی کتابدار آن نشستند.
بخشی از داستان این کتاب اینگونه است: روباه درون چاهی افتاد که فکر میکرد بسیار عمیق نیست، اما کمکم فهمید که از چاه نمیتواند بیرون بیاید. روباه به ناچار مدّت زیادی در چاه ماند، تا اینکه بز تشنهای به لبه چاه آمد. بز که گمان کرد روباه درون چاه رفته تا آب بخورد، پرسید: «آب چاه خوب است؟!»
روباه حیلهگر گفت: «بهترین آب همهی سرزمینهاست! درون چاه جَست بزن و آزمایش کن! اینجا آب فراوانی برای خوردن هست.»
بزِ تشنه بیدرنگ به درون چاهِ آب جَست زد و شروع به آب خوردن کرد. روباه نیز بیدرنگ روی پشت بز جَست زد و از روی شاخ بز به بیرون چاه رفت.
بز ابله تازه فهمید در چه تنگنایی افتاده است. بز با صدای بلند از روباه خواهش کرد به او کمک کند؛ اما روباه آنجا نبود و باشتاب بهسوی جنگل میدوید و میگفت: «بز پیر! اگر به اندازهی پشمهایت عقل میداشتی بااحتیاطتر بودی و پیش از اینکه به درون چاه جَست بزنی، راهی برای بیرون آمدن از آن پیدا میکردی.»
پیرمرد خارکن و نخودهای مشکل گشا
حضور کودکان مدرسه پسرانه یاسر نصوری پس از حضور درکتابخانه عمومی نبی اکرم (ص) و ساخت کاردستی کتاب و کتابچه به مناسبت هفته کتاب قصه پیامبر (ص) و مرد خارکن را نیز شنیدند.
در بخشی از کتاب می خوانیم: صدها سال پیش مرد پیر خارکشی با زن و دو فرزند خویش که دختر بودند، گوشه دنجی زندگی می کرد. خارکش سپیده صبح راهی بیابان می شد و تا دم غروب خار گرد می آورد، و بعد خارها را پشت می کرد و به شهر می آمد. در شهر پشته خار را می فروخت و با پول آن نان «بخور نمیری» را به خانه می برد.
در روزی سرد که مرد خارکش بی حوصله و بیمار به نظر می رسید، مثل هر روز برای فراهم کردن خار و فروش آن دامن بیابان را گرفت و رفت. اما آن روز هر چه کرد نتوانست خاری جمع کند. و دست آخر، دست خالی به شهر بازگشت! زن خارکش همین که دید شوهر پیر او دست خالی به خانه آمده است، پرسید: «مرد مگر امروز کجا بودی؟» پیرمرد گفت: هر چه کردم نشد که پشته خاری جمع کنم. حالا هم دندان روی جگر بگذار و فکرش را نکن. در عوض فردا جبران خواهم کرد.
«اژدهای کتابخوان» در پارسیان
کودکان «مهدنوبهار» امروز دوشنبه ۲۹ آبان ماه به مناسب هفته کتاب میهمان حلیمه روشن زاده، کتابدار کتابخانه نبی اکرم (ص) پارسیان بودند.
این کتابدار پرکار داستان «اژدهای کتابخوان» را برای کودکان تعریف کرد.
این کتاب نوشتهٔ آماندا دریسکول با ترجمهٔ محبوبه نجف خانی در انتشارات زعفران چاپ شده است.
این داستان با تصویرگریهای زیبا داستان اژدهایی را تعریف میکند که عاشق کتابخواندن است اما مشکلی وجود دارد. موقع خواندن کتاب وقتی که اژدهای کتابخوان ما احساساتی میشود از دهانش آتش بیرون میآید و متأسفانه کتابش میسوزد. او به فکر راه چاره میافتد، اما آن راهها هیچکدام جواب نمیدهد. پس تصمیم میگیرد به جنگل برود و از حیوانات دیگر خواهش کند تا کتاب را برایش بخوانند.
دختران پارسیانی «قصه بزها و غول ترسناک» را شنیدند
مدرسه دخترانه صداقت با حضور در کتابخانه نبی اکرم (ص) پارسیان، «قصه بزها و غول ترسناک» را شنیدند.
کتاب بزها و غول ترسناک نوشته مارا آلپرین و با ترجمه پارسا ناظری و تهیه شده توسط موسسه پژوهشی کودکان دنیا است و انتشارات کارگاه کودک آنرا منتشر کرده است.
در کتاب بزها و غول ترسناک سه بز کوچولو، متوسط و بزرگ با هم زندگی میکردند. بزک، بز کوچولوی بازیگوش بود. بزبزی بز وسطی بود و بز بزرگه بزرگترینشان بود. آنها به دنبال علفهای خوشمزه میگشتند که دلی از عزا دربیاورند و دیدند آن طرف پل روی رودخانه کلی علف و گلهای خوشمزه روئیده بود. اما غافل از اینکه زیر پل، یک غول بزرگ با شاخ و دم زندگی میکرد!
پارسیان، غربیترین شهرستان هرمزگان و در فاصله حدود ۴۰۰ کیلومتر یعنی تقریباً ۵ ساعت رانندگی با بندرعباس مرکز این استان قرار دارد.
نظر شما